ممبینی

لغت نامه دهخدا

ممبینی. [ م ُ ] ( اِخ ) تیره ای از طایفه جانکی گرمسیر ایل چهارلنگ بختیاری. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 76 ).

فرهنگ فارسی

تیره ای از طایفه جانکی گرمسیر ایل چهار لنگ بختیاری .

واژه نامه بختیاریکا

از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( شاخه ) ( ط ) کیانرسی شامل تش های ملا عوضی؛ شهریاری؛ ملازکی؛ شهمیری؛ تیغَنی؛ صالحی؛ محمد کاظمی ضمنا بعلاوه وابستگان پیرمرادی؛ پُتلی؛ تامرادی؛ دودانگه؛ شیخ سلیمانی؛ شیخ عبدلله؛ شیخ عالی؛ سادات میرسالاری؛ سادات منگوذری؛ سادات دهدشتی؛ سادات رود دز

پیشنهاد کاربران

طایفه ممبینی از طوایف اصیل و ریشه داربختیاری . در گذشتهاز مماسنی به خوزستان در منطقه باغملک مهاجرت کرده اند. درحال حاضر ممبینی جز طوایف چهارلنگ کیان ارثی. پایدارباشید
درود مطالب ارزنده بودند
جناب آریا لطفا درمورد طایفه آمویی یا عمویی اطلاعت بگذارید چون آمویی ها و آمردها یا مردها یکی از طوایف کهن و باستانی ست .
که در عمویی کازرون . چنارشاهیجان و بیشاپور ساکن بودند . و سردسیر انها تیرمردان یا دشمن زیاری فعلی ست . تا اشکانیان نام عمویی یا آمویی هست . که در امارد مازندران تا قزوین و کرمانشاه هم هستند و در سمنان و گرمسار و بختیاری .
...
[مشاهده متن کامل]

بعداز اشکانیان پراکنده شدند . و زمان صفویه آمویی های ممسنی کامل پراکنده شدن که عده ای به بختیاری آمدند .
حال اگر اطلاعات دقیقی در اختیارمان بگذارید ممنون میشم

اگردرموردتیره سالاری ازطایفه جاویداگریک کم برامون توضیح دهیدممنون می شویم
کامل و دقیق ماشا الله از ممبینی ها فقط دم آبی از منگنان
بعد خواهشا ما عبد الله ممبینی رو چهکنیم از اون بد تر اساقلال هم بوده
مهمترین مشاوران لایق وکاردان محمدتقی خان:
1 - علی نقی خان
2 - محمد شفیع خان سهونی
3 - ملا محمدخان قمه طلا دینارونی
4 - قاید اسماعیل مکوندی
5 - ملا فصیح رحمانی ( ممبینی )
6 - علی گدا خان
...
[مشاهده متن کامل]

7 - مراد خان گندوزلو
8 – محمدعلی بیگ
9 - عبدالرضا خان شاه منصوری زلکی
ملا فصیح رحمانی ( ممبینی )
کلانترملا فصیح رحمانی رئیس طایفه ممبینی و از نزدیکان ملازمان و مشاوران محمد تقی خان بود او پسر علی خان پسر ملا محسن پسر ملارحمان است ملارحمان گویا از نزدیکان همراهان ابوالفتح خان هفت لنگ بود بعد از کشته شدن او به کریم خان زند پیوست به همین دلیل در سال1169 هجری قمری به عنوان حاکم جانکی گرمسیر منصوب گردید و محل سکونت خود خان میرزا را ترک منطقه جانکی آمد پسرش ملا محسن از فرمانده هان و ملازمان کریم خان زند و جز سه هزار جوان بختیاری بود که در سپاهیان کریم خان زند حضور داشت بعد از کلانترملا رحمان پسر بزرگش کلانتر ملامحسن جای او را گرفت ملا محسن چهار پسر داشت علی خان محمد خان مسیح و سمیع بعد از ملا محسن علی خان رئیس طایفه ممبینی شد علی خان ۶ نفر داشت که چهار نفر از آنها
شناخته شده است ملا فصیح ملا صیدال ملا رفیع و ملا مراد
بعد از فوت ملا علی خان پسر بزرگش ملا فصییح ریاست طایفه ممبینی را بر عهده گرفت وی از مشاوران و نزدیکان محمد تقی خان بود طایفه ممبینی یکی از ارکان اصلی محمد تقی خان بود و تفنگچی های پیاده ورزیده و شجاعی داشت چنانکه لایارد ( 1371 ص 40 ) می گوید: نیرومندترین طوایف جانکی گرمسیر دو طایفه ممبینی و مکوند است که در هنگام ضرورت اولی بین ۸۰۰ تا ۹۰۰ تفنگ چیه پیاده ورزیده و دومی بین ۵۰۰ تا ۶۰۰ سوارزیده مسلح بسیج می کنند در بین بختیاری ها به شجاعت و پردلی معروفند ملا فصییح قلعه ای در میداوود وسطا در کنار رودخانه داشت او به همراه خان بختیاری به فلاحیه رفت بعد از تسلیم شدن محمد تقی خان وی نیز تسلیم گردید اما در شبیخون بختیاری ها و عرب ها برای نجات محمد تقی خان آزاد گردید همراهان علی نقی خان گشت

کرمانی هستیم دودانگه بودیم حدود ۱۵۰ سال پبش با ممسنی هاساکن کرمان وصلت کردیم به دلیل قرابت وخویشاوندی بوده
دودانگه هستیم ساکن کرمان ممسنی های کرمان حدود ۱۵۰ سال پیش وصلت گردیم ایا به دایل قرابت بوده
طایفه بزرگ و دلیر ممبینی از ایل کیان ارثی چهارلنگ بختیاری میباشند. .
ایل کیان ارثی یکی از ایلات بزرگ چهارلنگ بختیاری میباشد که در قلعه تل. . باغملک. . میداوود. . هفتکل. . و روستاهای حومه میباشند که دارای بیش از ۳۰تیره بزرگ میباشد.
...
[مشاهده متن کامل]

باتشکر ؛ خدری از طایفه خدری ایل زراسوند هفت لنگ بختیاری

ممسنی ها از کهن ترین اقوام ایران هستند و بسیاری از ایلات جنوب ایران از سیستان تا خوزستان از ممسنی ها هستند. ممسئن یک واژه اوستاییست به معنای سیمرغ ( سئن ) می باشد. هخامنشیان و ساسانیان احتمالا از همین ممسنی ها بوده اند چیزی که اسناد باستان شناسی ایران نشان داده است.
...
[مشاهده متن کامل]

در مورد ممبینی دقیق نمی دانم ولی احتمالا از ممبئی ( بمبئی ) گرفته شده که مربوط به اتحادیه سکایی ممسنی ها بوده است.

برخی افراد در اغماء هستند. البته جامعه ایی که مطالعه ندارد چه می داند؟!
مماسن نام یک قوم باستانیست و دشمن زیاری نام یکی از طوایف ۱۴ گانه ممسنی بلادشاپور بود و جاوید ( جاویت به پارسی ساسانی ) و یاویت به پارسی هخامنشی نام بلوکی گسترده از ممسنی بود که از بیضا تا باشت گسترده بود و باکش ( بکش ) نام بلوکی از ممسنیست که در لوحه های گلی هم آمده است.
...
[مشاهده متن کامل]

کسی پیش از نظر دادن مطالعه کند خیلی بهتر است وگرنه نوشته ای شبیه به فردی که در اغماء قرار دارد خواهد بود.
طوایف ممسنی از بلادشاپور کهگیلویه تا پارس و تنگستان و همچنین سیستان گسترده بودند. به کتاب ریاض الفردوس مراجعه شود به وقت صفوی نام ۱۴ طایفه ممسنی بلادشاپور وجود دارد.
قوم باستانی ممسنی که از تخارستان و آلان تا حبشه و از سند پاکستان تا شامات گسترده هستند ریشه قوم لر محسوب می شوند. قرار نیست ما اینجا یک تاریخ ساده هزار بار تکرار کنیم مماسنی نامی مربوط به ۳۰۰۰ سال پیش است و سه شاخه بزرگی در فلات ایران داشتند یکی از پارس تا سیستان بود و دیگری در تخارستان تا شمال هند بود و دیگری از قفقاز تا ارمنستان بود.
به کتاب شهرهای ساسانی اکرم بهرامی رجوع شود که باب ممسنی گرجستان را انوشیروان ساسانی بنانهاد. ممسنی نامیست مربوط به جنگ اسکندر و معلوم نیست برخی چرا خود را به سخره می گیرند در نوشته هاشون. بسیاری از طوایف بختیاری تا سنجابی ها و باجولوند، بیرانوندسکاوند همه ممسنی هستند.
نورمحمد مجیدی که خود از کرایی های ممسنی کهگیلویه بود داستان بی اساس محمد تا گیلویه را مطرح کرد که هیچ اساس تاریخی ندارد. محمد حسنی سیاست انگلستان در تجزیه ایلات ممسنی سیستان بود و به گروهی طلا و جواهر داده شد سیستان را تجزیه کردند و آنها را محمد حسنی نامیدند از نام محمد حسن خان بزرگ ممسنی که در زمان صفوی با ۳۷۰۰۰ خانوار ممسنی شیراز را به قصد سیستان ترک کرد و هیچ ارتباطی به داستان سرایی مجیدی نداره. گیلویه از مردمان همایگان سفلی ممسنی بود در بلوک جاوید ممسنی و از فارس به کوهگیلویه رفته است.
احمد اقتداری، هروی، ابن بطوطه، مردوخ و بهمن کریمی باستان شناس ممسنی ها را ریشه قوم لر معرفی کرده اند و معلوم نیست یک عده نام بلوکات باستانی ممسنی را چرا به بختیاری مرتبط می دانند بختیاری که خود بسیاری طوایف آن چون مکه وند، ممبینی ( ممبئی ) ، کیانرسی، عکاشه، پهونده، تیرمردانی، جاوند، کیانی، بامدی، ممصالح از ممسنی رفته اند. در اغماء نوشتن نتیجه ای جز خود را بو سخره گرفتن ندارد.
دهها سند باستانی از ممسنی فارس به عنوان زادگاه هخامنشی و ساسانی یاد کرده اند و نام مسنی در لوحه های گلی داریوش در همین ممسنی فارس وجود دارد.
کتاب تولد امپراتوری پارس اشاره کرده کورش مردویی بوده ( طایفه آمارد=مرد ) و مردویی ها در ممسنی فارس بوده اند و همچنین مقاله برآمدن پارسیان از روشنای تاریخ و مصاحبه با باستان شناسان اشاره می کند اگر به دنبال انشان صدرنشین هخامنشی هستیم باید به ممسنی برویم.
کاخ لیدوما و ۶۰ اثر هخامنشی در ممسنی که بیشترین در راه شاهی هست زادگاه خاندان هخامنشی به فرمان گووبره پدر ملکه داریوش ایرد بامه بوده ملکه ایی که بر سرزمین پارس چون شاه حکومت می کرده است.
برخی تاریخ را در اغماء خود خوانده اند البته که تاریخی نخوانده اند و نه می دانند.
کتاب افضل التواریخ نظام الملک به داستان رستم و منوچهر در سپید دژ ممسنی ( سپید دژ شاهنامه ) اشاره کرده و گفته ممسنی ها از ایلات اصلی و حقی ایران هستند. متون صفوی از ممسنی ها به نام ایرانیان قدیم یاد کرده است و جیمز موریه در سفرنامه خود به طوایفی از کرمان اشاره کرده که مدعی بودند از لرهای مشهور و قدرتمند ممسنی فارس بودند و همچنین در نوشته خود اشاره کرد خاطره جنگ اسکندر در تخارستان هنوز به یاد ممسنی های فارس مانده است. باز جیمز موریه و دیگر مستشاران انگلیسی نوشته اند مردمانی به نام ممسنی فارس ساکن هستند که همه اسناد نشان می دهد از نسل رستم دستان هستند و همچنین کتاب سرزمین جاوید به رستم از طایفه مرد و خاستگاه ممسنی آماردها در فارس اشاره کرده است. کتاب دیگری به ممسنی های بلادشاپور اشاره کرده که ایلات اطراف و ارتش ایران از ممسنی های سوارکار و تیرانداز واهمه دارد و در همان کتاب از ممسنی ها به عنوان نژاد زند یاد کرده است. زند نام طایفه زرتشت در آسیای میانه بود. دیگر انگلیسی در کتاب خود می گوید ممسنی ها به نظر می رسد از نژادی عالی باشند و کلاهی که بر سر می نهند بلند و با کلاه کوهگیلویه و بختیاری تفاوت دارد.
کتاب کالبد شناسی سیاست انگلستان به تجزیه طوایف قدرتمند ممسنی اشاره می کند که این سیاست انگلستان باعث شورش ممسنی های جنوب به رهبری رییسعلی دلواری ممسنی و ممسنی های بلوچ به رهبری سردار جمعه خوان اسماعیل زهی شد و سرانجام پرچم مبارزه با استعمار ایرانزمین بر فراز ارگ سه کوه زابل مقر فرمانروایی ایل سرابندی ممسنی سیستانی و حاکم سیستان برافراشته شد.
روزگاری انگلیسی ها از محمد رضاخان سرابندی دوم حاکم سیستان پرسیدند چه تباری داری و ایشان در جواب گفتند از نسل شهرک ملک اژدر ممسنی هستم.
شهرک آذرماهان فرزند ساهان سپهسالار یزدگرد سوم و فرماندار بیشاپور و اصطخر که همچنین ایل شهرکی ممسنی سیستانی حاکم ارگ بم از نام سپهسالار شهرک می آید که پس از او برادرش ماهک فرماندار بیشاپور و اصطخر بود.
فردوسی بزرگ می فرماید:پناه بزرگان ایرانزمین صطخرُ سپیدُ گلاب گزین.
ارگ اصطخر، سپید دژ ممسنی و ارگ گلاب کوهگیلویه و هر سه ارگ ملک ایلات ممسنی بود.

محمد پسر حسن پسر گیلویه
طایفه محمد حسنی ایل لر کهگیلویه
محمد در زمان هارون رشید عباسی عرب زندگی می کرد
******
ایل ممبینی ایل بختیاری قوم بزرگ لر
*****
دروغ ننویسید به طایفه کوچک محمد حسن
...
[مشاهده متن کامل]

رحم کنید
*****
تیره دشمن زیاری ایل دشمن زیاری کهگیلویه
تیره جاوید طایفه جاوید ایل زلکی بختیاری
تیره رستم طایفه خلیلی ایل منجزی بختیاروند
تیره بکش ایل لر کهگیلویه

نام ممسن ( ممسئن ) هست برگرفته از سئن اوستایی به معنای شهین ( شاهین ) .
ممسئن ( مامسئن=مماسئن ) به معنای شاهین مادر ( بزرگ ) و به واحد زبده سوار کمان دار هخامنشی گفته می شد. از متون کورتیکوس و آریان تا پیرنیا که از جنگ ممسن ها و اسکندر در شهر کورای سغد نوشته اند تا بسیاری از مورخین و حتی مستشاران انگلیسی به قبیله مماسن کورا اشاره کرده اند و سخت ترین جنگ اسکندر با همین ممسن ها بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

در کتاب شهرهای ساسانی اکرم بهرامی اشاره کرده که انوشیروان باب ( گذرگاه ) ممسنی گرجستان را بنانهاد و همچنین مماسن های آفریقا یادگار کمبوجیه در حبشه و جیبوتی تا جایی که اسماعیل غیله رییس جمهور جیبوتی از طایفه مماسن آفریقاست تا ممسنی های نخارر که در زمان انوشگ روان به یمن اعزام شدند تا ممسن های کوه مزاری عمان تا ممسین های آلان و مماسن های شامات تا شول های ممسنی گرگان و دربند قفقاز و. . .
نام یک قوم باستانی اتحادیه سکایی پارسی جنوب ایران که در زمان هخامنشی و ساسانی در مرزهای ایران واحد شاهی مرزی را به عهده داشیه اند. زادگاه و سرزمین اصلی آنها از پارس تا سیستان بوده و در دوره گیلویه از مردمان همایگان سفلی ممسنی فارس گروهی از ممسنی ها که شبانکارگان ممسنی و . . . بوده اند به همراه گیلویه به بلادشاپور رفتند و ایلخانی ممسنی بلادشاپور که شامل ۱۴ طایفه مشهور به ۱۴ چریک بود به رهبری کایدان ۱۴ تا تا زمان صفویه برپا بود و سپس فروپاشید و مرکز ممسنی نشین بلادشاپور به مرکز کهگیلویه نشین بهبهان منتقل شد. نام طوایف ۱۴ گانه ممسنی های کهگیلویه و بلادشاوور در کتاب ریاض الفردوس خوانی آورده شده است که شامل دلاوری، بادلانی، ژیلایی، کرایی، حسن عالی، چاروسایی، بویر اردشیری ( تامردای ) ، بویر عباسی، قلندر بویری، گیوه موئی، سر کوهکی، دشمن زیاری، گرشاسبی و کشتاسپی, تیرمانی بودند که گروهی از این ها عمدتا کرایی ها خود را از تبار محمد فرزند حسن فرزند گیلویه فرزند مهرگان نوه روزبه ساسانی می دانستند و به محمد حسنی معروف هستند که شامل بخش کوچکی از قوم باستانی ممسنی می شود نه همه آن. بنابراین محمد حسنی نام شاخه ای از ممسنی هاست نه همه ممسنی ها.
ممسنی های پارس شامل:ایل جاوید، ایل بهکیش، ایل رستم از نام رستم دستان آماردی، همایگانی، سورگانی، مهرنگانی، شاهونی، نیامتی ( طایفه رییسعلی دلواری ) ، شولی، احتمالا کمان کشی و. . . بودند و شاخه ای از کایدان ممسنی در شرق فارس بودند و نوبندگان فسا یادگار ممسنی هاست که قلعه اصلی نوبندگان در ممسنی فارس هست و ثبت ملی قلعه ای باستانی که طرح عقاب با بالهای گشوده دارد که احتمالا با نام سئن ( شهین ) ممسئن و شاهین بال گشوده پرچم هخامنشیان یک تاریخ داشته باشند. شاخه ای از ممسنی ها هم در سیستان بودن که بازماندگان آنها ایل سرابندی ممسنی سیستانی حاکم سیستان و ارگ سه کوهه زابل یادگار سپهبد گودرز سورن پهلو، ایل شهرکی ممسنی سیستانی حاکم ارگ بم از نسل شهرک آذرماهان ممسنی سپهسالار یزگرد سوم و فرماندار پارس ( بیشاپور و استخر ) .
روزگاری انگلیسی ها از محمدرضاخان دوم سرابندی پرسیدند چه تباری داری و ایشان حاکم سیستان در جواب گفتن:از نسل شهرک ملک اژدر ممسنی هستم.
شاخه سکایی ممسنی ها ( طایفه پارسی آمارد ) که هم در فارس ( تیرمردان ممسنی ) و هم سیستان بودند در جنگ با درفش اژدها به جنگ می رفتند از این رو به ملک اژدر و اژدها نیا تا عصر زندیه مشهور بودند. خاندان ممسنی سیستان مشهور به طوایف پارسی وان سیستان یادگار خاندان سورن و سورن ها هم از دودمان نریمان و رستم یادگارند. گروهی از ممسنی ها هم حاکم ارگ کلات در سیستان قدیم ( پاکستان ) امروزی بودند.
نام این قوم از قدیمترین متون مربوط به جنگ اسکندر تا به امروز ممسن بوده است.
آرامگاه چیش پیش و کورش اول و همچنین کاخ خاندان هخامنشی به نام لیدوما ( پهلو شاهنامه ) و ۲۶ سکونت گاه هخامنشی در ممسنی فارس کشف شده و لیدوما و ۲ کاخ دیگر مقر و زادگاه هخامنشیان از طایفه پاتیش هووریش یا برآفتابی بوده است که هنوز در جاوید ممسنی برآفتاب مشهور است و گروهی از برآفتابی ها از مرز غربی ممسنی در حومه گچساران به بویراحمد رفته اند. طوایف پارسی گسترده در ممسنی بزرگ ( بیضا تا باشت ) اتحادیه ایی تشکیل داده بودند که به نام بزرگترین طایفه پاتیش هووریش نامیده می شد و تنها طایفه آورده شده در کتیبه بیستون و مربوط به خاندان سلطنتی و گووبره پدر ملکه آرته بامه همسر اول و نیرومند داریوش بوده است.
ساسانیانی که پس از اسلام به شمال رفتند خود را گوبارو می نامیدند که همان پدر ملکه داریوش و کاید بزرگ پارس و احتمالا همان بهمن شاهنامه تبار ساسانیان.
همایگان از نام هما دختر بهمن و دهنو بهمن و قلعه اسفندیار ( سپید دژ ) ، کاخ پهلو و قلعه بهلو، تیره کوه پارس و. . . در ممسنی و در شاهنامه آورده شده است.
آتشکده میل اژدها یادگار دودمان سورن و همچنین نقش بهرام گور بزرگ ممسنی و شولسون ( اطراف بیشاپور ) در سرآب بهرام ممسنی قرار دارند.
داراسپیدی که دیاکونف در کتاب خود در ۵۰ کیلومتری جنوب غربی استخر نام می برد مربوط به کودکی اردشیر بابکان و گوچهر بازرنگی همان داراسپید مشهور و تاریخی در جاوید ممسنی می باشد. نام کورای جاوید شاپور ( مهرنگان=کورا ) در جاوید ممسنی فارس در کتیبه های ساسانی وجود دارد و منطقه جاوید ممسنی چون سورنآباد، همایگان گیلویه، سپیدان، نیوار، پارسیگان، ده لاله تا داراسپید و دشت شاهان جاوید سرزمین زادگاه ساسانیان بوده است.

لک طایفه ای که در 300 سال پیش از ایل زلکی ایل جلکی ایل حسنکی ایل بختیاروند قوم لر مستقل شد
جمعیت ایل زلکی لر بختیاری 2 میلیون نفر است
جمعیت طایفه لک لر ۳50 هزار نفر است
لباس مردان طایفه لک لر چوقا لری بختیاری بود
...
[مشاهده متن کامل]

طایفه جاوید ممسنی از ایل جاوید ایل زلکی لر بختیاری مستقل شده
طایفه رستم از ایل خلیلی ایل منجزی ایل بختیاروند قوم لر مستقل شده
رستم خان لر فاتح گرجستان در زمان صفوی
او به کی گرجی معروف شد
تیره احمد هارونی طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ ایل منجزی ایل بختیاروند قوم لر ساکن در خوزستان و شهر هارونی
تیره احمد هارونی ممسنی جدا شده از ایل بختیاروند
تیره سلار ممسنی از سلار آسترکی لر بختیاری مستقل شده
محمد حسن خان لر فرمانده نادرشاه افشار
محمد حسن خان از ایل لر کی گیلویه استان کهگیلویه و بویراحمد

در کتاب تاریخ ایل بختیاری طایفه عکاشه از ایل جاوید ممسنی بوده و از این ایل جدا شده و در بابادی سکونت گزیده است.
خواهشا" بین ایلات قوم بزرگ لر تفرقه نندازید
نورآباد ممسنی همه از اصیلترین ایلات لر هستند.
طایفه ممبینی از ایل چهارلنگ بحتیاری هستند.
لطفا" مطالب کذب و دروغ تحویل مردم ندهید
ما نه لکیم نه کورد
...
[مشاهده متن کامل]

قوم با اصالت لر هیچوقت به هم خیانت نکردند و نمیکنند و همیشه باهم برادر. برابر و متحدند.
قوم لر . . . ایل ممسنی
قوم لر. . . . ایل بختیاری
قوم لر. . . ایل بویراحمدی
قوم لر . . . ایل بهمئی
قوم لر. . . ایل لک
قوم لر. . . لرستان
قوم لر. . . . بوشهر
قوم لر. . . ایل کلهر

ممسنی نام قبیله هخامنشیان و ساسانیان می باشد و سرزمین ممسنی ها همیشه از سیستان تا پارس بوده و اتفاقا قدرت ممسنی از زمان قاجار کاهش یافت و تا دوران زندیه قدرت مطلق جنوب ایران بودند و سیاست ممسن زدایی انگلستان با نفوذ قاجاریه باعث پراکندگی ممسنی ها به نقاظ مختلف از جمله جاویدها به اندونزی.
...
[مشاهده متن کامل]

سراسر سیستان و ارگ های بم، زابل، کلات تا ارگ نوبندگان فسا تا سپیددژ ممسنی امروزی و نوبندگان و خمایگان ممسنی امروزی تا قلعه گلاب کهگیلویه مربوط به ممسن ها بوده. ساسانیان حکومت های کوچک از خاندان شاهی را در مرزها برپا می کردند که انوشه روان گذرگاه ممسنی و گذرگاه اِران را در مرزهای شمال غربی فلات ایران برپا کرد که همچنان در محدوده گرجستان آثار آنها باقیست و به این ۲ گذرگاه باب الاباب می گفتند و در کتاب شهرهای ساسانی اکرم بهرامی از آنها نام برده شده است و از دودمان شاهی ساسانی بودند و قبیله ممسن سغد روزگار هخامنشی هم به دودمان هخامنشیان تعلق داشت و ممسنی یک قوم باستانیست و ریشه ایلات جنوب ایران و مترادف واژه محمد حسنی نیست. . . محمد فرزند حسن فرزند گیلویه فرزند مهرگان نوه روزبه به بخشی از ممسن ها گفته می شه که از جلگه پارس به کوهستان زاگرس رفتند و در بلاد شاپور تشکیل ایلخانی دادند و از خاندان گیلویه ساسانی بودند و در زمان صفویه به سرزمین اصلی خود در پارس بازگشتند و در همان زمان که شاخه ای از ممسن ها دربلادشاپور بودند بسیاری از طوایف ممسنی چون دودمان خوانین جاوید، اردکانی ها، همایگانی ها، سورگانی ها، جاویدها، مردها و. . . در خود ممسنی امروزی بودند بسیاری هم در فیروزآباد تا شرق فارس و تا سیستان بودند و همچنان هستند. خیلی مضحک هست که ممسنی را به ۴ بنیچه ۱۴ چریک محدود کنیم در حالی که اتحادیه کیانی سیستان همه ممسنی هستند.
شول ها هم هیچ خاستگاهی از لرستان ندارند شول ها همیشه به فارس تعلق داشتند و چون پهونده ها، لشنی ها، آمویی ها و. . . تیره از طایفه آمارد ( مرد ) که سرزمینشان از باستان در پارس بوده و منطقه تیرمردان ممسنی بود و سرزمین اصلی شول هم همان منطقه شول نزدیک شیراز است ولی در دوره اتابکان فارس ۳۰۰۰ خانوار شولی هم در ممسنی امروزی به قولی در اطراف بیشاپور و در کنار دیگر طوایف ممسنی ساکن بودند و بیشاپور جز خاک ممسنی بود و جاده بیشاپور به ممسنی به جاده فهلیان ممسنی مشهور بود و اصل منطقه شولستان نامیده می شده همان بین چنارشاهیجان و بیشاپور هست نه ممسنی امروزی ولی مرکز منطقه ای فهلیان ممسنی بود. شول ها در دوره ای در لرستان در قدرت بودند ولی هیچ خاستگاهی از لرستان ندارند در ضمن طوایفی چون بیرانوند، باجولوند و سکاوند و دالوند همه از طایفه مرد ممسنی هستند و شول ها هم تیره ای از مردها بودند و سرزمین اصلی آمها همان شول نزدیک شیراز هست که در زمان قاجار از ممسنی جدا شد.
کردان پارس بخشی از طوایف ممسنی بودند که رم گیلویه را تشکیل دادند و امروزه به محمد حسنی از تبار گیلویه مشهورند که عمده ترین اینها کرایی ها و بخشی از تیره های ممسنی امروزی هستند. گیلویه از مردمان همایگان سفلی ممسنی بود و از پارس به بلادشاپور رفتند پس از سقوط پارس و نبرد شهر توج ساسانی که در میشون ممسنی هست تا جنگ شهرک آذرماهان ممسنی فرزند ساهان سپهسالار یزدگرد و فرماندار پارس و سیستان با اعراب بحرین که شهرکی های ممسنی سیستانی حاکمین ارگ بم و نیرومندترین طایفه سیستان از نام شهرک آذرماهان ممسنی گرفته شده است.
خاک ممسنی از گویم شیراز تا باشت تا زمان قاجار خاک ممسنی و طوایف آن بوده که بخشی از آن تیرمردان نامیده می شد سرزمین طایفه مرد که شول ها هم تیره ای از مردها بودند و تیره ای از طوایف قوم باستانی ممسنی بودند و جدا کردن شول از ممسنی نشان از آن دارد که تاریخ سازی شده است و در ضمن شولها در کنار دیگر تیره های ممسنی حکومت گرگان را در روزگار ساسانی به عهده داشتند که دربند چول ( سول ) در غرب دریایی مازندران در زمان ساسانیان به نام آنها برپا شد و سرزمین ری تا گرگان حوزه نفوذ دودمان های ممسن تبار مهران و اسپندیار بوده است ولی خاستگاه آنها درکنار سورن ها از جنوب ایران است.
فرخان شهروراز فرمانده از دودمان مهران فرمانده گذرگاه مرزی و حکومت کوچک شاهی مرزی اِران و ممسنی در زمان حمله اعراب بوده که بلوک فرخان در جاوید ممسنی از نام او یادگار است.
برعکس آنچه نوشته اید آخرین حضور قدرتمند ممسنی ها زمان زندیه بوده.
کردان پارس همان خاندان ممسنی هستند. کردان=کوچنشیان پارس.
شول هم که در سیستان هم هستند تیره ای از ممسن های باستانیست و نام شول ها در لوحه های گلی داریوش در پارس آمده و کتاب نسب شبانکاره هم به خاستگاه فارس شول ها اشاره دارد حضور شول ها چون دیگر طوایف ممسنی در نقاط مختلف ایران به واسطه حکومت هایی بود که تشکیل می دادند مربوط به خاستگاه آنها نیست.
سردسیر گرمسیر ممسنی ها همیشه از همایگان و بیضا تا باشت و میشون بوده و گستره ممسن های پارس و دشت چرام از گویم و بیضا تا بلادشاپور بوده است.
هخامنشیان ساسانیان خاندان سورن مهران و اسپندیار همه از اتحادیه سکایی پارسی مماسن باستان هستند و همیشه در سیستان و پارس حاکم بودند در ضمن پارس تا همین چند دهه پیش تا شرق بهبهان بوده است.
نام نورآباد هم از آتشکده میل اژدها دودمان سورن مربوط به روزگار اشکانی می آید و ارتباطی به شول ها ندارد در ضمن مرکز ممسنی تا انقلاب ۵۷ منطقه تاریخی فهلیان ( لیدوما هخامنشی ) بوده و نورآباد امروزی مالکی نام داشت و در گذشته بلوک های متفاوتی چون نوبندگان، خوبذان، تیرمردان، خمایگان، پارس و انشان نامیده می شده و هیچ کدام مربوط به شول ها نیست و اصلا منطقه شول ها در ممسنی امروزی نیست بلکه ناحیه شول و سنگر نزدیک شیراز است که کاکان، کامفیروز، کمهر، بیضا، شول، سنگر، سپیدان، دشت ارژن، سیاخ دارنگون، کوهمره، بیشاپور و سرچنار و چنارشاهیگان، تا باشت در زمان قاجار از خاک ممسنی جداشدند به دنبال سیاست ممسن زدایی انگلستان و خاندان اعلم خراسان و شورش ممسنی های سیستان و بلوچستان و ممسن های تنگستان به رهبری رییسعلی را باعث شدند. انگلستان حساسیت زیادی برای تجزیه و ضعیف کردن طوایف ممسنی گسترده از پارس تا سیستان داشت و در مقالات خود بارها به جنگ قبیله ممسنی در شهر کورا با اسکندر و تبار سکایی ممسن ها اشاره کردند و به خاندان ممسن تبار رستم دستان فرماندار پارس و سیستان هم اشاره کردند در نوشته های مستشارانشان.
ممسنی ها قدرتمندترین اتحادیه جنوب ایران که فرماندهان ممسنی تا عصر زندیه به اژدها پیکر، ملک اژدر و اژدها نیا مشهور بودند و به رسم تبار آریایی سکایی خود با پرچم اژدها نشان به جنگ می رفتند که آخرین آنها که با این پرچم به جنگ رفت سردار محمد حسین خان سیستانی حاکم ارگ بم از طایفه شهرکی ممسنی سیستانی بود. . . دودمان سام و رستم، سورن، مهران، اسپندیار همیشه پرچم اژدها نشان داشتند و در کنار هخامنشیان و ساسانیان و همین ممسن ها از تبار بهمن فرزند اسپندیار فرزند گشتاسپ هستند که به دودمان زابلیان ( سکایی ) مشهورند و اتحادیه کیانی نوین پارس را پس از دودمان کیخسرو تشکیل دادند و با دودمان کی خسرو از یک طایفه نیستند ولی همیشه ارگ دار سیستان تا پارس بودند و از همین دودمان زابلیان یا کیانیان نوین هخامنشیان و ساسانیان برخاستند که همه به قبیله ممسنی تعلق داشتند و از تبار بهمن اردششیر اسپندیاران فرزند گشتاسپ هستند. به همین دلیل به ممسنی ها اتحادیه سکایی پارسی می گفتند که همین مردها و تیره های آنها چون شول ها لشنی هاپهونده ها و. . . بخش سکایی این اتحادیه بودند و دیگر طوایف, پارسی نامیده می شدند به واسطه سرزمین پارس که مرکزیت آن فهلیان ممسنی بوده و همین طوایف پارسی هم سکایی هستند ولی اینطور نام گذاری می شدند چون سرزمین پارس مجموعه ای از طوایف پارسی بود ولی تیرمردان فقط طایفه مرد یا آمارد بودند که شول ها هم از همین تبارند و همه اینها قوم باستانی ممسنی را تشکیل می دادند.

