منادات
لغت نامه دهخدا
- منادات کردن ؛ جار زدن و اعلان کردن. ( ناظم الاطباء ).
مناداة. [ م ُ ] ( ع مص ) کسی را خواندن. نداء. ( المصادر زوزنی ). خواندن و آواز دادن. رجوع به منادات شود. || با دیگری نشستن در انجمن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || با هم نازیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || راز را آشکار کردن. || پیدا گردیدن راه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || دیدن و دانستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ عمید
۲. با یکدیگر در انجمن نشستن و مشورت کردن.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید