ممنوعه

/mamnu~e/

معنی انگلیسی:
bootleg, forbidden

لغت نامه دهخدا

( ممنوعة ) ممنوعة. [ م َ ع َ ] ( ع ص ) مؤنث ممنوع : لا مقطوعة و لا ممنوعة. ( قرآن 33/56 ). رجوع به ممنوع شود.
- اراضی یا جزایر ممنوعه ؛ آنجاها که رفتن و دیدن آن ممتنع و یا غیرممکن است : فاوقدوا ناراً فانسبک الفضه فعلموا انه معدن ( ای ارض هذه الجزیره )... و مثل هذا فی البحر کثیر لایحصی جزائر ممنوعة لایعرفها البحریون فمنها ما لایقدرون علیه. ( اخبار الصین و الهند ص 55 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث ممنوع جمع : ممنوعات .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَمْنُوعَةٍ: منع شده
ریشه کلمه:
منع (۱۷ بار)

پیشنهاد کاربران

مَمنوعه: نارَوا، ناقانونی، پیشگیری - شُده، بازداشته، بسته، بستەشده، مرزبندی - شده، پنامیده
بازداشته شده
ممنوع به معنی وارد نشودن ترسیدن از جایی مکانی ممنوع گفته میشود ویا وارنشدن به مکانی که جن در ان سکونت دارد ا ممنوع گفته مشود

بپرس