منتهی الجموع

لغت نامه دهخدا

منتهی الجموع. [ م ُ ت َ هَل ْج ُ ] ( ع اِ مرکب ) وزن جمعی که باز آن را جمع نتوان ساخت ، چنانکه وزن مفاعل و مفاعیل که این هر دو وزن را بار دیگر جمع کرده جمع به الجمع نمی خوانند به خلاف دیگر اوزان چنانکه اکالیب جمع اکلب و اکلب جمع کلب است. ( غیاث ) ( آنندراج ). جمع بر جمع. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

جمع کلمه ای که خود جمع است مانند امورات ( جمع : امور جمع : امر ) .
وزن جمعی که باز آن را جمع نتوان ساخت چنانکه وزن مفاعل و مفاعیل که این هر دو زن را بار دیگر اوزان چنانکه اکالیب جمع اکلب و اکلب جمع کلب است .

پیشنهاد کاربران

بپرس