منتج شدن


مترادف منتج شدن: نتیجه دادن، منجر شدن، منتهی شدن

مترادف ها

end (فعل)
ب انتها رسیدن، تمام کردن، خاتمه یافتن، به انتها رسیدن، خاتمه دادن، بپایان رساندن، ختم کردن، پایان یافتن، تمام شدن، بپایان رسیدن، منتج شدن

result (فعل)
منتج شدن، نتیجه دادن، منجر شدن

ensue (فعل)
از دنبال امدن، منتج شدن، از پس امدن، بعد آمدن

eventuate (فعل)
در امدن، منتج شدن، نتیجه دادن

فارسی به عربی

اتل

پیشنهاد کاربران

برداشت شدن، به دست آمدن.
با انجام این کار دستاوردهای بسیاری منتج شد.
با انجام این کار دستاوردهای بسیاری برداشت شد یا به دست آمد.
پیشنهادِ واژه :
" نتیجه" در زبانِ پارسی برابرِ " پیآمد:Folge ( آلمانی ) " است و از اینرو " منتج شدن، نتیجه دادن" برابرِ " پی آمدن" در زبانِ پارسی است.
سببیِ ( Kausativ ) " منتج شدن، نتیجه دادن"، " نتیجه گرفتن" است و سببیِ " آمدن" نیز " آوردن" است بمانندِ ( برآمدن/برآوردن یا پیش آمدن/پیش آوردن و. . . ) . پس داریم:
...
[مشاهده متن کامل]

منتج شدن، نتیجه دادن= پِی آمدن
نتیجه گرفتن= پِی آوردن
نمونه:
فلان چیز از بهمان چیز منتج می شود : فلان چیز از بهمان چیز پِی میآید.
ما فلان چیز را از بهمان چیز نتیجه میگیریم : ما فلان چیز را از بهمان چیز پِی میآوریم.
نکته:
"پی آمدن، پی آوردن" بویژه در دانشِ مزداهی ( =ریاضی ) و چِمگویی ( =منطق ) بسیار می توانند کارا باشند. "پی آمدن" برابرِ " folgen" و " پی آوردن" نیز برابرِ " folgern" در زبانِ آلمانی است.

بپرس