«من و بابی مَک گی» ( به انگلیسی: Me and Bobby McGee ) ترانه ای است سرودهٔ کریس کریستوفرسون که اولین بار در سال ۱۹۶۹ توسط راجر میلر اجرا شده است. این ترانه در مورد دوست داشتن و از دست دادن است. [ ۱] «من و بابی مَک گی» ضمن تعریف کردن داستانی باورپذیر از یک سفر جاده ای، به این موضوع می پردازد که انتخاب های افراد در زندگی ممکن است تاوان سنگینی برای شان داشته باشد. [ ۲]
راجر میلر از اهالی تگزاس بود، ایالتی که خاستگاه سبک آوتلو کانتری بود و «من و بابی مَک گی» هم بسیاری از ویژگی های موسیقایی آن سبک را داشت. [ ۱] او پیش از این ترانه به خاطر آهنگ «پادشاه جاده» شهرت پیدا کرده بود؛ اثری که در سال ۱۹۶۵ شمارهٔ ۱ ترانه های داغ کانتری و شمارهٔ ۴ بیلبورد هات ۱۰۰ شده بود. [ ۳] [ ۴] اجرای میلر از «من و بابی مَک گی» هم با موفقیت روبه رو شد و ترانه تا ردهٔ دوازهم جدول پرفروش ترین ترانه های کانتری صعود کرد. [ ۵]
پس از میلر افراد بسیاری «من و بابی مَک گی» را بازخوانی کردند از جمله کنی راجرز ( ۱۹۶۹ ) ، گوردن لایتفوت ( ۱۹۷۰ ) و خود کریستوفرسون در سال ۱۹۷۰. اما مشهورترین اجرای این قطعه، نسخه ای است که جنیس جاپلین در اواخر سال ۱۹۷۰ ضبط کرد و پس از مرگش در آلبوم مروارید منتشر شد. [ ۶] مجلهٔ رولینگ استون در سال ۲۰۰۳ و در انتخاب «۵۰۰ ترانهٔ برتر همهٔ زمان ها»، جایگاه ۱۴۸ فهرستش را به اجرای جاپلین از «من و بابی مَک گی» اختصاص داد. [ ۷] این نسخه در سال ۲۰۰۲ در تالار مشاهیر گرمی ثبت شد. [ ۸]
بر خلاف تصور عموم، «بابی مک گی» مورد اشاره در این ترانه یک زن است. بودرو برایانت ( ترانه سرا ) و فرد فاستر ( تهیه کنندهٔ موسیقی ) زمانی هر دو در یک ساختمان دفتر کار داشتند. [ ۹] برایانت یک منشی خانم ۲۹ ساله به نام «باربارا مَک کی» داشت که «بابی» صدایش می کردند و یک روز که فاستر برای چهارمین یا پنجمین بار به دفتر آن ها رفت، برایانت به طعنه گفت که فکر می کند او فقط برای دیدن بابی به دفترشان می رود. [ ۱۰] پس از آن بود که فاستر ایدهٔ ساخت آهنگی به اسم «من و بابی مَک کی» به ذهنش رسید و به کریس کریستوفرسون سفارش داد با این عنوان ترانه ای بنویسد. [ ۱۱] اما کریستوفرسون «مَک کی» را «مَک گی» شنید و Bobbie را هم به Bobby تغییر داد. [ ۱۲]
کریستوفرسون در «من و بابی مَک گی» داستان غم انگیز زوجی را روایت می کند که پس از هم سفر شدن با یک راننده کامیون و گذر از ایالت های جنوبی آمریکا در کالیفرنیا از هم جدا می شوند. راوی با گفتن «حاضرم همهٔ فرداهایم را در برابر یک دیروزی که بابی را کنار خودم داشتم بدهم» تاسفش از این جدایی را ابراز می کند. [ ۱۳] در این ترانه شخصیت ها به خاطر آزادی شخصی شان با کمال میل رابطه شان را فدا می کنند. به نظر می رسد آن دو از زندگی چیزهایی می خواهند که با دلبستگی های دائمی جوانانه سازگار نیستند و گرچه احساسات شان را انکار نمی کنند اما به یک تعهد الزام آور یا مفهوم عاشقانهٔ ابدی اعتقادی ندارند. [ ۱۴]