"ای سوزه ، سوزه وسوزی جانکی ، . یار گله سوزه و شهر محرکه " تاحدودی حکایت زیبایی زنان ایل جانکی است ، جانکی و بندانی از جمله ایلات قدیم کهگیلویه ای بودند که ساختار زیر بند کهگیلویه را در دوره صفوی اداره
...
[مشاهده متن کامل]
می کردند و پشت بند از دهدشت تا بیضا را ایلات ممسنی اداره می کردند ، بختیاری دوره صفوی تابع لرستان بود، حدود کهگیلویه صفوی به غرب بیضا ، فلارد وخسروشیرین درشرق, تا رامهرمز درغرب و از فارسان در شمال تا گناوه در جنوب بود.

طایفه بزرگ و شجاع ممبینی ساکن باغملک_میداوود_رامهرمز_ هفتکل از ایل کیانرسی چهارلنگ بختیاری میباشندوبه زبان لری بختیاری صحبت میکنند.
آفرج الله رحمانی از کلانتران و بزرگان ایل بختیاری از طایفه ممبینی میباشد.
طوایف ایل ممبینی:
1. تامرادی
2. دزکی
3. پیرمرادی
4. شاه امیری
5. دودانگه
6. ملاعیوضی
7. ملا زکی
8. کربلایی محمدرضایی
9. طلاوری
10. سبزی پور
11. گلگیری
12. گرمسیری
13. ابراهیم حمزه
...
[مشاهده متن کامل]

14. نوری ممبینی
15. کربلایی
16. صالحی
17. کاظمی
18. داوودی
19. شهریاری
20. پتکی
21. تیغنی
22. اولاد
23. شیخ امامزاده عبدالله
24. سادات
ممبینی ها علاوه بر اینکه در منطقه جانکی گرمسیر سرگچ و زیر گچ سکونت دارند
درشهرستان های بهبهان . ایذه. مسجدسلیمان. شوشتر هم میباشند.

*📜گذری بر تاریخ طایفه بزرگ ممبینی📜*
طایفه ممبینی یکی از طوایف بزرگ ومهم ایل جانکی واقع در جانکی گرمسیر است، ممبینی ها نقش چشمگیری در تحولات سیاسی و اجتماعی سرزمین جانکی ایفا کرده ، از ارتفاعات منگشت تا دشت میداود در جنوب جانکی همواره پهنه دلاوری های طایفه پهلوان پرور ممبینی بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

خاستگاه اولیه ممبینی ها " فارس" بود که احتمالاً با طایفه "بَکِش ممسنی قرابت داشتند و رفته رفته در اثر رخدادهای تاریخی در دوره صفوی به کهگیلویه مهاجرت کردند ، بَکِش در دوره هخامنشی نام منزلگاهی در حدود ممسنی امروزی بود که ساکنین آن در تهاجمات سپاه اسکندر مقدونی به مقابله پرداختند ، طبق گزارشات برخی از منابع تاریخی گویا طایفه ممبینی در منطقه "مارگون " مستقر شده بودند.
پس از آنکه محمدخان بلوچ برعلیه نادرشاه افشار شورش کرد، ممبینی ها نیز مانند مکوندی ها و دیگر طوایف لر با وی همراه شدند و در ۱۱۴۶ قمری با قوای نادر درگیر شدند .
علیرغم مقاومت و دلاوری ها به دلیل شکست محمدخان بلوچ ، خسارات و آسیب های جدی دیدند و بنا بر متن نسخه خطی ملاعبدالکریم چهاربنیچه مکوندی سران ممبینی مانند "میرزا شفیع ممبینی"، "ملامحمدرحیم ممبینی" ، "ملاعلی بنده ممبینی" ، "علی باز تامرادی" دستگیر شدند و بسیاری از سران از بین رفتند.
با وساطت محمدخان چاپشلو و میرزا مهدی خان استرآبادی باقی طوایف ممبینی و مکوند و. . . . به اشکذر و کرمان تبعید و محمدخان مامور اجرای تبعید گردید. اما پس از آن که وارد حومه اصفهان شدند به دلیل نیاز شدید نادر به سرباز برای جنگ کرکوک و مداخله موثر میرزا مهدی تبعید انجام نپذیرفت. تعدادی به جبهه اعزام شدند و باقی تحویل رشیدخان کینرسی فرزند زمان خان بختیاری شدند . در گردهمایی ۱۱۴۷قمری در "فریدن" ملارحمان ابن حیدر ابن فرامرز به ریاست طایفه ممبینی منصوب گردید. بعد از درگذشت ملارحمان در سال ۱۱۶۹قمری شمس الدین احمد پسر دومش جانشین وی شد.
قتل حاکم محلی منطقه "ولی محمدبیگ " در تیغن موجب تثبیت موقعیت ممبینی ها در منطقه و استقرار دائم آنها گردید ، از این زمان به بعد منسوبین و دسته های دیگر ممبینی در شرق جانکی مستقر شدند ، و این جابجایی ها تا اواخر زند و آغاز قاجار ادامه داشت.
بنابه متن نسخه کربلایی زکی بیگ کردزنگنه: "ملا اسماعیل ممبینی دودانگه " در عهد کریم خان زند ملکی در میداوود خریداری کردند. "
در نسخه مذکور از "ملامحمدعلی گرمسیری" و "کربلایی بخشعلی ممبینی" هم نام برده شد.
هانری لایارد انگلیسی در سفرنامه اش به ممبینی ها اشاره کرده است که طایفه "ممبینی" از تفنگچیان و جنگاوران ممتاز و وفادار به ایلخانی ساکن در جانکی مربوط به عصر محمدشاه قاجار هستند.
تیره های ممبینی علاوه بر "ابراهیم حمزه "و گرمسیری که از دوره صفوی در جانکی ساکن بودند عبارتند از:
اول :کله محمدرضایی
دوم : ملازکی
سوم : اولاد ملاعیوض ابن ملاتقی
چهارم : شاهمیری
پنجم : صالحی
ششم : تامرادی
هفتم : تاکلی
هشتم: تاعلی ( نوری، کلگه )
نهم: اولاد ملارحمان ( اولاد ملامحسن ابن ملارحمان ساکن تیغن )
دهم: کربلایی
یازدهم : پتکی
دوازدهم: شهریاری ( از جانکی سردسیر )
سیزدهم : دودانگه
چهاردهم :پیرموردی
پانزدهم : دزکی
شانزدهم : گرجی
هفدهم: محکاظمی
هم اکنون علاوه بر مکانهای ذکر شده غالب ممبینی هادر خوزستان در باغملک ، هفتگل ، کوهپایه های منگشت، هپرو ، سرحانی ، میداوود، تیغن ، رامهرمز و اولاد "قاسم ابن محولی" در محدوده رودتلخ کهگیلویه ساکن هستند.
در دوره ناصرالدین شاه قاجار در نسخه دستنویس مرحوم ملا عبدالکریم چهاربنیچه و اشعار حماسی وی در وصف ایل جانکی ( گرمسیر ) و طایفه ممبینی آمده است :
🔹آلخورشید، *ممبینی* ، مکوند و گُرگیر
🔹روز رزم غرنده باشند همچو شیر
در دوران رژیم ستمگرپهلوی ، ممبینی ها در قیام دشت شیر واقع در بخش میداود جانکی گرمسیر نقش چشمگیری داشتند، دلیران طایفه ممبینی از پیشتازان واقعه دشت شیر بودند که در ابیات و اشعار محلی گویش لری جانکی نام و یادشان در تاریخ شفاهی و مستند این دیار ثبت گردید.
روحیات ظلم ستیزی طایفه بزرگ ممبینی در دوران انقلاب شکوهمند جمهوری اسلامی ایران نیز آشکار است، در این دوره حضور پر رنگ مردم بخش میداود و برخی روحانیون در پیشبُرد اهداف انقلاب و مدیریت راهبردی آنان در جهت تبلیغ و ترویج عقاید دینی و باورهای شیعی تاثیر فراوانی جهت همبستگی ملی و معنوی علیه رژیم پهلوی داشتند.
در جنگ تحمیلی ۸ سال دفاع مقدس رزمندگان اسلام ، طایفه ممبینی شهدای فراوانی تقدیم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران کردند به ویژه شماری از ۷۴ شهید گلگون کفن بخش میداوود از ممبینی ها هستندکه در این میان نقش "سردار شهید حاج علی نوری ممبینی" در اجرا و طراحی عملیات های دفاع مقدس آشکار است.
📜تاریخ مکوندوجانکی ( استاد امیر آرمین )
📜کتاب خوزستان ، کهگیلویه و ممسنی ( احمداقتداری )


پیشینه ای از تاریخ اتابکان لر بزرگ تا فهم حقیقت موضوع اسان تر گردد در سال 550 ه . ق ابوطاهر سلسله اتابکان لر بزرگ را در ایذج ( ایذه کنونی ) پایه گذاری کرد و از آن تاریخ به بعد ایذه به مالمیر تغییر نام پیدا کرد . بعد از ابوطاهر 16 نفر دیگر به حکومت رسیدند که عبارتند از : اتابک هزاراست ، عمادالدین پهلوان ، نصرت الدین اتابک ، تلکه ، شمس الدین آلب ارغو ، یوسف شاه بن آلب ارغو ، افراسیاب بن یوسف شاه ، نصرت الدین بن احمد ، یوسف شاه دوم ، افراسیاب دوم ، نورالورد بن سلیمان شاه ، اتابک پشنگ ، ابوسعید بن پیراحمد ، شاه حسین بن ابی سعید ، غیاث الدین کاووس ، این سلسله نزدیک به 277 سال حکومت کردند و با حمله تیمور لنگ برچیده شدند.
...
[مشاهده متن کامل]

