لغت نامه دهخدا
منافسه. [ م ُ ف َ / ف ِس َ / س ِ ] ( از ع ، اِمص ) رغبت کردن در چیزی به طریق مساوات و معارضه کردن و حسد بردن. ( غیاث ). منافسة. مبارات. رغبت کردن به چیزی از رقابت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): در او منافسه و مناقشه کردند... چون گفتاگوی بسیار شد قرار دادند بر قرعه. ( تفسیر ابوالفتوح ، یادداشت ایضاً ). رجوع به منافسة و منافست شود.
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) هم چشمی کردن رقابت کردن . ۲ - برقابت هم بچیزی رغبت کردن . ۳ - ( اسم ) رقابت . ۴ - رغبت بچیزی برقابت .
با کسی مزاحمت کردن در رغبت چیزی . رغبت کردن در چیزی بطریق مبارات .
فرهنگ معین
(مُ فَ سَ ) [ ع . منافسة ] (مص ل . ) هم چشمی کردن ، رقابت کردن .
فرهنگ عمید
رقابت کردن، هم چشمی کردن.