ممقان

لغت نامه دهخدا

ممقان. [ م َ م َ ] ( اِخ ) قصبه ٔمرکز دهستان ممقان از بخش دهخوارقان شهرستان تبریز است با 6349 تن سکنه. چند دستگاه کارخانه پارچه بافی دستی در آن هست. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

قصبه مرکز دهستان ممقان از بخش دهخوارقان شهرستان تبریز استان سوم . جلگه معتدل . دارای ۸۵۹٠ تن سکنه . محصول : غلات حبوبات بادام زرد آلو گردو .

دانشنامه عمومی

مَمَقان شهری در بخش ممقان شهرستان آذرشهر استان آذربایجان شرقی است. براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن بالغ بر ۱۷ هزار نفر بوده است. [ ۴] که از این جهت بیست و یکمین شهر پرجمعیت استان محسوب می گردد. تاریخ بنیاد ممقان دقیقاً معلوم نیست؛ ولی قدمت زاویهٔ «باباجابر» که قدیمی ترین اثر تاریخی این شهر محسوب می گردد به سدهٔ هفتم هجری می رسد. از آثار تاریخی ممقان می توان به «آرامگاه پیرحیران»، «مسجد حاجی یعقوب» و «بیجووور» اشاره کرد. «مزیدلو»، «امشج»، «یوخاری محله» و «آشاقا کوچه» از مهم ترین محله های این شهر به شمار می روند. [ ۵]
قدمت ممقان ( با نام های مامقان، ماماقان، ماماغان، ماماگان ) بر طبق برآورد ها بین حداقل ۲۵۰ تا ۳۰۰، و حداکثر ۵۰۰ تا ۶۰۰ سال است که تقریبا برابر است با به قدرت رسیدن ایلخانان که هلاکوخان مغول پایه گزارش بوده است. هلاکوخان مراغه را پایتخت این سلسله قرار داد. لازم به ذکر است وجه تسمیه اسامی این مناطق مثل توفارقان و گوقان و ممقان برگرفته از اسامی مغولی باشد. قان در زبان مغول به معنی خان یا پادشاه بوده و برادر هلاکوخان به نام منگوقاآن احتمالا بر این مناطق حکمرانی می کرده البته بر طبق نام این شهر _ شهرستان در واقع مامان خان بود که در طول تاریخ نامش عوض شده است. نقل قول های مختلفی دربارهٔ وجه تسمیهٔ ممقان ذکر شده است؛ از جمله این که نام واقعی این شهر «مامقان» و به معنای «شهر مادر غازان خان» بوده و بعدها به ممقان تغییر یافته است. عده ای نیز بر این عقیده اند که نام واقعی ممقان «مامغان» و به معنای «شهر مغان» بوده است. [ نیازمند منبع]
هم اکنون بیشترِ مردم ممقان به پخت و فراوری نخود مشغول هستند و جو، خربزه، زردآلو، گندم، نخودچی و هندوانه، گردو بادام و سایر محصولات کشاورزی از عمده ترین محصولات کشاورزی این شهر محسوب می شوند. همچنین «سوزن دوزی»، «جارو بافی»، «ممقان دوزی» و «قالی بافی» نیز از مهم ترین صنایع دستی این شهر به شمار می روند. [ ۵]
اکثر مردم این شهر به شغل نخودپزی که قدمتی ۵۰ ساله دارد مشغولند این صنعت در کل دنیا مختص شهر ممقان می باشد. با توجه به آمار بدست آمده در سال های پیش ۱٬۳۰۰ کارگاه نخودپزی در ممقان مشغول فعالیتند. [ نیازمند منبع]
زبان بومی مردم این شهر ترکی آذربایجانی می باشد. دین مردم شهر ممقان از مسلمانان شیعه ۱۲ امامی است.
عکس ممقانعکس ممقانعکس ممقانعکس ممقانعکس ممقانعکس ممقان
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

مَمَقان
شهری در استان آذربایجان شرقی، شهرستان آذرشهر، و مرکز اداری بخش مَمَقان. با ارتفاع ۱,۳۸۰ متر، در منطقه ای کوهستانی، در ۳۸کیلومتری جنوب غربی تبریز و ۹ کیلومتری شمال آذرشهر، کوهپایۀ غربی کوهستان سهند، ۲کیلومتری شرق راه تبریز به بناب و مراغه، قرار دارد. اقلیم این شهر معتدل و نیمه خشک و جمعیت آن۱۲,۵۷۶ نفر است (۱۳۸۵).

