ممل
مترادف ممل: خسته کننده، کسالت بار، کسالت زا، ملال آور، ملال انگیز، ملالت بار
متضاد ممل: نشاطآور
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
ممل. [ م ُ م ِل ل ] ( ع ص ) ملول کننده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). رنج آور و بستوه آورنده. ( ناظم الاطباء ). ملال آور. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- اطناب ممل ؛ تطویل کلام چنانکه ملال آورد. مقابل ایجاز مخل. ایجاز مخل و اطناب ممل از بلاغت نیست. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
|| بستوه آمده و مانده شده. ( ناظم الاطباء ).
ممل. [ م ُ م َل ل ] ( ع ص ) راه مسلوک و گشاده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). راه پاسپرده و گشاده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
راه مسلوک و گشاده . راه پا سپرده و گشاده .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
memel/ در گویش مازنی یعنی معامله کننده - کسی که روابط خرید وفروش یا مشتری دایمی کسی باشد .
مُمل در برابر مُخل قرار دارد.
شرط ایجاز ادبی این است که مُخل نباشد و شرط اِطناب ادبی این است که مُمل نباشد.
شرط ایجاز ادبی این است که مُخل نباشد و شرط اِطناب ادبی این است که مُمل نباشد.
عزیز. . درگویش بختیاری یعنی عزیز بودن دوست داشتن
معامله گر دایمی.
مَمَل در گوش عامیانه وخودمانی یزد به اسم محَمّد ، مَمَل گفته میشود