ممتثل

لغت نامه دهخدا

ممتثل. [ م ُ ت َ ث ِ ] ( ع ص ) مثل آورنده. داستان زننده. || داستان گوینده. || تصورنماینده و با خود صورت بندنده. || پیروی کننده طریقه کسی را و از آن تجاوزناکننده. ( از منتهی الارب ). پیرو دین و آیین و قانون.( ناظم الاطباء ). || فرمانبرداری کننده. ( ازمنتهی الارب ) ( از آنندراج ). مطیع. فرمانبردار. مطیع فرمان و حکم. || مقلد. ( از ناظم الاطباء ). || قصاص گیرنده از کسی. ( از منتهی الارب ).

ممتثل. [ م ُ ت َ ث َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از امتثال. پیروی شده و اطاعت شده : معلوم شد و فرمان اعلاه اﷲ ممتثل گشت. ( فارسنامه ابن البلخی چ اروپا ص 168 ). رجوع به امتثال شود.

فرهنگ فارسی

نعت مفعولی از امتثال . پیروی شده و اطاعت شده : معلوم شد و فرمان اعلاه الله ممتثل گشت .

پیشنهاد کاربران

به عمل اورنده
بجااوردن، ممتثلین ( بجاآوردندگان )

بپرس