مناکب
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - ( اسم ) جمع منکب کتفها دوشها : [ و بجلابیب مواهب خاطر مناکب مثالب عبارت آنرا بپوشانید . ] ( روضه العقول مقدمه مرزبان نامه .۱۳۱۷ .ص ز ) ۲ - کرانه ها . ۳ - نقبای قوم . ۴ - چهار پر بال مرغ بعد از قوادم .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
نَکَبَ: حرکت دادن کاسه لب به لب از آب، طوری که محتوی آب یک کاسه تا کناره های آن بیاید ولی از کناره های آن نریزد.
هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا
مناکب: زمین به حالت کروی است و در جسم کروی هیچ چیز ایستایی ندارد و سقوط هر شیء از روی آن حتمی است.
... [مشاهده متن کامل]
وَإِنَّ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاکِبُونَ
صراط مستقیم مانند رفتن روی یک شانه است که رهرو آن، اگر اندکی غفلت کند لَنَاکب شده و از آن پایین می افتد.
نَکَب سقوط از یک خط مستقیم خطرناک است.
هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا
مناکب: زمین به حالت کروی است و در جسم کروی هیچ چیز ایستایی ندارد و سقوط هر شیء از روی آن حتمی است.
... [مشاهده متن کامل]
وَإِنَّ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاکِبُونَ
صراط مستقیم مانند رفتن روی یک شانه است که رهرو آن، اگر اندکی غفلت کند لَنَاکب شده و از آن پایین می افتد.
نَکَب سقوط از یک خط مستقیم خطرناک است.