برای اینکه عظمت و شکوه اتابکان لر را ترسیم کرده باشم جمله ای از چنگیز خان مغول را بیان می کنم وی بارها. یادآور می شود که اتابکان لر بزرگ در مالمیر و نژاد هزاره در برابرش مقاومت کردند و سرسختانه جنگیدند چنگیز سرسختی و رشادت قوم لر را با نتایت احترام مورد ستایش قرار داده است .
درگیری میان قزلباشان و ممبینی ها ریشه در گذشته اجداد این ایل دارد اتابک تلکه پنجمین اتابک لر بزرگ طی 3 جنگ اتابکان فارس شکست را شکست و شولستان ( ممسنی امروزی ) را به تصرف درآورد و طی چندین حمله به نبرد با مغول ها برخاست و سرانجام توسط هلاکوخان مغول به قتل رسیدند . اتابک افراسیاب سمبل مقاومت علیه مغولها در سراسر ایران بوده است وی همان کسی بود که فرمان قتل و عام مغولها را در اصفهان صادر کرد و این ایرانی بیگانه ستیز و جنگاور در سال 695 ه . ق بدستور غازان خان مغول به قتل رسید، همچنین نصرت الدین بن احمد نهمین سلسله جنبان اتابکان لر بزرگ در انشای مدارس و رباط و طرق و کاروانسرا سعی وافر داشت و در زمان او 160 خانقاه و کاروانسرا دایر شد و در تاریخ و ادبیات ایران نامی ماندگار از خود باقی گذاشت ، سه گنجینه بزرگ ادبیات فارس که امروزه به عنوان واحدهای دانشگاهی در مقاطع کارشناس و کارشناس ارشد رشته ادبیات فارسی در ایران و تاجیکستان و کرسی های زبان فارسی از جمله انگلستان و فارسی تدریس می شوند در عهد اتابکان لر بزرگ به رشته تحریر در آمدند. . یکی تاریخ معجم فی آثار ملک عجم تالیف شرف الدین فضل الله قزوینی ، دیگر کتاب ( معیار نصرتی ) د رعروض و قوافی است که آن را شمس فخر اصفهخانی به نام اتابک نصرت الدین احمد ، اتابک لر بزرگ به طبع رسانید ، کتاب بعدی ( تجارب السلف ) است که به قلم هندوشاه بن سنجر نخجوانی با نام نصرت الدین اتابک به رشته تحریر درآورد . یکی از دلایل اصلی سردار اسعد دوم بختیاری که ممبینی ها را به عنوان اصیلترین طایفه بختیاری دانستند بخاطر ریشه و اصالت ممبینی ها می باشد که به اتابکان لر بزرگ می رسد .
جهت اطلاع بعضی از دوستان پای هیچ پانکردی در کار نیست من خودم از طایفه بزرگ ممبینی از نوادگان محسن بن شمس الدین احمد بن رحمان به حیدر بن فرامرز بن تکله بن نصرت الدین اتابک بن عمادالدین پهلوان بن ابوطاهر بن محمد بن علی بن ابوالحسن فضلویه از اتابکان لر بزرگ هستم که ریشه و نژاد کردی دارند .
باید عرض کنم که خاندان فضلویه از زمان مهاجرت از باکور کردستان به منطقه شولستان و ممسنی و دیگران مناطق لر بزرگ همیشه در راس حکومت و حاکمان عادل و مومنی بودند. شماها رعیت بودید حالا شما را چه به تاریخ بزرگان ، این همه تاریخ با سند و مدرک معتبر ارسال کردم شماها هم متون تاریخی با سند و مدرک معتبر ارائه دهید استقبال خواهیم کرد .
جناب موسوی شما که سید هستید و از نسل امام موسی کاظم ( ع ) به رسم و آیین بزرگان خاندان فضلویه که اجداد عادل و مومن بنده می باشند احترامت واجب هست و هیچ گاه ممبینی ها نه راهزن و نه دزد بودند و این صفت خوب را بصورت ژنتیکی که از اجداد خود که همان خاندان فضلویه هستند به ارث بردند . بلکه همیشه در منطقه لر بزرگ به امور و مسائل دین و مذهب اهمیت میدادندو الگو بودند .
بژیت ممبینی یعنی زنده باد ممبینی

فردی معلوم الحال اومده نوشته ممبینی کُرد است!!! طبق چه سندی؟؟؟ بعد نوشته بژیت کُرد!!! والا ما لرها اصلا نمیدونیم بژیت چیه؟ لطفاً برای جدایی طلبی و دسترسی به آبهای آزاد مارو کُرد نکنید
پانکردها خیلی تلاش میکنند برای توسعه ارضی و با تحریف تاریخ میخان حوزه خودشون رو گسترش بدن ولی ما هیچوقت گول نمیخوریم زنده باد ایران
یک نفر بنام رضا که کُرد هست از بالا تا پایین حدود صد تا پیام که همه یکی هستند را تکرار کرده که بگوید لرها کُرد هستند!!! آقای عزیز چه اصراری دارید کُردسازی کنید؟ ما به زور و جنجال شما کُرد نمیشویم
به نوشته بسیاری از مورخین و حتی باستان شناسان قوم باستانی مماسن که از زمان سلغریان ممسن نامیده می شود ریشه قوم لر هستند ولی پیدا کردن ریز به ریز این ریشه با توجه به کوچ ها و افزایش جمعیت واقعا مشکل هست.
...
[مشاهده متن کامل]

شول ها چیزی جدا از ممسن ها نیستند شول ( سول ) ، پهونده، بیرانوند، باجولوند و. . . همگی طایفه باستانی آمارد هستند که اصالت آماردها ( مردها ) از سرزمین مرو هست و نام های آمودریا، آمل در شمال به نام آنهاست.
خاستگاه آماردها در جنوب ایران منطقه ممسنی بزرگ بوده ( از شیراز تا حومه گچساران ) که این منطقه ممسنی بزرگ به نوشته گیرشمن سرزمین اولین طوایف پارسیست که مرکز این سرزمین پهلو=پهلیان ( فهلیان ) یا همان کاخ پهلو شاهنامه در پارس بوده که در متون هخامنشی به نام لیدوما مشهور و خاستگاه هخامنشیان و بعدها ساسانیان بوده است. از دخمه های شرق عیلام ( خوزستان ) تا لیدوما، سپید دژ، سورن آباد، سپیدان و همه ۱۳ منطقه ممسنی آورده شده در لوحه های گلی به گووبره هخامنشی پدر زن داریوش بزرگ ( احتمالا همان بهمن شاهنامه ) تعلق داشته است و در واقع آخرین فرد از دودمان محلی کیان در پارس همین گووبره یا بهمن بوده که بردیای دروغین را در اکباتان به قتل رساند و قدرت به پارس بازگرداند و داریوش ( احتمالا سپندارمه ) داماد خود را بر تخت شاهی ایران نشاند که داریوش تا قبل از این فرماندار مصر بود. تنها طایفه نزدیک به داریوش که در متون و کتیبه بیستون از آن یاد شده طایفه به نام پاتیش هوَریش به معنای برآفتابی هست که طایفه گووبره بوده به مرکزیت لیدوما و بر تمام طوایف پارسی از جمله آماردها حکم می رانده و ترجمه لوحه ها نشان داده که برآفتابی طایفه اصلی هخامنشیان بوده و همچنان امروزه سپید دژ ممسنی که در شاهنامه هم آمده به قلعه اسفندیار هم مشهور است که نام پدر بهمن بوده و لوحه های گلی نشان داده که سپید دژ ممسنی ملک گووبره هخامنشی بوده است. تمام طوایف پارسی گسترده از سپید دژ تا حومه گچساران یعنی باشت ( بسیتمه در لوحه ها ) اتحادیه ای تشکیل داده بودند که به نام قدرتمندترین طایفه اتحادیه پاتیش هووریش ( برآفتابی ) نام داشته و امروزه برآفتاب در جاوید ممسنی و برآفتاب در بویراحمد یادگار نام همان اتحادیه هستند و حتی برآفتابی های بویراحمد از اطراف گچساران به بویراحمد رفته اند و خود طایفه بویری که گروهی از آنها در باستان در تیرمردان ممسنی ساکن بودند اصالت ممسنی دارند و تا زمان قاجار به یاسوج ( یاسیچ ) سررود ممسنی می گفتند. از سپید دژ به سمت گچساران به مرکزیت لیدوما ( پهلو ) سرزمین پارس نامیده می شد که دودمان گووبره و داریوش کایدان این منطقه بودند ولی از سپید دژ به سمت شیراز یعنی از دشت شاهان جاوید ممسنی ( شاهون ) تا تمام دشمن زیاری ممسنی و از آنسو از دشت ملیان یا بیضا تا حداقل شیراز امروزی قلمرو طایفه آمارد بوده و تا همین دهه های اخیر به تیرمردان ممسنی مشهور بود و شول ها، پهونده ها، آمویی، مدویی، کجا، بیرانوند و باجول وند و سکاوند همه به این قلمرو تعلق داشته اند که طبق متون یونانی همیشه به نام قوم سکایی آمارد مشهور بودند و نام طایفه به آنها نمی دادند و به قوم مشهور بودند به همین دلیل یکی از بازماندگان آنها به نام شول ها همچنان به قوم شول مشهورند در حالیکه اینها به طایفه باستانی آمارد تعلق داشتند و سرزمین آنها همیشه در جنوب ایران خاک ممسنی بوده و جزو اتحادیه سکایی پارسی مماسن بوده اند اینها طوایف ممسنی بزرگ هستند نه چیزی جدا از ممسنی. سرزمین تیرمردان حتی به شیراز بزرگ هم مشهور بود و قلعه های شیرازیس در دشت شاهان جاوید قرار داشت و حتی منطقه کلگه شیراز جاوید همچنان نام شیراز بزرگ را یدک می کشد که بهمن بیگی در کتاب خود وقتی داستانی از کلگه شیراز جاوید ممسنی نقل می کند می گوید:جاویدی ها خود را از همه ایرانیان ایرانی تر می دانند و خود را از اعقاب مسلم گارد جاوید هخامنشی می دانند. واژه آمارد در پهلوی ساسانی ( پارسیگ ) آمویی گفته می شد که همچنان به این نام ده جاوید ممسنی مشهور هستند یعنی ۳ تیره جنگجو آمویی، مدویی و کجا که آمویی ها در اطراف کازرون هم هستند و حتی به بختیاری هم کوچ کرده اند ولی نام آمویی صرفا به تیره آمویی جاوید ممکن تعلق نداشته باشد بلکه واژه پهلوی آمارد هست که ممکن است دیگر تیره های قوم یا طایفه آمارد بوده باشند و هرجا دیگر تیره های آمارد حضور دارند شول ها هم هستند چون یکی از تیره های مشهور آمارد بودند و نامشان در سرزمین سغد هم آمده.
سرزمین آمارد یا شیراز بزرگ یا همان تیرمردان همان انشان باستانی می باشد که دودمان آگراداتس ( کورش ) به عنوان کاید یا شاهک یا همان خان این سرزمین بوده و اصولا کورش نه هخامنشی بود نه شاهنشاه پارس و ایران بوده بلکه فرمانده ای از طایفه آمارد و دست نشانده بهمن در فارس بوده و کتسیاس یونانی که ۱۲ سال پزشک دربار هخامنشی بوده آشکارا در کتاب خود نوشته کورش که نام دیگری داشته فرزند چوپانی از طایفه آمارد بوده و حتی مدتی هم در همدان بوده و هیچ ارتباطی نه به ماد دارد نه به هخامنشیان. . . یعنی در واقع کورش از سرزمین تیرمردان کسی چون رستم دستان شاهنامه فرمانده ای بوده که برای کیانیان پارس ( بعدها هخامنشیان ) می جنگیده ولی همسر کورش از دودمان هخامنشی بوده. . . اتحادیه مماسن ها هم در پارس و هم در سیستان ساکن بودند و دودمان سورن، رستم دستان، مهران، اسپندیار همه به همین اتحادیه تعلق داشته اند و خاستگاه همه اینها در پارس بوده و همیشه هم فرماندار پارس و هم سیستان بوده اند و عمدتا از سکاهای آمارد بوده اند.
همین کورا در جاوید ممسنی امروزه به یاد دودمان مهران مهرنگان نامیده می شود و یادگار نام کوروش و خود کوروش و کمبوجیه نام هاییست یادگار قبایل آریایی هند و ایرانی به نام کورو و کمبوج. . . تمام گستره ایالت باستانی پارس تا سیستان بزرگ یا تا کلات پاکستان و بخشهای از جنوب افغانستان سرزمین قلمرویی اتحادیه سکایی پارسی مماسن بوده و یکی از عمده دلایلی که ممسنی ها همیشه به سیستان مهاجرت می کردند همین حضور باستانی آنها در این سرزمین بوده و همچنان هم از فارس تا سیستان بیشترین پراکندگی را دارند از جمله دهمرده های سیستان و افغانستان و دیگر طوایف ممسنی تبار سیستان و بلوچستان که حاکمان ارگ های زابل، کلات، کرمان و بم بوده اند که طایفه شهرکی ممسنی سیستانی آخرین حاکمین ارگ بم بودند. . .
پس از اسلام و درگیری گسترده ای که سرزمین پارس را هم فرا گرفت و شهرک مماسنی فرماندار پارس و سپهبد یزدگرد نبردی سختی با اعراب بحرین کرد که طایفه شهرکی به نام شهرک ملک اژدر مماسنی می باشد برخی از ممسنی ها از زمان گیلویه که از همایگان سفلی ممسنی و دودمان ساسانی بود از جلگه پارس به کوهستان های زاگرس در کهگیلویه امروزی مهاجرت کردند که تا زمان صفویه مرکز آنها بلاد شاپور بود ولی این مهاجرت شامل همه ممسنی ها نبود و بسیاری از طوایف ممسنی در خود ممسنی امروزی بودند و نام شولستان یک نام فقط قدرتی بود نه جمعیتی هرچند که شولستان را بیشتر اطراف کازرون می دانند نه ممسنی امروزی. . . در زمان صفویه ایلخانی ممسنی کهگیلویه فروپاشید و به جلگه پارس بازگشتند و بسیاری از آنها ریشه ایل بویراحمد را در زمان قاجار تشکیل دادند و برخی به خوزستان رفتند و گروهی از ممسنی های شیراز هم به سیستان مهاجرت کردند و مهاجرت بیرانوند، سکاوند و باجولوند به لرستان هم در همین دوران بوده است. . . در زمان شاه عباس ممسنی ها حکومت اهرم را در تنگستان تشکیل دادند و تا امروزه در همان منطقه ساکن هستند که دودمان رییسعلی از همین ممسنی ها بود. . . حضور گسترده ممسنی ها از زمان هخامنشیان تا ساسانیان در خارج از ایران در عربستان در شمال آفریقا در یمن و در سغد و مهاجرت گسترده آنها پس از اسلام به دلیل سرپیچی از حکومت های حاکم باعث شده که بسیاری ممسنی ها را ریشه قوم لر می دانند و حتی در گولان ( جولان ) در جنگ های صلیبی به فرماندهی صلاح الدین محمود شولی مماسن ها بسیار نیرومند بودند.
آنچه به نام کعبه می شناسیم ساخته دوران کورش یا کمبوجیه هست و یک آتشکده در زمان هخامنشیان بوده و زرتشتیان در عربستان هم حضور داشتند و نام ممسن ها هم در آن زمان در عربستان آمده و به احتمال فراوان نام مکه از نام طایفه مکه وند ( مکوند ) گرفته شده که یادگار حضور پارسیان در عربستان هست و همان کعبه در ابعاد کوچک تر در نقش رستم فارس به کعبه زرتشت مشهور است.
نقشه ای ایران در دوران اسکندر آشکارا از مماسنی در سغد نام برده که گارد ویژه شهر کورا در سغد بودند برای جلوگیری از هجوم سکاهای ماساژت و به خارجیها مشهور بودند که پس از سقوط هخامنشیان به پارس و سیستان بازگشتند متاسفانه امکانش نیست که در این پیج نقشه را قرار بدم ولی در کانال تلگرامی دکتر ناصر اشرافی قرار گرفته و نام مماسنی با دایره بزرگ قرمز مشخص شده و همچنین در کتاب تاریخ باستان پیرنیا جلد ۳ به نام قلعه مماسن ها اشاره شده و حتی نبرد آریوبرزن احتمالا در همان منطقه بوده نه در پارس و اسکندر از تبار هخامنشی هیچگاه وارد پارس نشده که در متون یونانی نوشته شده آریوبرزن فرمانده سربازان مردی و سغدی را به عهده داشته در حالیکه در پارس اصولا سربازان سغدی حضوری نداشتند. . .
این گستردگی ممسن ها از باستان تا به امروز از کلات پاکستان در سیستان بزرگ تا کردستان سوریه و عراق و شمال آفریقا و بررسی طوایف مهاجر باعث شده که مورخین و باستان شناسانی چون بهمن میرزا ممسنی ها را ریشه قوم لر معرفی کنند یعنی همان اتحادیه سکایی پارسی مماسن که عمدتا از پارس تا سیستان ساکن بودند و گروهی از آنها هم به نام نوشیروانی ها در خراسان تا گرگان ساکن بودند.
پیدا کردن جزییات طوایف با نامهای تازه مشکل هست ولی مروری بر تاریخ باستان یک دید کلی بر جایگاه باستانی و مسیر مهاجرت ها به ما می دهد که بسیار مفید هست.
آنچه ما امروزه به نام تامرادی می شناسیم در زمان صفویه به نام بویراردشیری مشهور بوده و یکی از طوایف ۱۴ گانه ممسن های کهگیلویه بوده که امروزه تامرادی نامیده می شوند و حتی شول ها هم یکی از خاستگاه های تامرادی ها هستند.
کتاب ارزشمند خانی که به ایلات فارس کهگیلویه و خوزستان اشاره کرده به برخی از طوایف ممسنی کهگیلویه و دشت چرام اشاره کرده که کتاب بسیار ارزشمندی هست.

