مندرس گردیدن

پیشنهاد کاربران

مندرس گردیدن ( گشتن ) ؛ محو شدن. از میان رفتن. ناپدید شدن :
بهاری بس بدیع است این گرش با ما بقا بودی
ولیکن مندرس گردد به آبانها و آذرها.
منوچهری.
آن هجو مندرس گشت و از آن جمله این شش بیت بماند. ( چهار مقاله ص 81 ) . و محجه انصاف که به مواطاة اقدام ظلم تمام مندرس و محو گشته. ( سندبادنامه ص 10 ) . اندر طریقت فترت پیدا آمد لا بلکه یکسره مندرس گشت. ( ترجمه رساله قشیریه چ فروزانفر ص 11 ) . نظر حکیم مقصور است بر تتبع قضایای عقول و تفحص از کلیات امور که. . . به اندراس ملل و انصرام دول مندرس و متبدل نگردد. ( اخلاق ناصری ) . اذان مؤذن. . . منقطع شد ومدارس دربسته و مندرس گشت. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 49 ) . به سبب تغییر روزگار و تأثیر فلک دوار. . . مدارس درس مندرس و معالم علم منطمس گشته. . . ( جهانگشای جوینی ایضاً ص 3 ) .
...
[مشاهده متن کامل]