منتظر ماندن

مترادف ها

linger (فعل)
مردد بودن، تاخیر کردن، درنگ کردن، دم اخر را گذراندن، معطل شدن، منتظر ماندن، دیر رفتن

پیشنهاد کاربران

بپرس