مملکت دار

لغت نامه دهخدا

مملکت دار. [ م َ ل َ / ل ِ ک َ ] ( نف مرکب ) دارنده مملکت. اداره کننده و مدبر مملکت :
هیچ شه را چنین وزیر نبود
مملکت دار و کار ملک تراز.
فرخی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) پادشاهی که در اداره امور مملکت کوشاست

فرهنگ عمید

۱. کشوردار.
۲. پادشاهی که کشور خود را خوب اداره کند.

پیشنهاد کاربران

بپرس