از زرکش و ممزج و اطلس لباس من
چون خیمه خزان و شراع بهار کرد.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 149 ).
بر اسب بخت کرد سوارم بتازگی تا خلعتم ممزج اسب سوار کرد.
خاقانی ( دیوان ص 150 ).
در ممزج باشم و ممزوج کوثر خاطرم در معرج غلطم و معراج رضوان جای من.
خاقانی ( دیوان ص 323 ).
|| آب خانه. ( غیاث اللغات از شرح دیوان خاقانی ) ( آنندراج ).