ممرق

لغت نامه دهخدا

ممرق. [ م ُ م َرْ رِ ] ( ع ص ) سرودگوی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سرودگوی گدایان. ( مهذب الاسماء ). مغنی. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تمریق شود. || ( اِ ) غوزه مسکه شبیه چشم ملخ که بر سر شیر فراهم آید. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

ممرق واژه ی عربی است . ممرق بر ریتم مفعل هست . ممرق
یعنی محلی یا جایی که از ان باد خارج شود . براهمین در عربی
اسم مکان هست . وچون خارج شدن باد در زمان مشخصی رخ
می دهد . در عربی اسم زمان نیز هست . جمع: ممارق بر ریتم
مفاعل .