منحل شدن


مترادف منحل شدن: انحلال یافتن، برچیده شدن، گسسته شدن، گسیخته شدن، از هم پاشیدن، متلاشی شدن، حل شدن، وا شدن

برابر پارسی: برچیده شدن

معنی انگلیسی:
dissolve

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - حل شدن ( مانند شکر در آب ) . ۲ - گشوده شدن ۳ - تعطیل شدن برچیده شدن : [ حزب ... منحل شده . ]

پیشنهاد کاربران

🇮🇷 کارواژه ی برنهاده: برچیده شدن 🇮🇷
تخته بند شدن

بپرس