منافر


معنی انگلیسی:
abhorring, shunning

لغت نامه دهخدا

منافر. [ م ُ ف ِ ] ( ع ص ) نفرت کننده و مکروه دارنده و رمنده. ( از ناظم الاطباء ). || مقابل ملایم : غضب قوه ای است در حیوان دفع منافر را، و شهوت قوه جلب ملایم را.( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). دوم قوت جنباننده که به تأیید او حیوان بجنبد و بدانچه ملایم اوست میل کنند و از آنچه منافر اوست بگریزد. ( چهارمقاله ص 11 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - داوری کننده با دیگری در حسب و نسب . ۲ - افتخارکننده . ۳ - رماننده نافر مقابل ملائم : [ دوم قوت جنباننده که بتایید او حیوان بجنبد و بدانچه ملائم اوست میل کند و از آنچه منافر اوست بگریزد . ] ( چهارمقاله .۱۱ )

فرهنگ معین

(مُ فِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - داوری کننده با دیگری در حسب و نسب . ۲ - افتخار کننده . ۳ - در فارسی : رماننده ، نافر، مق . ملائم .

فرهنگ عمید

ناخوشایند.

پیشنهاد کاربران

بپرس