مندفع گردیدن ( گشتن ) ؛ مندفع شدن : تا بود که این داهیه عظیم و این واقعه جسیم مندفع گردد. ( سندبادنامه ص 84 ) . بر سریر مملکت استقرار یافت و رایت دولت او را مرتفعشد و مواد زحمت اعدا مندفع گشت. ( لباب الالباب
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
چ نفیسی ص 20 ) . از برکت جمعیت ظاهر و باطن. . . ایشان. . . نوازل بلا و عذاب از ایشان مندفع گردد. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 154 ) . تا اثر ظلمت نفس به نور دل مندفع گردد. ( مصباح الهدایه ایضاً ص 159 ) . هر گاه که خواب بر وی غلبه کردی خود را به ریسمانی درآویختی تا خواب مندفع گردد. ( مصباح الهدایه ایضاً ص 314 ) . آن قضیه هایله از مسلمانان مندفع گشت. ( حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 208 ) . رجوع به ترکیب قبل شود.