[ویکی فقه] متوکل عباسی پدر منتصر در سال ۲۴۷ ه. ق در کاخ خود کشته شد. با مرگ متوکل، منتصر بالله یازدهمین خلیفه عباسی در چهارم شوال همین سال به خلافت رسید.
برخی از مورخان بر این عقیده هستند که منتصر در قتل پدرش دست داشت. ابن اثیر می نویسد: «گفته شده منتصر در مورد قتل پدر خویش با علما و فقها مشورت کرده بود و عقیده پدر خود را در دشمنی با آل علی (علیه السّلام) برای آن ها شرح داده بود و آن ها فتوا دادند که او را بکشند». سید جعفر هم می نویسد: «متوکل می خواست دست ترکان را اندک اندک کوتاه کند، (در این زمان ترکان از نفوذ بسیار بالایی در دستگاه خلافت برخوردار بودند.) ترکان از اندیشه او آگاه شدند و او را کشتند. ظاهر عبارت مورخان آن است که ترکان بدون حضور منتصر این کار را انجام دادند ولی می توان گفت که منتصر از پیش از مقصود آنان آگاه بود».
شخصیت منتصر
منتصر همواره با رفتار ناشایست پدرش با علویان و شیعیان مخالف بود. ابن خلدون در این خصوص می نویسد:«منتصر همواره بر پدرش از اینکه از سنت اسلاف خود یعنی مذهب اعتزال بازگشته و بر علی بن ابی طالب طعن می زند و از او به بدی یاد می کند خرده می گرفت. چه بسا ندیمان متوکل که در مجلس او زبان به نکوهش علی می گشودند، منتصر خشمگین می شد و آنان را تهدید می کرد. و پدر را می گفت که علی (علیه السّلام) سرور ماست و شیخ بنی هاشم است، اگر می خواهی علی را نکوهش کنی خود را نکوهش کن و این مسخره گان را اجازه مده که زبان بدین سخنان گشایند...» منتصر برخلاف پدرش، با علویان و شیعیان رفتار پسندیده ای داشت، هر چند دوره حکمرانی وی بیش از ۶ ماه طول نکشید. او پس از اینکه به حکومت رسید سعی کرد با علویان رفتاری شایسته و نیکو داشته باشد. از جمله وی اجازه داد مردم به زیارت قبر حسین و علی (علیهما السلام) بروند. مسعودی می نویسد:منتصر دستور داد تا از خاندان ابوطالب دست بدارند و در تعقیب ایشان نباشند، فدک را به فرزندان حسن و حسین پس دادند. ابوالفرج می نویسد:«در عهد او هیچ یک از آل ابی طالب تا آنجا که ما خبر داریم نه کشته شد و نه حبس و تبعید رفت».
وفات منتصر
عصر دوم عباسی (۲۳۲_۳۳۴) دوران نفوذ عنصر ترک نام گرفته است. در این دوره خلفا نفوذ خویش را در پایتخت در برابر افزایش نفوذ ترکان به کلی از دست دادند. منتصر خطر تسلط ترکان را دریافت. از آن ها بیزار شد و کوشید از چنگ رهبران شان رهایی یابد. وی آنان را "خلیفه کش" می نامید. ترکان این خطر زود هنگام را دریافته، او را در روز چهارم یا پنجم ربیع الثانی به وسیله "طبیب طیفوری" از دست خلیفه رهایی یافتند. طبیب مذکور با نیشتر مسموم حجامت او را کشت.
← علت وفات
...
برخی از مورخان بر این عقیده هستند که منتصر در قتل پدرش دست داشت. ابن اثیر می نویسد: «گفته شده منتصر در مورد قتل پدر خویش با علما و فقها مشورت کرده بود و عقیده پدر خود را در دشمنی با آل علی (علیه السّلام) برای آن ها شرح داده بود و آن ها فتوا دادند که او را بکشند». سید جعفر هم می نویسد: «متوکل می خواست دست ترکان را اندک اندک کوتاه کند، (در این زمان ترکان از نفوذ بسیار بالایی در دستگاه خلافت برخوردار بودند.) ترکان از اندیشه او آگاه شدند و او را کشتند. ظاهر عبارت مورخان آن است که ترکان بدون حضور منتصر این کار را انجام دادند ولی می توان گفت که منتصر از پیش از مقصود آنان آگاه بود».
شخصیت منتصر
منتصر همواره با رفتار ناشایست پدرش با علویان و شیعیان مخالف بود. ابن خلدون در این خصوص می نویسد:«منتصر همواره بر پدرش از اینکه از سنت اسلاف خود یعنی مذهب اعتزال بازگشته و بر علی بن ابی طالب طعن می زند و از او به بدی یاد می کند خرده می گرفت. چه بسا ندیمان متوکل که در مجلس او زبان به نکوهش علی می گشودند، منتصر خشمگین می شد و آنان را تهدید می کرد. و پدر را می گفت که علی (علیه السّلام) سرور ماست و شیخ بنی هاشم است، اگر می خواهی علی را نکوهش کنی خود را نکوهش کن و این مسخره گان را اجازه مده که زبان بدین سخنان گشایند...» منتصر برخلاف پدرش، با علویان و شیعیان رفتار پسندیده ای داشت، هر چند دوره حکمرانی وی بیش از ۶ ماه طول نکشید. او پس از اینکه به حکومت رسید سعی کرد با علویان رفتاری شایسته و نیکو داشته باشد. از جمله وی اجازه داد مردم به زیارت قبر حسین و علی (علیهما السلام) بروند. مسعودی می نویسد:منتصر دستور داد تا از خاندان ابوطالب دست بدارند و در تعقیب ایشان نباشند، فدک را به فرزندان حسن و حسین پس دادند. ابوالفرج می نویسد:«در عهد او هیچ یک از آل ابی طالب تا آنجا که ما خبر داریم نه کشته شد و نه حبس و تبعید رفت».
وفات منتصر
عصر دوم عباسی (۲۳۲_۳۳۴) دوران نفوذ عنصر ترک نام گرفته است. در این دوره خلفا نفوذ خویش را در پایتخت در برابر افزایش نفوذ ترکان به کلی از دست دادند. منتصر خطر تسلط ترکان را دریافت. از آن ها بیزار شد و کوشید از چنگ رهبران شان رهایی یابد. وی آنان را "خلیفه کش" می نامید. ترکان این خطر زود هنگام را دریافته، او را در روز چهارم یا پنجم ربیع الثانی به وسیله "طبیب طیفوری" از دست خلیفه رهایی یافتند. طبیب مذکور با نیشتر مسموم حجامت او را کشت.
← علت وفات
...
wikifeqh: منتصر_بالله