منزهات

لغت نامه دهخدا

منزهات. [ م َ زَ ] ( ع اِ ) ج ِ منزهة. جاهای خوش آینده و خوشنما. گردشگاهها : در بعضی از منزهات و بستانها و عشرت خانه ها به عیش و نشاط و طرب مشغول بود. ( تاریخ قم ص 147 ). رجوع به منزهة شود.

فرهنگ فارسی

جمع منزهه . جا های خوش آیند و خوشنما گردشگاهها : در بعضی از منزهات و بستانها و عشرت خانه ها به عیش و نشاط و طرب مشغول بود .

پیشنهاد کاربران

بپرس