منحل شدن


مترادف منحل شدن: انحلال یافتن، برچیده شدن، گسسته شدن، گسیخته شدن، از هم پاشیدن، متلاشی شدن، حل شدن، وا شدن

برابر پارسی: برچیده شدن

معنی انگلیسی:
dissolve

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - حل شدن ( مانند شکر در آب ) . ۲ - گشوده شدن ۳ - تعطیل شدن برچیده شدن : [ حزب ... منحل شده . ]

پیشنهاد کاربران

نگره های فارسی🇮🇷 نوین و گیرای برابر واژه🇸🇦
∆ واژگونی، چیدش، وارویی، از همپاشی، ورپاشی، فروپاشی، واچینی، واچینش، فروپاش، واشد
∆ ژپاش ⟡ سازمان پس از ناکامی بزرگ، ژپاش گردید.
∆ ژفت ⟡ داور گره کار را ژفت.
...
[مشاهده متن کامل]

∆ فروپاش ⟡ سازمان پس از رسوایی فروپاش گشت.
∆ ژکیدش ⟡ فرمانده اتحاد را ژکید.
∆ بیسار ⟡ پس از آن گفتگو، پیمان بیسار گشت.
∆ ژکیدش ⟡ فرمانده اتحاد را ژکید.
∆ فروپاد ⟡ سازمان کهن در زمان کوتاهی فروپاد گردید.
∆ واشد ⟡ پیوند میان دو گروه با گذر زمان واشد.
∆ گسست ⟡ رشته دوستی آنها گسست.
∆ زدودن ⟡ نمک در آب زدود.
∆ وارفت ⟡ یخ در گرما وارفت.
∆ واپاشیدن ⟡ دبیر گروه پژوهشی را واپاشید و دوباره سازمان داد.
∆ گسختن ⟡ استاد پیوند میان دو گروه را گسخت.
∆ درهمش ⟡ رهبر ساختار را درهمید.
∆ برهم زد ⟡ سرپرست نظم کارگاه را برهم زد.
∆ آسودش ⟡ داور گره را آسود.
∆ ستردن ⟡ مدیر اثر گروه را سترد.
∆ وارهش ⟡ استاد انجمن را وارهید.
∆ واکفت ⟡ مدیر اتحاد را واکفت.
∆ ژاویدش ⟡ رئیس ساختار کهن را ژاوید.
∆ واپدید ⟡ شرکت بازرگانی پس از ورشکستگی واپدید.
∆ رمید ⟡ همایش بزرگ فرهنگی با کمبود بودجه رمید.
∆ پکید ⟡ پیوند میان دو گروه رقیب پکید.
∆ ناپاد ⟡ گروه پس از شکست، ناپاد گردید.
∆ ناهست ⟡ بنیاد پیشین با نبود سرمایه، ناهستید
∆ ژاوش ⟡ پیمان کهن پس از خیانت، ژاوش شد.

🇮🇷 کارواژه ی برنهاده: برچیده شدن 🇮🇷
تخته بند شدن

بپرس