ممه ها

پیشنهاد کاربران

چشمه شیر. [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جوی شیر که در بهشت است. نهری از لبن در بهشت :
خداوند جوی و می و انگین
همان چشمه شیر و ماء معین.
فردوسی.
|| کنایه است از برجی از بروج دوازده گانه. کنایه از برج اسد است :
...
[مشاهده متن کامل]

چو برزد سر از چشمه شیر شید
جهان گشت چون روی رومی سپید.
فردوسی.
|| کنایه است از پستان معشوق. ( مجموعه مترادفات ص 77 ) . ، چشمه شیر. [ چ َ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان یخاب بخش طبس شهرستان فردوس که در 175 هزارگزی شمال خاوری طبس واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 77 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و ذرت ، شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ) .

یارِ ارمنی مذهب! شوخِ عیسَوی ملّت
یا بیا مسلمان شو، یا مرا نَصارا کن
یا به تیغِ ابرویت خونِ بی گناهم ریز
یا از این دو لیمویت چارهٔ دلِ ما کن
بر فکن ز رخ پرده در شکن خمِ کاکل
...
[مشاهده متن کامل]

زاهدِ صَوامِع را راهِبِ کلیسا کن
ساقیا! سرت گردم التفات کن جامی!
آتشِ درونم را یک زمان مداوا کن
تا به کی �وفایی� را خونِ بی گنه ریزی
گر خدا نمی دانی شرمی از مسیحا کن!
میرزا عبدالرحیم سابلاغی، مشهور به وفایی

شیرجامه. [ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) پستان زن و دیگر حیوانات. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( برهان ) . پستان. ( فرهنگ جهانگیری ) . || آوندی که شیر در آن کنند. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) .
nature’s founts ( n. ) [literary euph. ]
the female breasts

بپرس