پیشنهاد کاربران

نام شهری است درآذربایجانشرقی که بصورت "ماماغان"کاربرد دارد واژه ی دگرگون شده ترکی است که از واژه های "ماموغ" ، "ان " ترکیب یافته است . واژه ماموغ به مفهوم پنبه است و ان پسوندفاعلی ومکان است . ماماغان دگرگون
...
[مشاهده متن کامل]
شده ماموغان است به معنای مکان پنبه، پنبه زار ویا مکان کشت کننده پنبه است . درلغت نامه دهخدا درذیل تعریف کلمه ممقان آورده است قصبه ای است که چند دستگاه پارچه بافی دارد . تا اوایل دوره پهلوی اول کشت پنبه در ممقان رونق داشته است . حتی کوچه تاغار ممقان یک واژه ترکی است به معنای جوال کم عرض ودراز است که به سبب جوال بافی در این شهر نشات گرفته است ونام فامیلی والقابی افرادی مانند چوالچی، حلاجی و جلفا ( جولاه = بافنده ) والخ . . . ویا میدان "چلقه ای" محله مزیدلو ی نوعی روسری بوده که دراین شهر برای سربند وپیچه می بافتند که این روسری چلقه ای که در آذربایجان مشهور بوده وزنان اسکو بیشتر خواهان وخرید روسری چلقه ای بودند . ممقان یکی از شهر های آذرباجان شرقی است که هم اکنون به مرکز بخش با همان نام ممقان تبدیل شده است واز توابع آذرشهر است .

ممغان کوتاه شده مَه: بزرگ و مَغ: کودال، کاریز، قنات و ان: پسوند جمع بستن در زبان پارسی پهلوی است که روی همرفته نام مَهمَغان را می سازند که با گذشت زمان به ممغان دگرگونی یافته است و گواهی درستی این رای
...
[مشاهده متن کامل]
من، هستی قنات ها و کاریزهای فراوان در این شهر کهن ایران است و همانگونه که نام پارسی پهلوی و هستی کاریزها نشان می دهند این شهر پیشینه پیش از یورش اعراب مسلمان دارد. در پاسخ به آقای همنام خودم، بابک بگویم که پس از یورش بیگانگان عرب و ترک عثمانی و تیموری و چنگیزی، برخی از واژگان پارسی پهلوی دانسته و یا ندانسته با این حروف عربی/ ترکی حفظ شدند که حتی در شاهنامه فردوسی نیز همین واژگان پارسی پهلوی با حروف بیگانه را می یابیم که شاید این چکامه سرای میهن دوست خواسته نشان بدهد که همین واژه های دگرگون شده نیز ربشه پارسی داشته اند. البته فردوسی از واژگان عربی نیز بهره گرفته است. شوربختانه، سستی دانشمندان و پژوهشگران زبان پارسی پهلوی در کنار نبود یک فرهنگستان راستین و کوشای پاسدار زبان پارسی پهلوی از یک سوی و میهن فروشی برخی هم میهنان و دسیسه های بیگانگان به ویژه روسیه و انگلستان آنچنان ما را در زیر آوار سده ها چیرگی بیگانه گرفتار نموده است که بابک جان باور کن که نام زیبای من و تو پارسی است، واژه بالیگ: ماهی؛ ساوالان: بزرگ چون پشته های ساو:باژ، باج؛ کَسیگ و اَکسیگ، کوزیه ( سایه و شمال ) که تلویزیون گوناز تی وی از آن هر بار بهره ها می گیرد و کوزه ( همریشه این واژه ) همه و همه پارسی پهلوی هستند. ما ایرانیان باید خود را نشناسیم تا داستان تلخ رستم و سهراب دگرباره به کام بیگانگان تکرار شود. ببین همان کوچه یا کوی پارسی بوده که پسوند سی را به آن چسبانده ایم. یکی نوشته بود که ممقان جای بریدن پستان زنان بوده است؟!! و ریشه ترکی دارد. تو را به خدا، شما دیگر دست کم سواد خواندن و نوشتن و مهمتر از همه مخ برای اندیشیدن و پیدا کردن پاسخ درست و راستی آزمایی دارید که خدا آفریده است و به شما داده، خب خوب بیندیشید. مقاله کیستی ما مردم آذربایجان و چیستی زبان ما و مقاله نقدی بر کتاب تاریخ دیرین ترکان ایران - نوشته محمدتقی زهتابی ( کیریشچی ) را که خود من نوشته ام، با دقت و برای یافتن دروغ هایی که من شاید بخواهم ببافم بخوانید و اگر درست نیافتید بپرسید و پاسخ ندادم، در اینترنت شما هم مرا نقد نمایید. من با سیزده دلیل نشان داده ام که ما آذری ها ( اهالی آذربایجان ) آریایی و دارای فرهنگ ایرانی هستیم و زبان مادری راستین ما پارسی پهلوی بوده است. همان اولدوز یا ستاره هم واژه پارسی پهلوی است. پیروز و تندرست و سربلند باشید.

