منزجر شدن


مترادف منزجر شدن: بیزارشدن، دل زده شدن، متنفر شدن، نفور گشتن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - باز ایستادن سر باززدن : [ بدین مواعظ منزجرنشد و بدین تنبیهات مرتدع نگشت . ] ( جهانگشای جوینی ۲ ) ۱٠۳:۲ - بیزار شدن متنفر گشتن .

پیشنهاد کاربران

بپرس