ممکن شدن


مترادف ممکن شدن: میسر شدن، امکان یافتن، مقدور شدن، عملی شدن، به حقیقت پیوستن، محقق شدن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) امکان یافتن دست دادن . یا تا ممکن شود . تا بتوان حتی الامکان : [ مردان مرد از مکافات جور جابران و قصد قاصدان - تا ممکن شود - دست باز نگیرند . ] ( مرزبان نامه . ۱۳۱۷ . ص ۹۲ )

پیشنهاد کاربران

فعلیت پیدا کردن
ممکن شدن : میسر گشتن .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 50 ) .

بپرس