مملکه

لغت نامه دهخدا

مملکه. [ م َ ل َ / ل ِ ک َ / ک ِ ] ( از ع ، اِ ) مملکة. مملکت. پادشاهی.
- مملکه پرور ؛ پرورنده مملکت :
احکام کسروی نشنیدی که در سمر
عدلش ز عقل مملکه پرور نکوتر است.
خاقانی.
|| مملکة. بنده ای که پدر و مادرش بنده نباشد.
- عبدمملکه ، عبدمملکة ؛ بنده که پدر و مادرش آزاد باشند. مقابل عبد قن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) مملکت کشور
مملکه . ممکلت .

پیشنهاد کاربران

بپرس