لغت نامه دهخدا
- به منزله فلان ؛ به جای فلان. ( ناظم الاطباء ). همچو فلان. به مثابه فلان. در حکم فلان : رای نیکو را در باب حاجب که مر ما را به منزله پدر است و عم تباه گردانید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 334 ). هر یکی از این سه علم مشتمل بود بر چند جزو که بعضی از آن به مثابه اصول باشد برخی به منزله فروع. ( اخلاق ناصری ). پس در حقیقت آن علم به منزله آلات و ادوات است تحصیل دیگر علوم را. ( اخلاق ناصری ). پس طبیعت به منزله ٔمعلم و استاد است و صناعت به مثابه متعلم و تلمیذ.( اخلاق ناصری ).
- منزله حمل و میزان ؛ عبارت است از دایره معدل النهار. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).
منزله. [ م ُ زَ ل َ / ل ِ ] ( ع ص ) منزلة.تأنیث مُنزَل. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : جمله مؤمنان... ایمان دارند... به وجود کتب منزله که رب العالمین بواسطه ملک به انبیاء و رسل فروفرستاد. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 42 ). وهب بن منبه گوید در هفتاد کتب منزله یافته ام که عقل جمیع خلایق... در جنب عقل رسول ( ص ) همچنان است که نسبت رمله ای با جمیع رمال دنیا. ( مصباح الهدایه ایضاً ص 103 ). جمله ادیان و ملل به ظهور دین او منسوخ شد و حکم سایر کتب منزله به وجود قرآن که بدو مُنْزَل گشت زایل و باطل گشت. ( مصباح الهدایه ایضاً ص 44 ).
فرهنگ فارسی
جای فرود آمدن . یا سرای .
دانشنامه عمومی
پیشنهاد کاربران
سلیم
منزله: مانند
منزله: مانند
منزلت به معنای جایگاه و ارزش هست معنای مانند و مثل نیز میتواند بدهد
مانند