دوست عزیز بحث بنده سراینکه مردم منطقه منگنان تامرادی اصلی هستند یاخیر که به اشتباه بالانوشته شده در دوره کریم خان به منگنان آمده اولا تامرادی ها ساکن منگنان حدود سیصد چهارصد سال پیش به همراه ممبینی ها از ممسنی به ممبی و کوهای منگشت بعد منگنان آمده اند بحث بنده ریشه وآداب و رسوم کل ایل ممبینی هست که از ایلات قدیمی ممسنی بوده اند. آنطور ک از شواهد وقرائن پیداست ایل کهنسال ممبینی از سردمداران حکومت اتابکان لر بزرگ بوده. اکثر تاریخندانان آورده اند که ممبینی ها و مکوندی ها از ممسنی آمده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

بحث من این نیست که یکی بخواد خودشو ب یه ایل وتبار دیگه بچسبونه چراکه:
ایل ممبینی و طایفه تامرادی ساکن منگنان آنقدر بزرگ هستن که حتی بعضی دیگر طوایف شناخته شده منطقه جانکی گرمسیر شناسنامه ولقب ممبینی گرفته وبا آن به نان و نوایی رسیده اند.
اتفاقا در تمام بختیاری ممبینی ها ومکوندی ها بترتیب از کای و کاید استفاده میکنند که منظور همان کی باستانی میباشد. زبان ممبینی ها بر خلاف بعضی از طوایف جانکی گرمسیر نه تحت تاثیر بختیاری قرارگرفته و نه بهمیی بیشترین شباهت لهجه ممبینی به بویراحمد وممسنی نزدیک است
درسفرنامه لایارد حدود140سال پیش آورده ممبینی ها از زبده ترین جنگجویان طوایف بختیاری وبه ستون بختیاری معروف هستن ودر موقع جنگ حدود 900جنگجو پیاده ورزیده ومکوندی ها حدود 500سوارکار زبده روانه جنگ میکنند. آورده ک مردم جانکی گرمسیر از کهگیلویه هستن. منظور آداب ورسوم وزبان آنها بوده. نوشته که بیشتر صلحطلب وبه ندرت با همسایگان خود درگیر میشوندودر دزدی و راهزنی شرکت نمیکنند. وقدرت جنگی محمد تقی خان چهارلنگ وابسته به طوایف ممبینی هست
سردار اسعد درکتاب تاریخ بختیاری آورده ممبینی ها از بزرگترین و اصیلترین طوایف بختیاری هستن که نسل آنها به پادشاهان ساسانی میرسد.
ممبینی ها از سردمداران حکومت اتابکان لر بزرگ بوده اند وادعا حاکمیت بر خاک لر راداشته اند به همین دلیل با صفویه درگیر شدند. که خیانت ایلات آن منطقه باعث شدو. . . البته به جز مکوندی ها
در دوره نادرشاه حماسه های ایل ممبینی در دهدشت زبانزد عام وخاص بوده بطوری که بعد از شکست اتحادیه ایلات کهگیلویه نادرشاه شخصا ممبینی ها رو مجبور به کوچ اجباری نموده که در آن دوره گویند از هر چهار نفر یک نفر جان سالم بدر برده و بعدا مورد بخشش قرار گرفتن. خیلی ازمردان جنگی ممبینی هم در فتوحات نادر در افغانستان و هندوستان نقش داشتند.
دردوره شاهنشاهی در جنگ دشت شیر سال1323 ( میداوود ) ممبینی ها در خاک خود راه را بر ارتش شاهنشاهی بستند و چنان شکستی به ارتش دادند که آنرا تنها شکست از عشایر میدانند.
به دلیل هم مرز بودن با کهگیلویه هم همیشه با بهمیی ها در جنگ بودن که اکثرا در جنگها بهمیی را شکست میدادند.

تامرادی های بویر احمد
این تیره از طایفه های :تامردای اصل ، تامرادی نوکر باب ونوکرتشکیل می شود.
اول ) طایفه تامرادی اصل
این طایفه از هجده اولاد به شرح زیر تشکیل می گردده است :

...
[مشاهده متن کامل]

محمد باقر، رحیم، شیرو، محمد، عبدالکریم ، علی خان، نجف، شاهین ، تاعلیشاهی ، شرام بوری ، علی داد ، شیرینی ، شاهی جان ، مراد علی ، علی ، کرد علی ، سر چاتی ، محمد طاهر.
دوم ) طایفه تامرادی نوکر باب
اولاد های این طایفه عبارتند از: محمد، علی حیدر ، برده ها، شیرینی ، جاوید ( جووی ) ، خضری ، اردکانی ، ته لتی ( تلخانی ) ، گودرزی، دشمن زیاری، جلاله ای ، بر اشکفتی ، بکش .
سوم ) طایفه نوکر ( نوکران خان )
این طایفه دارای سه اولاد :میدگان ، دهدشتی ، وعلی مؤمن است.
تیره های ایل تامرادی
ایل تامرادی ، یکی از ایلات بزرگ شهرستان های بویراحمد و دنا می باشد.
محمود باور درباره ایل تامرادی می نویسد: تامرادی به تیره اردشیری معروف است و نژاد خود را به اردشیر بابکان می رسانند، گویا از امری سابق طایفۀ شول یا شبانکاره ریشه می گیرند. ( باور ، ص 101 )
تقسیمات ایل تامرادی و محل سکونت آنها در سردسیر و گرمسیر
1 ) اردکانی ها : گرمسیرشان تنگ یار و " کرموک"، سردسیرشان بید چهار تل می باشد .
2 ) اولاد خدارحم : گرمسیرشان تنگ یار و : کرموک "، سردسیرشان بید چهار تل می باشد.
3 ) اولاد علی حیدر : اصلاً بختیاری هستند، گرمسیرشان " تنگ سپو " و " کوشک" ، سردسیرشان " مارگون " و " چهارمورون " است.
4 ) اولاد علی صفر : از وابستگان به طایفۀ تامرادی و اصلاً دهدشتی هستند. گرمسیرشان " تنگ هیگون" لوداب ، سردسیرشان هفت چشمه است. عداه ای از آنها در " شب لیز و پاتاوه " زندگی می کنند .
5 ) اولاد کا خونباز : در منطقه گرمسیری خود به نام بادنگان سکونت دارند، ییلاقشان تنگ پوتگ بادنگان بوده است .
6 ) اولاد کاشیرو : گرمسیرشان، گردنگاه، دم لوداب، گندی زار ، بادنگان سفلی، چناربرم سفلی، گزدون و سردسیرشان" مله چهار راه "، " تاک سیسه " ، "بند شیخ احمد " ، مارگون و " شب لیز " است.
7 ) کاشیجون ( =کاشاهیجان ) : گرمسیرشان " باک " ، " چین لوداب " و " بیلوخر" ، سردسیرشان " سقاوه " و " مارگون " است.
8 ) اولاد کاعلیجان : در بن زرد ساکن هستند .
9 ) اولاد کاعبدالکریم : گرمسیرشان چنار برم، سردسیرشان سقاوه و " گلال " است. خانوارهایی از این اولاد در " ملۀ گل " و " کلات " دشمن زیاری زندگی می کنند .
10 ) اولاد کا محمد : گرمسیرشان " پشتۀ زیلایی " ، سردسیرشان تاک سیسه و شب لیز است .
11 ) اولاد کانجف : گرمسیرشان : تنگ درمه " ، سردسیرشان ، شیخ سرکه است.
12 ) اولاد کربلایی کریم : گرمسیرشان " تنگ پیواره، بادنگان و " مورتی "لوداب ، سردسیرشان " چشمه گلی " ، " شهنیز " و " سر چات " است.
13 ) اولاد کی رحیم : گرمسیرشان " تنگ پیواره "، بادنگان علیا " ، آب سردان، سر لوداب ، سردسیرشان " جوبریز " و " سر تنگ جوبریز " است. از این اولاد چند خانوار در نقاره خانه زندگی می کنند .
14 ) اولاد کی شاهین : گرمسیرشان " تنگ یار " ، سردسیرشان شیخ سرکه است .
15 ) اولاد کی مراد علی : در منطقه مربوط به خود " چین و بیلوخر " سکونت اختیار کرده اند .
16 ) اولاد محمد طاهر : هم در گرمسیر و هم در سردسیر ، بین طوایف مختلف بویراحمد سفلی پراکنده اند .
17 ) اولاد محمد زکی : کدخدای طایفۀ تامرادی از سابق تا کنون از این اولاد بوده است مرکز اصلی آنها ، پاتاوه بوده و به تدریج در تمام مناطق تامرادی نشین پراکنده شده اند و هر کدام ادارۀ قسمتی از طایفۀ تامرادی را به عهده گرفته اند ، سردسرشان مارگون بوده است .
18 ) اولاد محمد : اصلاً اهل ممسنی بوده اند ، گرمسیرشان " پاتاوه " ، تنگ هیگون ، آب چنارون لوداب و " تل دراز " ، سردسیرشان " دم سقاوه " و مارگون است .
19 ) بکش ها : از وابستگان به طایفۀ تامرادی هستند و از ایل بکس ممسنی به بویراحمد سفلی مهاجرت کرده اند ، گرمسیرشان " بن زرد " علیا و تنگ هیگون ، سردسیرشان " دلی رچ " و " دوآب" است .
20 ) پرشکفتی : اصلاً از پرشکفتی های ممسنی و وابسته به طایفۀ تامرادی هستند ، گرمسیرشان، بادنگان علیا، سردسیرشان " دشتک" است .
21 ) جلاله ای ها : خود را وابسته به طایفۀ تامرادی می دانند ، گرمسیرشان " مازَی کز " نزدیک چاهن، سردسیرشان کوه بالای " جلاله " نزدیک چشمۀ " مَزَه " است .
22 ) جووی ( =جاوید ) : اصلاً اهل جاوید ممسنی هستند، گرمسیرشان " پارچۀ دوریزگان "نزدیک تنگ هیگون ، بن زرد علیا و دشت رز ، سردسیرشان " دوآب" و " دلی رچ " است.
23 ) زلفعلی : همسایۀ قسمت کرمعلی است، اما شیرینی اصل نیست ، در دره دز لوداب سکونت دارند .
24 ) دسته محمد شریف : خداداد و " الله " شیرینی اصل نیست ، گرمسیرشان " پارچه دوریزگان " نزدیک تنگ هیگون ، بن زرد علیا ، دشت رز ، سردسیرشان " دوآب " و " دلی رچ " می باشد .
25 ) دشمن زیاریها : وابسته به طایف. تامرادی هستند که از دشمن زیاریهای کهگیلویه به منطقه تامرادی مهاجرت کرده اند و در روستای " گورگنجو " ساکن شده اند .
26 ) سیاهها : وابسته به طایفۀ تامرادی و معروف به کرمانشاهی می باشند، در " بادنگان " پاتاوه ، مارگون و سرچنار متفرق هستند .
27 ) شیرینی های اصل : گرمسیرشان "تنگ نار "و سردسیرشان، سقاوه است، قسمت شمی ( =شمس الدین ) ، علی ناز ، کرمعلی و کا علی باز ، جزء شیرینی اصل هستند، گرمسیرشان، پاتاوه، تنگ هیگون و گلال، سردسیرشان، هفت چشمه و مارگون است .
28 ) میدگانی ها : از وابستگان به طایفۀ تامرادی هستند ، گرمسیرشان، تنگ هیگون، سردسیرشان، دلی رچ و " تاگ زری " است.
29 ) اولاد علیشاه ( طاعلیشاهی ) : از طوایف تامرادی که گرمسیرشان گلال لوداب، تنگ هیگون کهگیلویه و پایین دست کوه نده و سردسیرشان، شهنیز و دوبندمارگون ، دلیتنگان، گزدون پاتاوه و دلی رچ مارگون است. تعدادی نیز در خیرآبادگچساران ( پادوک ) و تنگ سرخ بویراحمد ساکن هستند.
از تیره های ایل بزرگ تامرادی می توان تیره های: کرکر، سرچاتی، شرام بوری، پرشکفتی، تهلی ( تلخی ) و جلاله ای ها دسته محمدشریف را نام برد.
توضیح : خانوار هایی از ایل تامرادی ، در عهد کریم خان زند، به خلف آباد خوزستان، تبعید شده و در روستایی به نام "منگان" شهرستان باغملک سکونت دایم اختیار کرده اند.
از افراد سرشناس ایل تامرادی می توان به کی نصیر بهادر ، کی اسد بهادران ، کی فتح الله بهادران ، کی امیر بهادر ، کی حمدالله بهادر ، کی کیامرز یزدانپناه ، ملا فریدون بهادران ، کی غلامعلی یزدان پناه ، ملا فرامرز یزدان پناه ، کی صفر یزدانپناه ، مشهدی حمزه پردل ، ملا ظفر پردل و قاید مرادقلی دلشاد و . . . اشاره کرد.
جناب تامردای میتوانید ثابت کنیدتامرادی های طایفه ممبینی از کدام تیره و یا اصلا از تامرادی های کهگلیویه هستند یا نیستند بعدا ریشه ممبینی ها و تامرادی ها رو یکی بدونید خدا میداند که این اسم تامرادی از محل زندگی یا بر اساس چه سیاستی رو این تیره ها گذاشته شده است . داستانسرایی و شخصیتهای ساختگی در بین ایلات لر بزرگ به وفور مشاهده میشود . بنابراین با در نظر گرفتن این مسئله که ایلات و طوایف ریشه و تبارشون به یک نفر میرسد عاقلانه نیست خودت میتوانی با بررسی و تحقیق به این امر مهم پی ببری می بینی که اصلا این قضیه صحیح نمی باشد و چقدر نویسنده دچار تناقض گویی فاحشی شده است . قابل ذکر است که ایلات قدمتی کمتر از ۶۰۰ سال دارند که در این مدت زمان تیره ها و طوایف در قالب ایل تشکیل شده اند . بنابراین اردشیرهای بویر با لقب کی می باشند همان طوایف اصلی تامرادی و بقیه هم در قالب نوکر باب می باشند مطمئنا ما ممبینی ها که لقب کی نداریم پس حتما میخوای بگی از گروه دوم و سوم می باشیم ؟؟؟. من تعجب میکنم که ادم بخواهد با یک کلمه که همان پیشوند ملا می باشد ریشه و اصالت یه طایفه رو به ایل دیگری ربط بدهد تمام طوایف جانکی گرمسیر از پشوند ملا برای افراد طایفه استفاده می کنند حتما اینا هم با تامرادی ها هم ریشه هستند !!!!
موفق باشید.

