ممتنع الوجود


برابر پارسی: نابایسته هستی

فرهنگ فارسی

آنست که عدمش ضروری باشد مقابل ممکن الوجود واجب الوجود .

فرهنگ عمید

آن که عدمش ضروری است.

پیشنهاد کاربران

یه توضیح کلی بدم اینه که:
همهٔ واجب الوجود ها موجودن ( هستی )
همه ممتنع الوجود ها معدومن ( نیستی )
و اما ممکن الوجود ها. . .
ممکن الوجود ها؛
هر شیء یا چیزی که وجود داره واجب الوجوده اما؛
...
[مشاهده متن کامل]

�علت� هاشون هست که مشخص می کنه این مفهوم واجب الوجود باشه با ممتنع الوجود. . .
[مثل یه محور اعداد صحیح بهش نگاه کنی که واجب الوجود ها ( ) ممتنع الوجود ها ( - ) و ممکن الوجود ها ( خنثی ) هستن
این خنثی ها دستور میگیرن ( علتی دارن ) که مثبت حساب بشن یا منفی. . . ]

معادل انگلیسی ممتنع الوجود فلسفی:
negative existential
زاور فرتاش. [ وَ ف َ ] ( ص مرکب ) ممتنعالوجود را گویند چه زاور بمعنی ممتنع و فرتاش بمعنی وجود باشد. ( برهان قاطع ) . محال و ممتنع الوجود. ( ناظم الاطباء ) .
ممتنع الوجود و یا معدومات نیستی شان بر وجودشان غلبه پیدا کرده است و معدوم شده اند
در حقوق: شرط ممتنع ؛شرطی است که انجام آن دیگر میّسر نباشد و کس دیگر نیز نتواند آن را انجام دهد، شرط باطل
در پارسی زاورفرتاش گفته می شود و در انگلیسی oxymoron . . . به معنی فرتاش و زاور مراجعه کنید.

بپرس