لغت نامه دهخدا
منافقة. [ م ُ ف َ ق َ ] ( ع مص ) با کسی دورویی کردن. نفاق. ( المصادر زوزنی ). دورویی کردن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ). دورویی کردن ، یعنی کفر پوشیدن و ایمان آشکار کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). پنهان داشتن کفر به دل و آشکار ساختن ایمان به زبان. ( از اقرب الموارد ). || در سوراخ شدن موش. ( تاج المصادر بیهقی ). نافقاء ساختن کلاکموش و نافقاء یکی از سوراخهای موش که نهان دارد آن را. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). در نافقاء رفتن کلاکموش. نفاق. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ عمید
۲. به هم خیانت کردن.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید