مَموجَک ؛ مصدر این کلمه، مَچ می باشد.
کلمه ی مَمیجَک به گل های پیچک که با مَچ شدن با دیگر گیاهان و پیچیدن به اطراف آن رشد می کند و خودش را به آسمان می رساند.
( مَچ ، مُچ ، مُژه ، مژگان ، مُشت ، میش ، موش ، مموچک ، ممیجک ، ماچ ، ماچه و. . . )
... [مشاهده متن کامل]
کلیدواژه مَموچک و گنجشک و چُغُک مثل مرغ و خروس و جوجه معنی دارد.
مموچک پرنده مامان یا مادر یا پرنده ماچه و ماچ کردنی، منشعب از مَچ شدن یا match و یا کلمه ی مُژه و مُژگان به مفهوم جفت شدن می باشد و گنجشک، پرنده نر و چُغُک، جوجه گنجشک که در داخل چُغ نگهداری می شود. کلمه چُغ هم مرتبط با جغ جوغن چوغا و زاغه و . . . می باشد.
کلمه مَموچک کلمه ای است که در زبان کردهای سنندج و کرمانشاه در حال استفاده می باشد.
کلمه ی مَچ به معنی به هم رسیدن و جفت شدن و جمع شدن در بسیاری از کلمات دیگر در موقعیت های کاربردی دیگر در زبان و فرهنگ فارسی قابل مشاهده است.
مثل مُچ دست که محل مَچ شدن و اتصال دست و ساعد می باشد.
مثل مُشت یا مُچت که با مَچ شدن انگشتان دست به همدیگر مُشت شکل می گیرد.
مثل میش در اصطلاح گوسفند و میش و برّه که به حیوان ماده میش یا میچ منشعب از کلمه ی مَچ در حال استفاده می باشد.
مثل کلمه ی مَمیجَک که به گل های پیچک که با مَچ شدن با دیگر گیاهان و پیچیدن به اطراف آن رشد می کند و خودش را به آسمان می رساند.
مثل موش که، هم به نوع ماده ی این حیوان گفته می شود و هم بر مبنای مَچ شدنشان و تعداد زیادشان در کنار هم گفته می شود.
هرچند کلمه جوجه به مفهوم پرنده ی ضعیفی که نیاز به مراقب و شارژ شدن مفهوم دارد. جوجه منشعب از چوچ و چاچ و چارج و شارژ می باشد.
اگر رد تبدیل کلمه ی جوجه به چوچ را در زبان کردی کرمانجی بگیریم کلمه چوچک در حال استفاده می باشد.
تفاوت چوچ و چاچ هم در تفاوت ذات دو حرف ( او آ ) می باشد یعنی کلمه چوچ نیاز به شارژ شدن و شارژ گیرنده و در حال رشد و چاچ یک مقوله شارژ دهنده می باشد.
اصطلاح چرخ چاچی یک اصطلاحی است در مورد تیر و کمان ها که تیر از کمان جهت به حرکت افتادن شارژ می گیرد.
مثل کلمه خر و الاغ و کره الاغ و کره خر که خر نر می باشد تحت عنوان حیوان پُر خیر و الاغ حیوان قابل لقاح و تلقیح. و فلسفه نام گذاری کُرّه به خاطر به کار کشیدن این حیوان می باشد.
مثل قوچ و میش و بَرّه، که قوچ، حیوان نر و میش، حیوان ماده و بَرّه، حیوان بچه و خردسال که در حال برآمدن می باشد گفته می شود.
مثل کَل و بز
مثل گاو و مادگاو و گوساله که گوساله گاو زیر یکسال مدنظر می باشد.
مثل اسب و مادیان و کره اسب.
حتی کلمه ی مرغ هم که ماده می باشد حرف ر قابل تبدیل به حرف ل می باشد و از مهلیق لقا و لقاح و تلقیح شکل گرفته است. کلمه اِشَّک هم که در زبان ترکی در حال استفاده امروزی می باشد از واژه ی هوشَّک ایجاد شده است به مفهوم هوشیار کردن خر و الاغ برای توقف.
کلمه الاغ یعنی یک موجود قابل تلقیح و به لغایت و به لقاح آمدن.
و کلمه حمار هم که در زبان عربی برای خر و الاغ استفاده می شود یعنی یک موجود بی آزاری که قابل مهرورزی و ترحم هست و باید به این موجود با وفا و بی آزار و پر خیر و برکت با ترحم برخورد کرد. کلیدواژه ی حلال احمر نیز مرتبط با همین مفهوم می باشد. در واقع عرب ها از این زاویه این موجود رو نامگذاری کرده اند.
کلمه ی مَمیجَک به گل های پیچک که با مَچ شدن با دیگر گیاهان و پیچیدن به اطراف آن رشد می کند و خودش را به آسمان می رساند.
( مَچ ، مُچ ، مُژه ، مژگان ، مُشت ، میش ، موش ، مموچک ، ممیجک ، ماچ ، ماچه و. . . )
... [مشاهده متن کامل]
کلیدواژه مَموچک و گنجشک و چُغُک مثل مرغ و خروس و جوجه معنی دارد.
مموچک پرنده مامان یا مادر یا پرنده ماچه و ماچ کردنی، منشعب از مَچ شدن یا match و یا کلمه ی مُژه و مُژگان به مفهوم جفت شدن می باشد و گنجشک، پرنده نر و چُغُک، جوجه گنجشک که در داخل چُغ نگهداری می شود. کلمه چُغ هم مرتبط با جغ جوغن چوغا و زاغه و . . . می باشد.
کلمه مَموچک کلمه ای است که در زبان کردهای سنندج و کرمانشاه در حال استفاده می باشد.
کلمه ی مَچ به معنی به هم رسیدن و جفت شدن و جمع شدن در بسیاری از کلمات دیگر در موقعیت های کاربردی دیگر در زبان و فرهنگ فارسی قابل مشاهده است.
مثل مُچ دست که محل مَچ شدن و اتصال دست و ساعد می باشد.
مثل مُشت یا مُچت که با مَچ شدن انگشتان دست به همدیگر مُشت شکل می گیرد.
مثل میش در اصطلاح گوسفند و میش و برّه که به حیوان ماده میش یا میچ منشعب از کلمه ی مَچ در حال استفاده می باشد.
مثل کلمه ی مَمیجَک که به گل های پیچک که با مَچ شدن با دیگر گیاهان و پیچیدن به اطراف آن رشد می کند و خودش را به آسمان می رساند.
مثل موش که، هم به نوع ماده ی این حیوان گفته می شود و هم بر مبنای مَچ شدنشان و تعداد زیادشان در کنار هم گفته می شود.
هرچند کلمه جوجه به مفهوم پرنده ی ضعیفی که نیاز به مراقب و شارژ شدن مفهوم دارد. جوجه منشعب از چوچ و چاچ و چارج و شارژ می باشد.
اگر رد تبدیل کلمه ی جوجه به چوچ را در زبان کردی کرمانجی بگیریم کلمه چوچک در حال استفاده می باشد.
تفاوت چوچ و چاچ هم در تفاوت ذات دو حرف ( او آ ) می باشد یعنی کلمه چوچ نیاز به شارژ شدن و شارژ گیرنده و در حال رشد و چاچ یک مقوله شارژ دهنده می باشد.
اصطلاح چرخ چاچی یک اصطلاحی است در مورد تیر و کمان ها که تیر از کمان جهت به حرکت افتادن شارژ می گیرد.
مثل کلمه خر و الاغ و کره الاغ و کره خر که خر نر می باشد تحت عنوان حیوان پُر خیر و الاغ حیوان قابل لقاح و تلقیح. و فلسفه نام گذاری کُرّه به خاطر به کار کشیدن این حیوان می باشد.
مثل قوچ و میش و بَرّه، که قوچ، حیوان نر و میش، حیوان ماده و بَرّه، حیوان بچه و خردسال که در حال برآمدن می باشد گفته می شود.
مثل کَل و بز
مثل گاو و مادگاو و گوساله که گوساله گاو زیر یکسال مدنظر می باشد.
مثل اسب و مادیان و کره اسب.
حتی کلمه ی مرغ هم که ماده می باشد حرف ر قابل تبدیل به حرف ل می باشد و از مهلیق لقا و لقاح و تلقیح شکل گرفته است. کلمه اِشَّک هم که در زبان ترکی در حال استفاده امروزی می باشد از واژه ی هوشَّک ایجاد شده است به مفهوم هوشیار کردن خر و الاغ برای توقف.
کلمه الاغ یعنی یک موجود قابل تلقیح و به لغایت و به لقاح آمدن.
و کلمه حمار هم که در زبان عربی برای خر و الاغ استفاده می شود یعنی یک موجود بی آزاری که قابل مهرورزی و ترحم هست و باید به این موجود با وفا و بی آزار و پر خیر و برکت با ترحم برخورد کرد. کلیدواژه ی حلال احمر نیز مرتبط با همین مفهوم می باشد. در واقع عرب ها از این زاویه این موجود رو نامگذاری کرده اند.