منسلک
لغت نامه دهخدا
- منسلک داشتن ؛ در رشته کشیدن. به سلک کشیدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- منسلک شدن ؛ به سلک کشیده شدن. در رشته کشیده شدن. ( یادداشت ایضاً ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - داخل شونده در آینده : [ نظاربن معدی کرب ... که در سلک اجداد پیامبر ما... منسلک است ... ] ( تاریخ نگارستان . تهران ۲ ) ۵ - آنکه وارد مسلکی شده ۳ - در رشته کشیده
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. کسی که داخل طریقه و مسلکی شده باشد.
پیشنهاد کاربران
مُنْسَلِک؛ درآینده و داخل شده در چیزی، کسی که داخل طریقه و مسلکی شده باشد.