نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست
سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش.
حافظ.
- منافی عفت ؛ مخالف عفت. مغایر با پاکدامنی.|| ( اصطلاح حقوق جزا ) امور جنسی به معنی هرچه وسیعتر که بحسب عرف واحساسات یک جامعه شرم آور باشد و به منظور مواقعه یاشروع در آن صورت نگیرد. اگر به منظور مواقعه یا شروع در آن صورت گیرد «هتک ناموس » و یا شروع در هتک ناموس است نه منافی عفت. بنابراین شروع به جرم هتک ناموس و جرم منافی عفت بحسب غرض مرتکب مشخص می شود. ( ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ). || دورکرده و رانده. ( ناظم الاطباء ).
منافی. [ م َفی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به گروه عبدمناف ، اگرچه قیاس این بود که عبدی گویند جهت رفع اشتباه منافی گفتند. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).