مندلق

لغت نامه دهخدا

مندلق. [ م ُ دَ ل ِ ] ( ع ص ) آنکه می گذرد و پیش می رود در رفتن و دویدن. ( ناظم الاطباء ). || هر آنچه بیرون می افتد و ازجای خود برمی آید مانند روده از شکم و شمشیر از غلاف.( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || توجبه و یا گروه سواران که به ناگاه رسد و هجوم آورد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به اندلاق شود.

گویش مازنی

/mendelogh/ فندق وحشی

پیشنهاد کاربران

بپرس