[ویکی فقه] مناظره حضرت زینب (سلام الله علیها) با ابن زیاد، در مورد واقعه کربلا، با پاسخ های علی گونه زینب (سلام الله علیها) روبرو شد و شکست مفتضحی خورد.
آن روز «عبیدالله بن زیاد» در کاخ خود دیدار عمومی ترتیب داده بود و دستور داده بود تا سر بریده امام حسین (علیه السّلام) را در برابرش بگذارند. آنگاه زنان و کودکان را وارد کاخ نمودند. زینب کبری (سلام الله علیها) در حالی که کم ارزش ترین لباس های خود را به تن داشت در حالی که زنان و کنیزان اطراف او را گرفته بودند، به صورت ناشناس وارد مجلس شد و بی اعتنا به دستگاه ابن زیاد، در گوشه ای نشست. عبیدالله چشمش به او افتاد و شکوه و متانت او توجه ابن زیاد را به خود جلب کرد.
سوال و جواب ابن زیاد با حضرت زینب
پس پرسید: «این زن که خود را کنار کشیده و دیگر زنان گردش جمع شده اند کیست؟» زینب پاسخ نگفت. عبیدالله سؤال خود را تکرار کرد. یکی از کنیزان گفت: «او زینب (سلام الله علیها) دختر فاطمه (سلام الله علیها) دختر پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) است.» عبیدالله رو به زینب کرد و گفت: «ستایش خدا را که شما خانواده را رسوا ساخت و کشت و نشان داد که آنچه می گفتید دروغی بیش نبود.» الحمدْ للهِ الذی فَضَحَکُم وَ قَتَلَکُمْ و اکذَبَ اُحدوثَتَکُم. زینب پاسخ داد: «ستایش خدا را که ما را به واسطه پیامبر خود (که از خاندان ماست) گرامی داشت و از پلیدی پاک گردانید. جز فاسق، رسوا نمی شود و جز بدکار، دروغ نمی گوید، و بدکار ما نیستیم بلکه دیگرانند (یعنی تو و پیروانت هستید) و ستایش مخصوص خداست.» اِنما یُفتَضِحُ الفاسِقُ و یُکذِبُ الفاجِرُ و هْوَ غَیرُنا و الحمدُ للهِ. این زیاد: دیدی خدا با خاندانت چه کرد؟ حضرت زینب: جز زیبایی ندیدم! آنان کسانی بودند که خدا مقدّر ساخته بود کشته شوند و آنها نیز اطاعت کرده و به سوی آرامگاه خود شتافتند و بزودی خداوند تو و آنان را (در روز رستاخیز) با هم روبرو می کند و آنان از تو، به درگاه خدا شکایت و دادخواهی خواهند کرد، اینک بنگر که آن روز چه کسی پیروز خواهد شد، مادرت به عزایت بنشیند ای پسر مرجانه!
عصبانیت از بیان شیوای حضرت زینب
ابن زیاد از این جملات صریح و تند زینب کبری (سلام الله علیها) بسیار خشمگین شد و خواست تصمیم سوئی بگیرد ولی یکی از حاضران به نام «عمرو بن حُرَیث» گفت: «امیر! این یک زن است و کسی زن را به خاطر سخنانش مؤاخذه نمی کند.» ابن زیاد بار دیگر خطاب به زینب (سلام الله علیها) گفت: «خداوند دلم را با کشته شدن برادر نافرمانت حسین و خاندان و لشکر سرکش او شفا داد.» زینب (سلام الله علیها) فرمود: «به خدا قسم مهتر مرا کشتی، نهال مرا قطع کردی و ریشه مرا در آوردی، اگر این کار مایه شفای توست، همانا شفا یافته ای.»
طعنه ابن زیاد به حضرت از رسواییش
...
آن روز «عبیدالله بن زیاد» در کاخ خود دیدار عمومی ترتیب داده بود و دستور داده بود تا سر بریده امام حسین (علیه السّلام) را در برابرش بگذارند. آنگاه زنان و کودکان را وارد کاخ نمودند. زینب کبری (سلام الله علیها) در حالی که کم ارزش ترین لباس های خود را به تن داشت در حالی که زنان و کنیزان اطراف او را گرفته بودند، به صورت ناشناس وارد مجلس شد و بی اعتنا به دستگاه ابن زیاد، در گوشه ای نشست. عبیدالله چشمش به او افتاد و شکوه و متانت او توجه ابن زیاد را به خود جلب کرد.
سوال و جواب ابن زیاد با حضرت زینب
پس پرسید: «این زن که خود را کنار کشیده و دیگر زنان گردش جمع شده اند کیست؟» زینب پاسخ نگفت. عبیدالله سؤال خود را تکرار کرد. یکی از کنیزان گفت: «او زینب (سلام الله علیها) دختر فاطمه (سلام الله علیها) دختر پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) است.» عبیدالله رو به زینب کرد و گفت: «ستایش خدا را که شما خانواده را رسوا ساخت و کشت و نشان داد که آنچه می گفتید دروغی بیش نبود.» الحمدْ للهِ الذی فَضَحَکُم وَ قَتَلَکُمْ و اکذَبَ اُحدوثَتَکُم. زینب پاسخ داد: «ستایش خدا را که ما را به واسطه پیامبر خود (که از خاندان ماست) گرامی داشت و از پلیدی پاک گردانید. جز فاسق، رسوا نمی شود و جز بدکار، دروغ نمی گوید، و بدکار ما نیستیم بلکه دیگرانند (یعنی تو و پیروانت هستید) و ستایش مخصوص خداست.» اِنما یُفتَضِحُ الفاسِقُ و یُکذِبُ الفاجِرُ و هْوَ غَیرُنا و الحمدُ للهِ. این زیاد: دیدی خدا با خاندانت چه کرد؟ حضرت زینب: جز زیبایی ندیدم! آنان کسانی بودند که خدا مقدّر ساخته بود کشته شوند و آنها نیز اطاعت کرده و به سوی آرامگاه خود شتافتند و بزودی خداوند تو و آنان را (در روز رستاخیز) با هم روبرو می کند و آنان از تو، به درگاه خدا شکایت و دادخواهی خواهند کرد، اینک بنگر که آن روز چه کسی پیروز خواهد شد، مادرت به عزایت بنشیند ای پسر مرجانه!
عصبانیت از بیان شیوای حضرت زینب
ابن زیاد از این جملات صریح و تند زینب کبری (سلام الله علیها) بسیار خشمگین شد و خواست تصمیم سوئی بگیرد ولی یکی از حاضران به نام «عمرو بن حُرَیث» گفت: «امیر! این یک زن است و کسی زن را به خاطر سخنانش مؤاخذه نمی کند.» ابن زیاد بار دیگر خطاب به زینب (سلام الله علیها) گفت: «خداوند دلم را با کشته شدن برادر نافرمانت حسین و خاندان و لشکر سرکش او شفا داد.» زینب (سلام الله علیها) فرمود: «به خدا قسم مهتر مرا کشتی، نهال مرا قطع کردی و ریشه مرا در آوردی، اگر این کار مایه شفای توست، همانا شفا یافته ای.»
طعنه ابن زیاد به حضرت از رسواییش
...
wikifeqh: مناظره_حضرت_زینب_و_ابن_زیاد