گرفتم انس به غمها و اندهان گر چند
منازعان چو دل و زندگانی و جانند.
مسعودسعد.
هر تازه گل که ملک ترا بشکفد ز بخت در دیده منازع ملک تو خار باد.
مسعودسعد.
این از منازعان تو صافی کند جهان وآن از مخالفان تو خالی کند دیار.
عمعق ( دیوان چ نفیسی ص 166 ).
اما خواجه بزرگ منازعان داشت. ( چهارمقاله ص 78 ).ز حکم قائل نون و القلم منازع تو
بریده سر چو قلم پشت گوژ چون نون باد.
عبدالواسع جبلی ( دیوان چ صفا ج 1 ص 93 ).
مخالفت ز نفیر و منازعت ز زحیر
معادیت ز بلا و معاندت ز اسف...
عبدالواسع جبلی ( ایضاً ج 1 ص 228 ).
بر عقل و پاک دلی ، فضل من گواست یار موافقم نه که خصم منازعم.
انوری ( دیوان چ مدرس رضوی ص 6911 ).
بر پاکدامنی دلم فضل من گواست یار موافقم نه که خصم منازعم.
جمال الدین عبدالرزاق ( دیوان چ وحید دستگردی ص 357 ).
دفع منازع و معارض او بکنند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 53 ). حکم خراسان بی منازعی و معارضی با خویش گرفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 187 ). در ایالت آن حدود بی منازعی و مدافعی متمکن. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 315 ). مشارع پادشاهی از شوایب نزاع منازعان پاک دیده. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 215 ).
منازعان ترا با تو چون قیاس کنند
«فکیف یلحق فی الشأو ظالع بضلیع».
کمال الدین اسماعیل ( دیوان چ حسین بحرالعلومی ص 352 ).
آن امیران عرب گرد آمدند
نزد پیغمبر منازع می شدند.
مولوی.
- منازع شدن ؛ مخاصمت کردن. مخالفت کردن. متعرض شدن. ستیهیدن : قرار نهادند که سیستان... مسعود را باشد و متعرض و منازع نشوند. ( سلجوقنامه ظهیری ص 17 ).بیشتر بخوانید ...