مناهزت
لغت نامه دهخدا
مناهزة. [ م ُ هََ زَ ] ( ع مص ) فرصت چشم داشتن. ( المصادر زوزنی ). فرصت یافتن و غنیمت شمردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).رجوع به مناهزت شود. || به چیزی نزدیک شدن. ( المصادر زوزنی ). نزدیک شدن با هم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || نزدیک شدن کودک بلوغ را. || پیش آمدن شکار را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. نزدیکی گرفتن، نزدیک شدن.
۳. غنیمت شمردن فرصت.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید