منزول
لغت نامه دهخدا
منزول. [ م ُ زَ وِ ] ( ع ص ) هلاک شونده. || افتاده و ساقطشونده. || زایل شونده. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).
منزول. [ م َ ] ( اِ ) نامی است که در گرگان به درختچه آلاش دهند و در آستارا آن را هَس و در شهسوار کَنگَه نامند. رجوع به جنگل شناسی کریم ساعی و الاش شود.
فرهنگ فارسی
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید