منبسط کردن

مترادف ها

amplify (فعل)
افزودن، بزرگ کردن، تقویت کردن، وسعت دادن، مفصل کردن، مفصل گفتن، بالا بردن، بزرگ شدن، منبسط کردن، تشدید کردن

stretch (فعل)
منبسط کردن، کشیدن، بسط دادن، طولانی کردن، امتداد دادن، کش دادن، کش امدن، کش اوردن، گشاد شدن

expand (فعل)
منبسط کردن، پهن کردن، توسعه دادن، بسط دادن، منبسط شدن، بسط یافتن، به تفصیل شرح دادن

broaden (فعل)
منبسط کردن، وسیع کردن، پهن کردن، عریض کردن

dilate (فعل)
بزرگ کردن، منبسط کردن، گشاد کردن، اتساع دادن

distend (فعل)
بزرگ کردن، منبسط کردن، باد کردن، متورم شدن

extend (فعل)
بزرگ کردن، منبسط کردن، ادامه دادن، رساندن، دراز کردن، توسعه دادن، طولانی کردن، طول دادن، تمدید کردن

فارسی به عربی

امتداد , انفجر

پیشنهاد کاربران

بپرس