منح

لغت نامه دهخدا

منح. [ م َ ] ( ع مص ) دادن. ( المصادر زوزنی ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). دادن و عطا کردن. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || منح الناقة؛ پشم وشیر و بچه ناقه خاص کرد جهت وی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ): منح الناقة او الشاة؛ داد ماده شتر و یا گوسپندرا به اینکه پشم و شیر و بچه آن مال او باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به مِنحَة شود.

منح. [ م ِ ن َ ] ( ع اِ ) ج ِ مِنحَة.( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به منحة شود.

منح. [ م ُ ن ُ ] ( ع اِ ) ج ِ منیحة. ( ناظم الاطباء ). رجوع به منیحة شود.

فرهنگ فارسی

جمع منبحه

پیشنهاد کاربران

وَ أَنْ . . . . تَمْنَحَنِی السَّلاَمَهَ فِی دِینِی وَنَفْسِی ( از دعای روز شنبه )
که در دین و جانم به من سلامت ببخشی.
وَ إِنْ کُنْتُ مِنَ الأَْشْقِیَاءِ فَامْحُنِی مِنَ الأَْشْقِیَاءِ وَاکْتُبْنِی مِنَ السُّعَدَاءِ ( از دعاهای شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان )
...
[مشاهده متن کامل]

و اگر در زمره بد فرجامان هستم، مرا از آن گروه محو کن، و در گروه سعادتمندان ثبت فرما.
توضیح:
در دعای اول، تَمْنَحَنِی از ریشه ی ( منح ) است اما در دعای دوم، فَامْحُنِی از ریشه ی ( محو ) که فعل ناقص است و حرف ناقص در فعل امرِ فَامْحُنِی طبق قوانین اعلال حذف شده است. ( جزم ناقص به حذف حرف عله است )

بخشید، بخشیدن
کادو ، هدیه

بپرس