منحدر
لغت نامه دهخدا
- منحدر شدن ؛ سرازیر شدن و از بالا به زیر افتادن. ( ناظم الاطباء ).
- منحدر کردن ؛ سرازیر کردن و از بالا به نشیب انداختن. ( ناظم الاطباء ).
منحدر. [ م ُ ح َ دَ / م ُ ح َ دُ / م ُ ح ُ دُ ] ( ع اِ ) جایی که از آنجا فرود روند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). جایی که از آنجا فرودمی روند و به نشیب می آیند. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) از بالا بزیر آینده : فرود آینده .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
نیمه نود درجه ای قوس انحنا قسم رو به پایین مانند سرسره کودکان البته با کمی قوس هلالی شکل زاویه باز رو به پایین در هندسه