ایل بزرگ ممبینی ریشه در بویراحمد وایلات ممسنی دارد ممبینی ها یکی از ایلات چهارده گانه ممسنی هستند بویر احمدی ها هم همینطوروجمعیت بسیار بیشتر از چیزی ک الان تصور میشوند دارند. چون ممبینی ها دائم به نقاط مختلف کوچ میکردند ما از ریش سفیدان خود شنیده ایم که قدیمی ها ممبینی میگفتنددنیا رو زیر پا گذاشته اند یعنی در سراسر فلات ایران رفته اند. ولی الان با نام وطایفه دیگری مشخص میشوند.
...
[مشاهده متن کامل]

تامرادی ها از اصلی ترین طوایف ممبینی و سه تیره به نام های ( تاکلی ریشه ممبینی ها. تاعلی وتامراد ) هر سه تیره خود را تامرادی مینامندوبعد از کوچ ممبینی ها از ممسنی به کهگیلویه ( ممبی ) گروهی از تامرادی ها به دیارخودکوه تامر بازگشتند. آداب و رسوم فرهنگ زبان شکل قیافه و اندام قوی هیکل و جنگجو بودن همگی مهر تایید بر یک ریشه بودن تامرادی ها و ممبینی ها دارد.

درود
در مورد متن جناب پهلوان باید عرض کنم که آیا مطالبی که عنوان شده را از منبع معتبر و خاصی دریافت کردید یا اینکه از حدس و گمان خودتان استفاده کردید و ما همچنان از مطالبی با منابع معتبر استقبال خواهیم کرد .
...
[مشاهده متن کامل]

با توجه به اینکه در منطقه لر بزرگ سه مکان با نام ممبی وجود دارد یکی در شهرستان بهمئی دومی در منطقه بویراحمد و سومی در مرز بین ایذه و چهارمحال و بختیاری، بنابراین دلیل و علت نامگذاری این مناطق با تحقیق علمی و منطقی باید مشخص شود و اینکه نامگذاری چنین مناطقی آیا بخاطر حضور طایفه ممبینی بوده که نام ممبی گرفتند یا علت نامگذاری طایفه ممبینی بخاطر حضور طایفه ممبینی در چنین مناطقی نام ممبینی به عنوان شهرت و نام خانوادگی برای این طایفه در نظر گرفته شده است مثل اکثر فامیلهایی که تو ایران بنام شهر و روستا برای شهروندان ایرانی انتخاب شده است .
البته در منطقه خودمان هم داریم که اسم محل زندگی برای طوایف انتخاب شده است مثل طایفه کمایی که در دلی کما حضور داشتند و به کمایی شهرت پیدا کردند یا طایفه سرکوهکی بویراحمد و . . . . .
ایل ممسنی از گذشته دور در منطقه فارس سکونت داشتند و اینکه از سیستان به منطقه فارس مهاجرت کردند اکاذیب و جعل اسناد تاریخی می باشد . در بین ایلات سیستان و بلوچستان ، پاکستان و افغانستان ممسنی ها و کرایی ها را بنام قوم پارس و مهاجر از منطقه شولستان و فارس می شناسند و این قضیه ی مهاجرت از منطقه سیستان کاملا اشتباه و دروغ محض می باشد و شهر ممبی هندوستان ربطی به منطقه لر بزرگ ندارد هر کجا بنا بر زبان و گویش افراد معنی خاص خودش رو دارد .
تاریخ طایفه مکوند نسبت به طایفه ممبینی مشخصتر می باشد و اسناد معتبرتری در مورد مکوندها وجود دارد که خود گواه بر حضور مکوندها در منطقه ممسنی یا شولستان می باشد و نیاز به توضیح ندارد .
البته شاید ممسنی و مماسنی با هم فرق و دو ایل جدا باشند .
از اینکه ممبینی ها رو به ممبی هندوستان ربط دادی عنوان سند و مدرک معتبر رو هم لطفا معرفی بفرمایید . شاید بخاطر حضور ممبینی ها در هندوستان این شهر نام ممبی گرفت نه اینکه ممبینی ها از هندوستان به منطقه لر بزرگ مهاجرت کردند 😅 جنابعالی از ایل ممبینی شناخت نداری همه بزرگ زاده و نجیب زاده هستند بزرگی تو رفتار و امدها با دیگران مشخص میشه. اگه از هند به سمت ایران مهاجرت میکردند الان همه لوتی ( تشمال خومون ) و آهنگر بودند ولی میبینی اصلا چنین افرادی در بین ماها جایگاهی ندارند البته نمیخوام بگم که چنین افرادی ادمای بدی هستند همه ما برابریم و برادریم 🙏
ممبینی ها از نسل عمادالدین پهلوان وارث اتابکان لر بزرگ هستند و از کوردهای باکور کردستان هستند و حتی سادات موسوی ممبینی هم از مناطق کوردنشین به سمت بختیاری مهاجرت کردند .
زنده باد ایران


با درود. کرد و لر ایرانی و با سایر اقوام ایرانی گستره تمدن ایران بزرگ هم تباراند.
طایفه ممسنی/ممسنی بلوچ/براهویی زنجیر پیوند کردهای سوریه در کنار دریای مدیترانه تا بلوچهای ساکن هند است.
شیرزاد ممسنی مسئول امور اقلیتها در دولت اقلیم کردستان عراق است.
...
[مشاهده متن کامل]

به نوشته برخی مورخان کرد دولتهای کرد مروانی و مخصوصا دولت کرد, لر حسنویه با با ممسنی ها ارتباط داشته اند.
برخی نویسندگان طایفه کرایی کهگیلویه با توجه به وجود طایفه کرایی در بین ممسنیهای استان فارس فارس و بلوچستان، تاریخ و تبار ممسنیها را به میل خود نوشته اند.
روستای کورا به استناد متون عیلامی خزانه تخت جمشید همین روستای کورای جاوید ممسنی است. خاستگاه طوایف کورایی، کوراوند و کرایی از همین روستا بوده است.
ممبینی و مکوندی از طوایف ممسنی سیستانی مهاجر به فارس بوده اند. ممبینی با ممبی هند و مکوند با مک کوران/بلوچستان قدیم و کورا با طایفه آریایی کوروهای هندی که در حماسه مهابهاراتا نقش آفرین اند, ارتباط دارند.
قبایل مکه، کردی و مردی به استناد جغرافیای استرابون در زمان هخامنشیان در فارس فعلی و منطقه ممسنی زندگی می کرده اند. کردان پارس و از جمله طایفه گیلویه نیاکان لرهای کنونی هستند و این منافاتی با جمعیت به هم آمیخته پارس و پارت و ممسنی . . . سایر اقوام ایرانی ندارد. به گفته استرابون طوایف مختلف ایرانی از آسیای میانه تا ماد زبان همدیگر را می فهمند. زبانهای فارسی، لری، کردی، بلوچی و دهها گویش دیگر ایرانی هم از یک ریشه واحد منشعب و دگرگون شده اند.

در مورد ریشه ممبینی ها هیچ سندی معتبری وجود ندارد که با تامرادی ها یکی هستند چون ایالات قدمت ۳۰۰ یا ۴۰۰ ساله دارند . در مورد تامرادی های ممبینی ساکن خوزستان احتمالا یک تشابه اسمی است با تامرادی های کهگیلویه و حتی در ایل طبیی هم تامرادی داریم پس این مسئله زیاد قابل قبول نمی باشد . خود ایل بویر احمد که تامرادی ها جزء بویراحمد محسوب میشوند قدمتی ۳۰۰ ساله دارد و بیشتر کی ها و خواجه ها و قایدها از قوم شول هستند که نظر خود طوایف دیگر بویر احمد این هست که تامرادی ها از سمت اصفهان به منطقه کهگیلویه مهاجرت کردند . سادات موسوی ممبینی از نسل امامزاده محمد عابد ( ع ) هستند که مقبره ایشان در کرمانشاه می باشد جهت اطلاع دوستان . قابل ذکر است که جناب حاج عبدالله طاهری در مورد مبین مطالبی را عنوان کردند که این مطالب ارزش علمی ندارند و سندی که در مورد کلانتری ملا رحمان پیدا شده است پدر ایشان حیدر و پدر بزرگ ایشان فرامرز می باشد و این مبین آقا کجای قضیه قرار دارد خدا میداند و بعد از مرگ ملا رحمان که پسر دومش شمسین الدین احمد جانشین وی شد . ممبینی ها از نسل اتابکان لر بزرگ ( کردنژاد ) هستند که در مرز بین ممسنی و کهگیلویه سکونت داشتند و احتمالا به ممبینی شهرت پیدا کردند .
...
[مشاهده متن کامل]

عزیزان زمین تا آسمان فرق هست بین طایفه بختیاران مهاجر و ایل بزرگ بختیاری ، هیچ پانکردی در کار نیست فقط یه سوال دارم از برادران ممبینی اگر از شما سوال کردند ریشه شما به کجا میرسد و چه اصالتی دارید چه جوابی دارید ؟؟؟

در ایل بزرگ بختیاری ۲ طایفه بنام ممبینی وجود داردکه از اصیلترین طوایف بختیاری میباشند
۱_ طایفه ممبینی ساکن شهرستان باغملک و میداوود . . این طایفه زیرمجموع ایل چهارلنگ بختیاری ( ایل کیان ارثی ) میباشند و از اصیلترین طوایف چهارلنگ بختیاری میباشندکه به زبان لری بختیاری صحبت میکنند. آداب و رسوم بختیاری دارند و از شجاع مردان و دلاوران ایل بختیاری میباشند
...
[مشاهده متن کامل]

۲_طایفه موسوی ممبینی ساکن شهرستان ایذه و سوسن ( ممبین ) . . این طایفه زیرمجموع ایل هفت لنگ بختیاری ( طایفه شیخ رباط باوادی باب ) و از اصیلترین طوایف هفت لنگ بختیاری میباشند و به زبان بختیاری صحبت میکنند و آداب و رسوم بختیاری دارند و از شجاع مردان و دلاوران قوم لربختیاری میباشند. . . .
منم بختیاری چنان شیرتن
پدر بر پدر گرز و شمشیرزن
منم بختیاری، منم مرد جنگ
بمیرم بنام و نمیرم به ننگ
باتشکر ؛ زراسوند بختیاری

طایفه ممبینی ایل بختیاروند
طایفه رستم ایل منجزی ( از نسل رستم خان آقاسی پسر شامصیرخان پسر خلیل خان بختیاروند پسر جهانگیر خان بختیاروند ایلخان پسر شاه حسین خان بختیاروند ایلخان پسر رستم خان بختیاروند پلنگ )
...
[مشاهده متن کامل]

طایفه جاوید ایل زلکی بختیاری
طایفه دشمن زیاری ایل جا کی لر کهگیلویه
تیره سلار از طایفه سرلک بختیاری
تیره هارونی طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ منجزی

دیدگاه یکی از اساتید قوم لر، دکتر ناصر اشرافی، در مورد طوایف ممسنی تبار ممبینی و مکوندی،
مکوندی یا مکه وند ایلی از ایلات ممسنی عهد صفوی است که در ساختار ممسنی های کهگیلویه نشین سکونت داشتند ، این ایل مثل سایر ایلات ممسنی ترکیبی از طوایفی است که هم اکنون در ممسنی بزرگ پراکنده هستند ، بله تیره کایدان و کاید هم دارد. تامرادی عهد صفوی اردشیری نام داشت یا بهتر بگویم بویراحمد اردشیری و یکی از چهارده طایفه ممسنی دشت چرام بودند ، ممسنی عهد صفوی تقسیم بلوکاتی داشت ایل خانی یا رهبری بلوک چرام و دهدشت ممسنی ها ی پشت کوه کهگیلویه دست مکوندی ها بود که در پایان صفوی در جریا ن شورشهای پی درپی ممسنی ها چون قیام صفی میرزا دروغین ، محمدخان بلوچ ممسنی و. . . به حوزه خوزستان مهاجرت کردند آخرین ایل خان انها در حوزه ممسنی ولی محمد بیک مکوند ممسنی بود ، مکوندی ها دشمن سر سخت ترکان افشاری حاکم کهگیلویه بودند ، ممبینی ها قدمت تاریخی کمتری دارند و شاید زیر مجموعه مکوندی ها باشند ولی خاستگاه ممسنی دارند مانند شوسینی های جلالی رامهرمز و سیاه شیر که طایف شاه سنی هستند .
...
[مشاهده متن کامل]

بعضی طوایف مکوندی نظیر کاید ، کایدان ، و. . . بسیار قدمت دارند، شاید ریشه در باستان هم . . . آخر ممسنی باستان در حمله عرب به کوهستان رفتند و کهگیلویه ونام ان گیلویه یادکار همین مهاجرت اجباری از جلگه پارس به زاگرس بوده ودر پاین صفوی مسیر مهاجرت عکس شد از کوهستان زاگرس به دشت حتی تا سیستان و کرمان و. . .
همین امروزه هم در بلوک رستم ممسنی که چند سالیست به شهرستان تبدیل شده و نام آن یادگار رستم دستان و همچنین طایفه رستم نامیده می شود تیره و منطقه ای به نام شوسینی داریم که احتمالا همان بازماندگان ممبینی فارس باشند.

*📜گذری بر تاریخ طایفه بزرگ ممبینی📜*
طایفه ممبینی یکی از طوایف بزرگ ومهم ایل جانکی واقع در جانکی گرمسیر است، ممبینی ها نقش چشمگیری در تحولات سیاسی و اجتماعی سرزمین جانکی ایفا کرده ، از ارتفاعات منگشت تا دشت میداود در جنوب جانکی همواره پهنه دلاوری های طایفه پهلوان پرور ممبینی بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

خاستگاه اولیه ممبینی ها " فارس" بود وارثان اتابکان لر بزرگ ( ممبینی ها ) به علت درگیری با طوایف قزلباش که از حامیان حکومت صفویه بودند به کهگیلویه مهاجرت کردند ، طبق گزارشات برخی از منابع تاریخی گویا طایفه ممبینی در منطقه "مارگون " مستقر شده بودند.
پس از آنکه محمدخان بلوچ برعلیه نادرشاه افشار شورش کرد، ممبینی ها نیز مانند مکوندی ها و دیگر طوایف لر با وی همراه شدند و در ۱۱۴۶ قمری با قوای نادر درگیر شدند .
علیرغم مقاومت و دلاوری ها به دلیل شکست محمدخان بلوچ ، خسارات و آسیب های جدی دیدند و بنا بر متن نسخه خطی ملاعبدالکریم چهاربنیچه مکوندی سران ممبینی مانند "میرزا شفیع ممبینی"، "ملامحمدرحیم ممبینی" ، "ملاعلی بنده ممبینی" ، "علی باز تامرادی" دستگیر شدند و بسیاری از سران از بین رفتند.
با وساطت محمدخان چاپشلو و میرزا مهدی خان استرآبادی باقی طوایف ممبینی و مکوند و. . . . به اشکذر و کرمان تبعید و محمدخان مامور اجرای تبعید گردید. اما پس از آن که وارد حومه اصفهان شدند به دلیل نیاز شدید نادر به سرباز برای جنگ کرکوک و مداخله موثر میرزا مهدی تبعید انجام نپذیرفت. تعدادی به جبهه اعزام شدند و باقی تحویل رشیدخان کینرسی فرزند زمان خان بختیاری شدند . در گردهمایی ۱۱۴۷قمری در "فریدن" ملارحمان ابن حیدر ابن فرامرز به ریاست طایفه ممبینی منصوب گردید. بعد از درگذشت ملارحمان در سال ۱۱۶۹قمری شمس الدین احمد پسر دومش جانشین وی شد.
قتل حاکم محلی منطقه "ولی محمدبیگ " در تیغن موجب تثبیت موقعیت ممبینی ها در منطقه و استقرار دائم آنها گردید ، از این زمان به بعد منسوبین و دسته های دیگر ممبینی در شرق جانکی مستقر شدند ، و این جابجایی ها تا اواخر زند و آغاز قاجار ادامه داشت.
بنابه متن نسخه کربلایی زکی بیگ کردزنگنه: "ملا اسماعیل ممبینی دودانگه " در عهد کریم خان زند ملکی در میداوود خریداری کردند. "
در نسخه مذکور از "ملامحمدعلی گرمسیری" و "کربلایی بخشعلی ممبینی" هم نام برده شد.
هانری لایارد انگلیسی در سفرنامه اش به ممبینی ها اشاره کرده است که طایفه "ممبینی" از تفنگچیان و جنگاوران ممتاز و وفادار به ایلخانی ساکن در جانکی مربوط به عصر محمدشاه قاجار هستند.
تیره های ممبینی علاوه بر "ابراهیم حمزه "و گرمسیری که از دوره صفوی در جانکی ساکن بودند عبارتند از:
اول :کله محمدرضایی
دوم : ملازکی
سوم : اولاد ملاعیوض ابن ملاتقی
چهارم : شاهمیری
پنجم : صالحی
ششم : تامرادی
هفتم : تاکلی
هشتم: تاعلی ( نوری، کلگه )
نهم: اولاد ملارحمان ( اولاد ملامحسن ابن ملارحمان ساکن تیغن )
دهم: کربلایی
یازدهم : پتکی
دوازدهم: شهریاری ( از جانکی سردسیر )
سیزدهم : دودانگه
چهاردهم :پیرموردی
پانزدهم : دزکی
شانزدهم : گرجی
هفدهم: محکاظمی
هم اکنون علاوه بر مکانهای ذکر شده غالب ممبینی هادر خوزستان در باغملک ، هفتگل ، کوهپایه های منگشت، هپرو ، سرحانی ، میداوود، تیغن ، رامهرمز و اولاد "قاسم ابن محولی" در محدوده رودتلخ کهگیلویه ساکن هستند.
در دوره ناصرالدین شاه قاجار در نسخه دستنویس مرحوم ملا عبدالکریم چهاربنیچه و اشعار حماسی وی در وصف ایل جانکی ( گرمسیر ) و طایفه ممبینی آمده است :
🔹آلخورشید، *ممبینی* ، مکوند و گُرگیر
🔹روز رزم غرنده باشند همچو شیر
در دوران رژیم ستمگرپهلوی ، ممبینی ها در قیام دشت شیر واقع در بخش میداود جانکی گرمسیر نقش چشمگیری داشتند، دلیران طایفه ممبینی از پیشتازان واقعه دشت شیر بودند که در ابیات و اشعار محلی گویش لری جانکی نام و یادشان در تاریخ شفاهی و مستند این دیار ثبت گردید.
روحیات ظلم ستیزی طایفه بزرگ ممبینی در دوران انقلاب شکوهمند جمهوری اسلامی ایران نیز آشکار است، در این دوره حضور پر رنگ مردم بخش میداود و برخی روحانیون در پیشبُرد اهداف انقلاب و مدیریت راهبردی آنان در جهت تبلیغ و ترویج عقاید دینی و باورهای شیعی تاثیر فراوانی جهت همبستگی ملی و معنوی علیه رژیم پهلوی داشتند.
در جنگ تحمیلی ۸ سال دفاع مقدس رزمندگان اسلام ، طایفه ممبینی شهدای فراوانی تقدیم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران کردند به ویژه شماری از ۷۴ شهید گلگون کفن بخش میداوود از ممبینی ها هستندکه در این میان نقش "سردار شهید حاج علی نوری ممبینی" در اجرا و طراحی عملیات های دفاع مقدس آشکار است.
📜تاریخ مکوندوجانکی ( استاد امیر آرمین )
📜کتاب خوزستان ، کهگیلویه و ممسنی ( احمداقتداری )

طایفه ممبینی ایل جانکی گرمسیر ایل بختیاری قوم لر
ممسنی هایی که به نوشیروانی های خارا مشهور هستند و مربوط به دوران انوشه روان ساسانی هستند و همان ممسنی هایی بودند که پس از فتح یمن به این کشور اعزام شدند و مرزبان بودند که بعدها تیره خوارج از آنها بیرون آمد و طایفه نخعی را تشکیل دادند که خود شهرک مماسنی فرماندار پارس از طایفه نخعی بود و نخعی ها امروزه تیره ای از ممسنی های سرابندی سیستان هست. خوب این مجموعه از نوشیروانی ها گرفته تا نخعی ها و شهرکی ها که همه خاستگاه باستانی از فارس دارند و امروزه در شرق ایران هستند چرا خود را ممسنی می نامند؟؟ این چه اصراریست به شاماتی خواندن ممسنی ها در حالیکه در تاریخ مکتوب نوشته مماسن ها در زمان داریوش ۳ در پادگان کورش در سغد بوده اند؟؟ همین نتیجه این هست که هیچ مروری در تاریخ باستان نمی شود و باعث هزار و یک اشتباه حتی در نوشته مورخین قوم لر شده. یک دوره جنگ بود به فرماندهی یک شولی به نام صلاح الدین محمود و این طوایف در جنگ شرکت کردند و بعدها بازگشتند و همه طوایف خود را هم به جنگ که نبرده بودند و مناطقشون خالی از سکنه نبود که. دلیلی وجود نداره این همه بر شامات اصرار شود در حالیکه تا ۲۳۰۰ سال پیش نام مماسن مکتوب آمده. . . قوم قوی مماسن نام ۵۰ فرستاده اسکندر را به قتل رساند و تصمیم به مقاومت گرفت و سخت ترین جنگ اسکندر ومجروح شدنش مربوط به جنگ با این قوم بوده که در سغد به خارجی ها مشهور بودند. . . عجیب هست با این همه مکتوبات باز بر شامات اصرار می کنیم. اتفاقا مطالعه تاریخ باستان صدها مشکل در هویت یک قوم یا طایفه را بر طرف می کند. . . همین اصرار هم در مورد شولستان وجود داره وقتی این منطقه طوایف ممسنی در آن ساکن بودند چه اصراری هست که به تکرار شولستان و هجوم ممسنی ها بپردازیم!! مگه ممسنی ها مغول بودند که بی دلیل با شول ها وارد جنگ شوند چه مشکلی با شول ها دارند وقتی خاندان فضلویه و صلاح الدین محمود شبانکاره و شول بودند پس مماسن ها که در شامات همراه صلاح الدین محمود بودند به چه دلیل باید با شول ها وارد جنگ شده باشند ( اگر واقعا جنگی بوده باشه ) دلیلش روشن چون این منطق و حداقل فهلیان را اشغال کرده بودند و فهلیان پایتخت بود. ایده ایست بسیار مکانیکی که بگیم یک عده چون مغول به جنوب سرازیر شدند و منطقه ای به نام شولستان را بعدها اشغال کردند و مردم شول را آواره کردند اصلا قابل قبول نیست همچین ایده ای. . . از این دست ایده های مکانیکی هم در مهاجرت آریایی ها می دهند. اصلا همچنین چیزی در تاریخ نبوده که یک قوم را به طور کامل از منطقه بومی خود بیرون کنند. شول منطقه ای از ممسنی بوده نه کل ممسنی مگر یک طایفه چه اندازه جمعیت داشته که تا بختیاری به نام آنها بوده؟؟ شول یک طایفه بوده نه یک کشور که این همه جمعیت داشته باشه. اگر شولستان به این گستره واقعا اطلاق می شده فقط یک نام گذاری قدرتی بوده نه جمعیتی. شول هم منطقه ای از جغرافیای ممسنی بود که زمان قاجار از ممسنی جدا شد. این همه اصرار بر مماسن ها در شامات و شولستان برای چیست وقتی اسناد چیز دیگری نشان می دهند؟!مرکز ممسنی فارس فهلیان بود و این مرکز را شول ها اشغال کرده بودند.
...
[مشاهده متن کامل]

در متن قبلی اشتباهی شد که تصحیح می کنم. . . کتاب تاریخ باستان پیرنیا جلد ۲ به فهرست مراجعه شود تسخیر قلعه مماسن ها در شهر مماسن ها و شهر کورش در سغد در ۲۳۰۰ سال پیش این اسم وجود داشته و هیچ گونه ارتباطی به شامات ندارد. گروهی از بلوچ های ممسنی هم خود را با نام مامیسین معرفی می کنند. ممسنی واژه ای تغییر شکل یافته است از مماسن. حامی هم که کتاب سفر جنگی اسکندر بزرگترین دروغ را نوشته و به جنگ ممسنی ها و اسکندر پرداخته داستان شولستان را زیر سوال برده.

صحبت شما در مورد کهگیلویه درست هست چون آن دوره بخشی از ایلخانی ممسنی در کهگیلویه بوده که ممسنی های دشت چرام مشهور بودند به مرکزیت بلاد شاپور و بخشی از ممسنی ها هم در فارس بودن به مرکزیت فهلیان همان دوره ای که ممسنی فارس شولستان نامیده می شود. طوایف ممسنی فارس به ممسن های کوهستان مشهور بودند به عنوان مثال سلسله خوانین طایفه جاوید ممسنی حداقل ۷۰۰ سال هست که در جاوید هستند حتی دوره ای که شولستان نامیده می شد طوایف ممسنی در ممسنی بودن مثل همایگانی مهرنگانی سورگانی اردکانی و. . . . امروزه در ممسنی ممبینی و مکوندها را می توان در طایفه بهکیش ( بکش ) در محدوده آهنگری جستجو کرد. یکی از ممبینی ها خانومی هست مسن که خودم باهاش صحبت کردم و همسر مرحوم بوشهر لشکری هست و ساکن قلعه کهنه ممسنی هستند. . . . اون حرف شما درست چون ممبینی و مکوندی ممسن های دشت چرام بودند ولی مکوندها در محدوده میشان ممسنی و بهلو جاوید ممسنی هم بودند یعنی در خود ممسنی امروزی. بعدها خیلی از طوایف ممسنی دشت چرام به سمت فارس آمدن و مکوندها و ممبینی ها به سمت خوزستان که این مهاجرت ها در دوره های مختلف بوده. ایل ممسنی فقط در فارس نبود بخشی هم در کهگیلویه بودن خود نام گیلویه همایگان ممسنی فارس آمده یعنی گیلویه ساسانی از مردم همایگان سفلی بود که نامش در کهگیلویه هم هست چون طوایف ممسنی آنجا هم بودن و نام گیلویه در دشمن زیاری و جاوید ممسنی هم هست. . . طوایف کهگیلویه مرکزشان بهبهان بود ولی طوایف ممسنی بلاد شاپور بود.
...
[مشاهده متن کامل]

