( منزجر گردیدن گشتن ) ( مصدر ) منزجر شدن : [ سرو تو چفته کمان شد خود نگردی منزجر مشک تو کافور سان شد خود نگیری اعتبار ] ( جمال الدین اصفهانی : همائی . عثمان مختاری ۳۵۹ ح )