منحل کردن


برابر پارسی: برچیدن

معنی انگلیسی:
dissolve

مترادف ها

dissolve (فعل)
حل کردن، منحل کردن، اب کردن، گداختن

disband (فعل)
بر هم زدن، منحل کردن، متفرق کردن یا شدن

فارسی به عربی

تفکیک , حل , ذوب

پیشنهاد کاربران

🇮🇷 کارواژه ی برنهاده: برچیدن 🇮🇷
یا برچیده کردن
lift=to remove a rule or a law that says that something is not allowed
تخته کردن
go into liquidation

بپرس