مناصفه

/monAsefe/

مترادف مناصفه: دونیمه کردن، دوبخش کردن، دوقسمت کردن، نصف کردن

لغت نامه دهخدا

مناصفه. [ م ُ ص َ / ص ِ ف َ / ف ِ ] ( از ع ، اِمص ) به دو نیم کردن چیزی را. ( غیاث ). دوبخش کردگی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مناصفة و مناصفت شود. || نیمانیم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : و اگر شراب خواهد شرابی رقیق و ممزوج بایدداد و فراخ باید کرد، یعنی آب بسیار باید کرد چنانکه نیمانیم باشد یعنی مناصفه. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
- بالمناصفه ؛ به دوبخش. به دو نیمه : ثروت خود را بالمناصفه بین پسر و دختر تقسیم کرد. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- مناصفه کردن ؛ به دو نیم کردن. نصف کردن : منصف ، متنازع فیه را با صاحب خود مناصفه کند. ( اخلاق ناصری ).

فرهنگ فارسی

دونیمه کردن، دوقسمت کردن، دوبخش کردن مال یاچیزدیگرباکسی
۱ - ( مصدر ) دو نیمه کردن دو بخش کردن نیما نیم کردن . ۲ - ( اسم ) دو نیمگی .
مشاطره . با کسی چیز را به دو نیم کردن

فرهنگ معین

(مُ صَ فَ یا ص فِ ) [ ع . مناصفة ] (مص م . ) دو نیمه کردن ، دو بخش کردن .

فرهنگ عمید

دو نیمه کردن، دو قسمت کردن، دو بخش کردن مال یا چیز دیگر با کسی.
* به مناصفه: [قدیمی] نصف نصف، به طور مساوی.

پیشنهاد کاربران

بپرس