مناکر.[ م َ ک ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مُنکَر. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). افعال و اقوال زشت و ناپسند که بر خلاف رضای خداست. منکرات : یکی آنکه در عنفوان جوانی و ریعان کامرانی... از مناکر و مناهی دست بداشته است. ( المعجم چ دانشگاه ص 14 ). رجوع به منکر شود.
فرهنگ فارسی
( صفت ) جمع منکر اقوال و افعالی که بر خلاف رضای خداست : [ یکی آنکه در عنفوان جوانی و ریعان کامرانی که مجال وساوس شیطانی فسیح تر باشد و میدان هواجس جسمانی بسیط تر از مناکر و مناهی دست بداشته است ... ] ( المعجم . مد . چا.۱۱:۱ )