این بیان بط حرص منثنی است
از خلیل آموز کاین بط کشتنی است.
مولوی ( مثنوی چ نیکلسن دفتر5 ص 27 ).
اندر آن کاری که ثابت بودنی است قائمی ده نفس را که منثنی است.
مولوی ( مثنوی چ رمضانی ص 298 ).
- منثنی گردیدن ؛ روی برگردانیدن. راه کج کردن : همچنین گر بر سگی سنگی زنی
بر تو آرد حمله گردی منثنی.
مولوی ( مثنوی چ رمضانی ص 331 ).
- || افسرده گردیدن. درهم پیچیده شدن. ترنجیده شدن. پژمرده گشتن : زآنکه گل گر برگ برگش می کنی
خنده نگذارد نگردد منثنی.
مولوی ( مثنوی چ رمضانی ص 189 ).
|| ( اِ ) شعر و نظم. ( ناظم الاطباء ).