منحدر

لغت نامه دهخدا

منحدر. [ م ُ ح َ دِ ] ( ع ص ) از بالا به زیر آینده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). از بالا به نشیب درآمده و سرازیرشونده. ( ناظم الاطباء ) : ملک قطب الدین از آنجا بازگشت و چون سیل منحدر و قطر منهمر روز در شب می پیوست. ( جهانگشای جوینی ). رجوع به انحدار شود.
- منحدر شدن ؛ سرازیر شدن و از بالا به زیر افتادن. ( ناظم الاطباء ).
- منحدر کردن ؛ سرازیر کردن و از بالا به نشیب انداختن. ( ناظم الاطباء ).

منحدر. [ م ُ ح َ دَ / م ُ ح َ دُ / م ُ ح ُ دُ ] ( ع اِ ) جایی که از آنجا فرود روند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). جایی که از آنجا فرودمی روند و به نشیب می آیند. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

فرود آینده، ازبالا به زیر آینده
( اسم ) از بالا بزیر آینده : فرود آینده .

فرهنگ معین

(مُ حَ دِ ) [ ع . ] (اِفا. ) فرودآینده .

فرهنگ عمید

فرودآینده، به زیر آینده.

پیشنهاد کاربران

نیمه نود درجه ای قوس انحنا قسم رو به پایین مانند سرسره کودکان البته با کمی قوس هلالی شکل زاویه باز رو به پایین در هندسه

بپرس