با توجه به اینکه حرف ق در هیچ کلمه فارسی وجود ندارد و کلمات دارای این حرف یا عربی هستند یا ترکی و غیره. ممقان در سده اخیر از تلخیص کلمه مامقان بوجود آمده است. قان در ترکی به معنی خون، اصالت و محل زادگاه
...
[مشاهده متن کامل]
نیز معنی میشود. اسامی ترکی داخل شهر مانند سنقور چایی، قوش قونان، قاراباغی، آشاغا محله، یوخاری محله، کؤروستور، زینه، یئل اسن، شاهلیق، دره وار، دؤندی، تاغار کوچه سی، چای کوچه سی و. . . نشان از نامگذاری ساکنان اولیه با اسامی ترکی دارد. وجود شهرها، روستاها و مناطق با اسامی ترکی در اطراف ممقان نیز موید این مطلب است. مانند ایلخچی، دده کؤهول، شوراکند، تیمورلو، قارآغیل و. . .

ممقان دگرگون شده ی نام مَهمَغان می باشد که به زبان پارسی پهلوی است و از سه بخش "مِه: بزرگ و یا ماه:ماه، نمودار زیبایی" و "مَغ: گودال، کنده شده" و "ان: پسوندی برای افزودن شمار، و نیز برای نامیدن سرزمین
...
[مشاهده متن کامل]
ها و شهرها" ساخته شده است و به چیم سرزمین/شهر دارای چاه های بزرگ/ زیبا می باشد که با کاریزها و قنات های فراوان این شهر نیز همخوانی دارد. از این روی، نام این شهر نیز یک بار دیگر به خوبی نشان می دهد که زبان مردم آدورپایَگان ( آذربایجان ) نه ترکی، پارسی پهلوی بوده است و شاید این شهر پیش از تاخت و تاز اعراب نیز هستی داشته است.

ممقان : تازی شده " مامگان " پارسی است و به معنای سرزمین مادری که پس از رخنه تازی ها به ایران بسیاری از واژگان و نام های ایرانی دچار دگرگونی شده و ریخت تازی پیدا کردند ، مانند : دهگان ( دهقان ) ، چهرگان ( چهرقان ) ، برزگان ( ورزقان ) ، تالگان ( طالقان ) و . . . .

بپرس