لغت نامه دهخدا
منادمة. [ م ُ دَ م َ ] ( ع مص ) با کسی ندیم کردن. ( المصادر زوزنی ). با همدیگر به مجلس شراب نشستن و همنشینی کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نشانیدن کسی رادر مجلس شراب و همنشینی کردن با او. نِدام. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به منادمت شود.
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) همنشینی کردن . ۲ - با هم باده گساری کردن . ۳ - ( اسم ) همنشینی ۴ - باده گساری با یکدیگر
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. با یکدیگر به باده گساری نشستن.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید