منادم

لغت نامه دهخدا

منادم. [ م ُ دِ ] ( ع ص ) حریف شراب. || همنشین بزرگان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ندیم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : پس شاه... گفت : اگر چه «یهه » ندیمی قدیم و منادمی ملازم و مناجیی منجی و کافیی به همه خیرات مکافی باشد. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 291 ).

فرهنگ فارسی

ندیم، همصحبت، همدم، همنشین
( اسم ) همنشین هم صحبت

فرهنگ معین

(مُ دِ ) [ ع . ] (اِفا. ) همنشین ، هم صحبت .

فرهنگ عمید

ندیم، هم صحبت، همدم، همنشین.

پیشنهاد کاربران

بپرس