این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفراجر میلر از اهالی تگزاس بود، ایالتی که خاستگاه سبک آوتلو کانتری بود و «من و بابی مَک گی» هم بسیاری از ویژگی های موسیقایی آن سبک را داشت. [ ۱] او پیش از این ترانه به خاطر آهنگ «پادشاه جاده» شهرت پیدا کرده بود؛ اثری که در سال ۱۹۶۵ شمارهٔ ۱ ترانه های داغ کانتری و شمارهٔ ۴ بیلبورد هات ۱۰۰ شده بود. [ ۳] [ ۴] اجرای میلر از «من و بابی مَک گی» هم با موفقیت روبه رو شد و ترانه تا ردهٔ دوازهم جدول پرفروش ترین ترانه های کانتری صعود کرد. [ ۵]
پس از میلر افراد بسیاری «من و بابی مَک گی» را بازخوانی کردند از جمله کنی راجرز ( ۱۹۶۹ ) ، گوردن لایتفوت ( ۱۹۷۰ ) و خود کریستوفرسون در سال ۱۹۷۰. اما مشهورترین اجرای این قطعه، نسخه ای است که جنیس جاپلین در اواخر سال ۱۹۷۰ ضبط کرد و پس از مرگش در آلبوم مروارید منتشر شد. [ ۶] مجلهٔ رولینگ استون در سال ۲۰۰۳ و در انتخاب «۵۰۰ ترانهٔ برتر همهٔ زمان ها»، جایگاه ۱۴۸ فهرستش را به اجرای جاپلین از «من و بابی مَک گی» اختصاص داد. [ ۷] این نسخه در سال ۲۰۰۲ در تالار مشاهیر گرمی ثبت شد. [ ۸]
بر خلاف تصور عموم، «بابی مک گی» مورد اشاره در این ترانه یک زن است. بودرو برایانت ( ترانه سرا ) و فرد فاستر ( تهیه کنندهٔ موسیقی ) زمانی هر دو در یک ساختمان دفتر کار داشتند. [ ۹] برایانت یک منشی خانم ۲۹ ساله به نام «باربارا مَک کی» داشت که «بابی» صدایش می کردند و یک روز که فاستر برای چهارمین یا پنجمین بار به دفتر آن ها رفت، برایانت به طعنه گفت که فکر می کند او فقط برای دیدن بابی به دفترشان می رود. [ ۱۰] پس از آن بود که فاستر ایدهٔ ساخت آهنگی به اسم «من و بابی مَک کی» به ذهنش رسید و به کریس کریستوفرسون سفارش داد با این عنوان ترانه ای بنویسد. [ ۱۱] اما کریستوفرسون «مَک کی» را «مَک گی» شنید و Bobbie را هم به Bobby تغییر داد. [ ۱۲]
کریستوفرسون در «من و بابی مَک گی» داستان غم انگیز زوجی را روایت می کند که پس از هم سفر شدن با یک راننده کامیون و گذر از ایالت های جنوبی آمریکا در کالیفرنیا از هم جدا می شوند. راوی با گفتن «حاضرم همهٔ فرداهایم را در برابر یک دیروزی که بابی را کنار خودم داشتم بدهم» تاسفش از این جدایی را ابراز می کند. [ ۱۳] در این ترانه شخصیت ها به خاطر آزادی شخصی شان با کمال میل رابطه شان را فدا می کنند. به نظر می رسد آن دو از زندگی چیزهایی می خواهند که با دلبستگی های دائمی جوانانه سازگار نیستند و گرچه احساسات شان را انکار نمی کنند اما به یک تعهد الزام آور یا مفهوم عاشقانهٔ ابدی اعتقادی ندارند. [ ۱۴]


wiki: من و بابی مک گی