مموش


مترادف مموش: فکلی، قرتی، بچه قرتی، ژیگولو

فرهنگ فارسی

( اسم ) فکلی قرتی ژیگولو .

فرهنگ معین

(مَ ) (اِ. ) (عا. ) فکلی ، ژیگولو.

پیشنهاد کاربران

کسی خودشو مموش کرد به اصطلاح یعنی خودشو لوس کرد همین
درسته که در انگلیسی واژۀ Rat را برای توهین و کژدهنی به کسی بکار میبرند و ما هم در پارسی گاهی به یک فردِ خائن میگیم موشِ کثیف. اما واژۀ مَموش اصلاً بارِ معنایی منفی و توهین آمیز ندارد. بلکه وارونه، این
...
[مشاهده متن کامل]
واژه به معنی گوگولی، بامزه، خوشگل و مَلوس است. نیاز به گفتنه که این واژه، حال و هوای کودکانه دارد. یعنی بزرگترها به کودکان میگویند یا عاشقان به هم میگن. درست مانند اَگوری پَگوری.

ما اصفهانی ها به گربه کوچولی بامزه میگیم مموش، مموشه ، مموشی
ارمنی هم هست
مموش من دیدم به عنوان توهین و تمسخر به معنی موش ترسو هم استفاده میشه
در زبان ترکی به پستان زن مه میش یا مه موش هم گفته می شود. به نوعی معنی" مه مه ی دوست داشتی " از آن می توان دریافت کرد. حتی در جایگاه تشوق به پسر بچه ها هم گفته می شود. مثلا گفته می شود "مه مشووی یئیم" یعنی مه مه ات را بخورم " یک اصطلاح است در مایه های فدایت بشم.
مموسی:معنی چیزی که اسمش یادمون نیست به هر چیزی اطلاق میشود.
مموش یعنی مثل یا مانند موش
مموشی یعنی خوشگل دوست داشتنی
لفظی که به عنوان تحبیب میان عشاق به کار میرود
کوچولو و بامزه
وجه شباهت با موش ( ابعادی )
احتمالا از ادغام "من موش" به معنی" موش من" که در اشعار فولکلوریک کودکانه ایرانی وجود داره مثل ''موش موشک من می خوره غصه . . . . "
به نظرم مموش یعنی دوست داشتنی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس