مناسبات فقه و تمدن

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بررسی نسبت فقه و تمدن با دو نگاهِ توصیفی و توصیه ای امکان دارد. نگاه توصیه ای، به نسبت تمدن و فقه مطلوب نظر دارد و از بایدها سخن می گوید. اما نگاه توصیفی به بودها پرداخته، نسبت فقه موجود فقه سنتی و تمدن را بررسی می کند. مقاله حاضر با نگاه توصیفی سامان یافته است.
درباره فقه و نسبت آن با تمدن، دیدگاه های مختلفی وجود دارد. برخی هیچ نسبتی میان این دو برقرار نمی بینند. گروه دیگری نسبتی حداقلی میان فقه و تمدن قائلند؛ و گروهی نیز فقه را شرط اساسی تمدن سازی قلمداد می کنند. سنجش نسبت فقه و تمدن با دو نگاه، قابل بحث و بررسی است. در یک نگاه، فقه موجود مورد مطالعه قرارگرفته، نسبت آن با تمدن سنجیده می شود؛ اما در نگاه دیگر، فقه مطلوب مطمح نظر است و با نگاه به آن، نسبت فقه و تمدن بررسی می گردد. نمی توان ادعا کرد نظام های اجتماعی مورد نیاز تمدن مستقیماً و به طور کامل در فقه فعلی موجود است، اما وجود چهارچوب های اصیل و ساختاری تمدن در فقه موجود، قابل انکار نیست.
کلیدواژه ها
فقه، فقه سنتی، فقه حکومتی، فقه پویا، تمدن، نظام سازی، نظام های اجتماعی، نسبت های فقه و تمدن
مقدمه
یکی از موضوعاتی که نیازمند بحث و بررسی جدی است، مسأله "فقه و تمدن" یا ارتباط "فقه و تمدن سازی" و "بررسی نسبت میان فقه و تمدن" است. به عبارت دیگر، این پرسش که "نسبت میان فقه و تمدن چیست؟" یکی از مهم ترین پرسش ها در حوزه فقه و معارف دینی است.در سال های اخیر، به دلیل طرح شبهات و ابهاماتی درباره قلمرو دخالت دین در زندگی انسان، به ویژه در بخش اجتماعی و حکومتی آن و نیز رخ نمودن برخی دیدگاه های سکولار، فقه و معارف اسلامی به ناتوانی در عرضه نظام های مورد نیاز جامعه انسانی متهم گشته است؛ و ما شاهد تکرار پرسش هایی در باب نسبت میان فقه و تمدن هستیم؛ همچون این پرسش که آیا فقه، توانایی ارائه نظام های مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی، تربیتی، و در کل، توانایی تأسیس و تغذیه یک "تمدن" را دارد یا خیر؟این بحث تاکنون با عناوین مختلف و به صورت پراکنده، در پیشینه معارف و منابع دینی وجود داشته است و اندیشمندانی به طور جسته و گریخته به بررسی و نقادی در این باره پرداخته اند. اما تا پیش از انقلاب اسلامی ایران، این بحث جدی تلقی نمی شد و به جایگاه حقیقی خویش بار نیافته بود. پس از انقلاب، موضوعاتی همچون حکومت دینی، فقه سیاسی، فقه حکومتی، فقه پویا، نسبت دین و حکومت، نسبت فقه و حکومت، فقه و نظام سازی، فقه و تمدن سازی و مباحثی از این دست، در حوزه اندیشه عالمان دینی طرح شده، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت و نظریه های مختلفی درباره آنها بیان شد. تحلیل و ریشه یابی عدم رشد این مباحث، خصوصاً بحث مناسبات فقه و تمدن و نقش فقه در تمدن سازی، در تاریخ معارف دینی، خود بحث گسترده ای است و بیش از آن که به افراد و عملکرد آنها مربوط باشد، به اوضاع اجتماعی و مراحل تاریخ تکامل بشری مرتبط است.پیداست که پاسخ به این پرسش، بر اساس هر برداشت و دیدگاهی که باشد، بر شناخت فقه و تمدن و نوع تعریف ما از این دو، استوار است. از پرسش یاد شده، دو پرسش دیگر رخ می نماید: فقه چیست؟ و تمدن کدام است؟ اگر این دو پرسش، پاسخ صحیحی بیابند، پرسش یاد شده نیز پاسخ درخوری به دست خواهد آورد. پیداست که چگونگی آن پاسخ نیز به نوع پاسخ به این دو پرسش برمی گردد.در اول اشاره گردیم که بررسی نسبت فقه و تمدن با دو نگاهِ توصیفی و توصیه ای امکان دارد. نگاه توصیه ای، به نسبت تمدن و فقه مطلوب نظر دارد و از بایدها سخن می گوید. اما نگاه توصیفی به بودها پرداخته، نسبت فقه موجود (فقه سنتی) و تمدن را بررسی می کند. مقاله حاضر با نگاه توصیفی سامان یافته است.بدین منظور، پس از تعریف مفاهیم بنیادین و سپس بررسی دیدگاه های مختلف درباره نسبت فقه و تمدن، مناسبات فقه سنتی و تمدن را به کاوش نشسته ایم.
کلیات
...

پیشنهاد کاربران

بپرس