همین امروزه دلاوری تومانی بادلانی، کرایی، ژیلایی، بویر اردشیری، بویر عباسی، قلندر بویری و دشمن زیاری ممسنی های کهگیلویه و بویر هستند. طایفه بویری تا زمان قاجار یه طایفه ممسنی بود که مردم این طایفه اکثرا از طایفه جاوید ممسنی بودند و یاسوج سر رود ممسنی نام داشت. گستره ممسنی ها از فارس تا بلاد شاپور بود که به ممسن های کوهستان و دشت تقسیم می شدند. بعدها مرکز ممسنی نشین بلاد شاپور به مرکز کهگیلویه نشین بهبهان منتقل شد.
از دکتر ناصر اشرافی مورخ قوم لر که در ممسنی هستند هم میتونید اطلاعات کاملتری بگیرید.
کاربری که نوشتند مماسن مربوط به قرن ۶ هست به کتاب تاریخ ایران باستان پیرنیا جلد ۳ مراجعه کنند در فهرست تسخیر قلعه مماسن ها در سغد در زمان اسکندر نوشته شده و این مکان پادگان هایی بود که کورش برای جلوگیری از هجوم سکاها بنانهاد و مردمانش در سغد به خارجی ها مشهور بودند چون از پارس اعزام می شدند. نام مماسن هیچ ارتباطی به شامات نداره مماسن ها در شامات فقط در جنگ بودند و نام مماسن در یمن و عربستان هم هست چون یک اتحادیه سکایی پارسی بود که به مقتضات جنگی به جغرافیای مختلف اعزام می شدند. ممسنی و مماسن یکیست از زمان سلغریان یعنی اتابکان فارس به ممسن تغییر نام پیدا کرد. منطقه ای که شولستان نامیده می شد هرچند برخی معتقدند که شولستان به اطراف کازرون گفته می شده ولی در کل نام گذاری قدرتی بود نه جمعیتی. به عنوان مثال طایفه شهرکی ممسنی سیستانی که حاکم ارگ بم بودند از نام شهرک ملک اژدر که سپهسالار و فرماندار فارس در زمان یزدگرد سوم بوده گرفته شده خوب شهرک که مربوط به باستان هست و شهرکی ها از تبار او هستند و در زمان های دور از پارس به سیستان رفته اند چرا خود را ممسنی می نامند؟؟ همین به خودی خود نشان می ده که در فارس نام ممسنی بوده که نام یک قوم بوده و همان مماسن های شهر کورش که از فارس اعزام شده بودند و اتفاقا تاریخ را باید از باستان بررسی کرد نه از وسط تاریخ بسیاری از حفره های تاریخی از همین برگرفته شده که تاریخ باستان بررسی نمی شود. . . . تفاوت گذاشتن بین مماسن و ممسن از عجایب تاریخ هست!
ما در جاوید ممسنی تیره مماشاهی جاوید را هم داریم و این واژه مما بارها در تیره های ممسنی تکرار شده و هست. مماکویه هم که از شامات بازگشتند آنها را همان مماسن های کوهستان می دانند. . . . اشتباه بزرگیست کسی فکر کنه اون منطقه کاملا شولی نشنین بوده مطلقا همچنین چیزی نبوده و طایفه جاوید ممسنی همیشه در همان جغرافیا بوده و خوانین جاوید هم که هیچ ارتباطی به شول ندارند حداق ۷۰۰ سال بود ( تا زمان انقلاب ) که سلسله دودمان خوانین جاوید را تشکیل داده بودند. . . . شوستان یک نام قدرتی بود و شول همیشه منطقه ای از ممسنی بوده نه کل ممسنی همین امروزه هم شول ها در اطراف کازرون هستند و آن مناطق طوایف ممسنی از جمله شول ها ساکن بودند و هستند چون حوزه بیشاپور بود و مرکز آن طوایف فهلیان بود. ممسنی امروزی همیشه ممسنی نشین بوده حتی در دوره ای که شولستان نامیده می شده.

با سلام خدمت همتباران
آریاخان میشه عنایت بفرمایید تیره بجا مانده از ممبینی ها در ممسنی با چه نام و نشانی و در کجا و جز کدوم ایل ممسنی هستند لطفا معرفی بفرمایید .
ولی ما هر چه تحقیق کردیم از ممبینی ها کسی در ممسنی نیست همگی به سمت بختیاری مهاجرت کردند .
...
[مشاهده متن کامل]

ولی خواهشا تعصبات قومی رو کنار بزارید و منطقی و عاقلانه اطلاع رسانی کنید چون هیچ سند تاریخی از این طایفه پیدا نشده یا اگه هست مادسترسی نداریم یا منابع یا کتابی که به این موضوع پرداخته معرفی کنید تا قبل از فضای مجازی از بزرگان شنیده بودیم که مسکن گذشته ممبینی ها کهگیلویه بود .
موفق و پیروز باشید .

خدمت همه دوستان باید عرض کنم که مطالب عنوان شده در مورد ممسنی مربوط به قوم شول و ایل کواراکان و پارس که از ممسنی های قدیم می باشند . در واقع قوم مماسن با ممسنی فرق دارد و مماسنی ها از مهاجرین قرن ششم هستند. ممسنی ها و کرایی های سیستان و پاکستان و افغانستان که به محمد حسنی معروف می باشند قبل از مهاجرین مماسن از منطقه شولستان که مکان فعلی لرهای جنوبی است به مناطق سیستان و پاکستان و افغانستان در زمان هلاکوخان مغول در اوایل قرن ششم کوچ داده شدند .
...
[مشاهده متن کامل]

با توجه به اینکه ممبینی ها در منطقه جاوید ممسنی در گذشته سکونت داشتند ولی خود را از اتابکان لر بزرگ می دانند و و جود تیره شاه امیری در طایفه ممبینی و آثار بجامانده از گذشته در مورد ممبینی ها خود شاهد اثبات تیره و نژاد ممبینی ها است لطفا متون مربوط به ۲ یا ۳ هزار ساله مربوط به شولستان را به ممبینی ها ربط ندهید اگه سند معتبری دارید رو کنید .

شیرزاد مامسانی/ممسنی معاونت امور اقلیت ها در اقلیم کردستان عراق. کریم مامسانی از طایفه شاهگزی ممسنی براهویی اولین وزیر امور اقوام و مرزها در دولت کرزی افغانستان بعد از سقوط طالبان. کریم براهویی ممسنی فرماندهی واحدهای چریکی را بر علیه ارتش شوروی در ایالت نیمروز و هلمند به عهده داشت. سردار فتح محمد خان ممسنی سناتور پیشین مجلس پاکستان و رییس حزب مردم بوتو شاخه بلوچستان از طایفه کیازهی ( کی زاده )
...
[مشاهده متن کامل]

پرزیدنت اسماعیل عمر گیلو ریس جمهور جیبوتی از طایفه مماسن . بازماندگان ارتش ساسانی در یمن و شرق افریقا

طایفه ممبینی ایل کورش عالی ایل بختیاروند لر بختیاری
قوم بزرگ لر آریایی
ایل لر بختیاری
ایل لر لک
ایل لر فیلی
ایل لر کرمانج
ایل لر بویراحمد
ایل لر بهمئی
ایل لر ممسنی
ایل لر کلهر
ایل لرزنگنه

محمد حسنی به بخشی از مماسن ها گفته می شه که خود را از تبار محمد فرزند حسن فرزند گیلویه فرزند مهرگان می دانند و گیلویه از مردمان همایگان سفلی ممسنی بود. نام مماسن یا مامیسین و به نوشته دیاکونف مه سن. . . یک نام باستانی می باشد که در متون کهن آریان و کنت کوث یونانی به نام مماسن نوشته شده و نبرد مماسن و اسکندر در اسکندر نامه ها هم ثبت شده است و تا زمان سلغریان هم نام مماسن داشت و محمد حسن هم یک نام عربیست نه باستانی ایرانی و مربوط به دوران گیلویه می باشد یعنی زمان عباسیان.
...
[مشاهده متن کامل]

به نوشته متون کهن مماسن یا مامیسین ( در بین برخی ممسنی های بلوچ مامیسین رایج هست ) از ۲ واژه مام و سئن گرفته شده است و سئن در سانسکریت به معنای عقاب مادر می باشد همان که ما در پارسی سیمرغ می گوییم و کل این ۲ واژه را ماده عقاب معنی می کنند و این با سکه های به دست آمده در پارس با طرح عقاب و طرح تاریخی عقاب در قلعه نوبندگان ممسنی و عقاب روی پرچم هخامنشی سازگار است و براساس متون یونانی مماسن ها یا ماده عقابان نام گزیده سواره نظام تیرانداز هخامنشی بوده و کمان داری و کمان اندازی ویژگی آریایی های سکایی بود از جمله پارثوا ( پارت ) و پارس و حتی در کتاب سرزمین جاوید آنگاه که از ارتش کورش می نویسد این گونه بیان می کند که عشایر پارسی ارتش کورش سواره نظام کمان دار بود و قیقاج می زدند یعنی وقتی اسب با سرعت زیاد می دوید بر روی اسب بر می گشتند و تیراندازی می کردند در حالیکه دیگر عشایر ایران و شمالی های ارتش کورش همه پیاده نظام بود و کمان دار هم نبودند. به اعتقاد برخی دیگر چون حامی که نبرد ممسنی ها ( مماسن ها ) و اسکندر در کتاب خود نوشته مماسن را مهان بزرگان معرفی می کند و ناگفته نماند که سئن به معنای عقاب ماده تا همان بزگترین عقاب می باشد. کسانی دیگر این واژه را برگرگرفته از کلماتی می دانند که به معنای نشان داران مهر و ماه و ناهید می باشد. به هر سو این نام از هزاران سال مماسن هست و در متون باستانی هم ثبت هست و تا زمان سلغریان هم همین نام بود و مستوفی هم از مماسن و مماکویه نام برده است که مماکویه را ممسنی های کوهستان می دانند و مماسن را ممسنی های دشت.
محمدحسن خان هم در زمان صفویه به دنبال برخورد با حکومت که از او خواسته بودند ۴۰ بره بور ( دختر بور ) به دربار بفرستد همراه ۱۷۰۰۰ خانوار ممسنی شیراز را به قصد سیستان ترک کرد و فرزند یا نوه او به نام سردار محمد حسن بلوچ ممسنی علیه نادرشاه قیام کرد و درگیری بزرگی در فارس و کهگیلویه به وجود آمد که طوایف ممسنی تبار ممبینی و مکوندی اعزامی از فارس در این جنگ داشتند و بعد از همه این مسائل ولی بیگ مکوندی از ممسنی به زیر کوه کهگیلویه رفت و افشاریان را از آن منطقه بیرون کرد و در نهایت در خوزستان ماندگار شد. محمد حسن خان از خوانین ایل ممسنی بود که از شیراز به سیستان رفت و از خاندان او سردار محمد خان بلوچ ممسنی علیه نادرشاه قیام کرد. مشخص نیست شما بر چه اساسی این افراد ها از بختیاری می دانید در حالیکه محمد حسن خان دوم از بلوچستان به فارس آورد و دوره ای حاکم فارس و کهگیلویه هم بود. . . . نام این ایل همیشه مماسن بوده نه محمد حسنی. مماسن ها چندین گروه هستند که محمد حسنی ها هم یکی از آنها می باشد. نوشیروانی های خارا، شهرکی ها، سرابندی ها، سنجابی ها و. . . از دیگر مماسن ها هستند. ممسنی یک قوم باستانیست که بسیاری چون بهمن میرزا، احمد اقتداری، ابن بطوطه، مردوخ، هروی این مورد را بیان کرده اند که ممسنی ها ریشه قوم لر هستند و احمد اقتداری بیان کرد که طوایف ممسنی هستند که به کهگیلویه و لرستان رفته اند. . . بیرانوند، باجولوند، سکاوند، زند وکیلی ممسنی های لرستان هستند و طایفه بیرانی ( بیرونی ) از طوایف بزرگ ممسنی در زمان صفویه بود که به علت درگیری به لرستان مهاجرت کردند. باجول و بهرام از تیرمردان ممسنی و از طایفه مردها بودند. . . درست است که در تقسیم بندی قوم لر گفته می شه:لر بزرگ، لر کوچک و شاخه ممسنی ها ولی همه ممسنی ها به قوم لر تعلق ندارند بلکه فقط گروهی به لر بزرگ تعلق دارند که در فارس هستند و لری صحبت می کنند وگرنه سنجابی ها را کردهای ممسنی می دانند هرچند از راشک جاوید ممسنی به کردستان رفته اند و بخش بزرگی از ممسنی های سیستان خود را به قوم لر متعلق نمی دانند بلکه می گویند که ممسنی هستند ( قوم باستانی مماسن ) و آنهایی هم که از زمان ساسانیان در خراسان و گرگان هستند تا دهمرده های افغانستان خود را به قوم لر وابسته نمی دانند.

ایل لر ممسنی جزء ایل بزرگ لر بختیاری است
محمد حسن خان بختیاری سردار سپاه نادرشاه افشار
( محمد حسن ::ممسن
مم::محمد
سن::حسن )
*****
طایفه ممبینی ایل کوروش عالی ایل بزرگ لر بختیاروند
سلام من اصالتن ممبینی هستم واز طایفه ی مووعلی .
سوالم من این هستش که چرا در این بحثها و کتابهایی که در مورد ممبینی ها نوشته شده واسامی تیره ها رو نوشتین و حتی به محل سکونتشان همه اشاره کردین اسمی از طایفه ما نگفتید .
...
[مشاهده متن کامل]

اینجور که از قدیمیها شنیدم طایفه ما جز اولین طایفه های بودن که از ممبی لکک نزدیکای بهبهان مهاجرت و به هپرو رفتن آن زمان هم هنوز بعضی از این طایفه ها هنوز در هپرو سکونت نداشتن مثلا ما زودتر از طایفه کربلایی محمد رضایی به هپرو رفتیم چرا اسمه اونا رو اوردین و محل زندگیشان ولی اسمی طایفه ما نیوردین مگه ما ممبینی نیستیم چرا از ما اسمی نیست این یه سوالی هست که مدتهاست فکرمو مشغول کرده خواهش میکنم اگر کسی میتونه درمورد این طایفه اطلاعاتی به من بده ؟

سلام ، آریای عزیز کلیه مطالب شما مربوط به
۲ یا سه هزار سال پیش و خیلی قدیمی هستند ایلات و طوایف کمتر از ۷۰۰ یا ۸۰۰ سال پیش تشکیل شدند و بعضی از اسامی ایلات و طوایف با گذشته تاریخی ما تشابه اسمی دارند پس بهتره در همین سن و سال ایلات و طوایف صحبت و نظرات رد و بدل شوند. قابل ذکر است که برای شناسایی هویت بعضی از طوایف قوم لر در حدود ۳۰۰ یا ۴۰۰ سال هم با مشکل اسناد معتبر مواجه هستیم و یا اگه سندی هست روایت سینه به سینه بین مردم وجود ندارد .
...
[مشاهده متن کامل]

به راستی چرا منطقه ای در مورکی جاوید ممسنی در نزدیکی دهستان شاهنامه ای بهلو فرخون نامیده می شود?
اِرانشهر سپهبد فرُّخان ملقب به شهروراز ( گراز ایرانشهر ) پدر از دودمان مهران مادر از دودمان سورن یکی از نام آورترین سپهسالاران تاریخ ایران و فرمانده کل قوای ساسانی در زمان خسروپرویز. فاتح انتاکیه سوریه اورشلیم کسی که آرامگاه عیسی را در اورشلیم با خاک یکسان کرد و صلیب مقدس مسیحیان را به عنوان غنیمت به تیسپون فرستاد. شهروراز پس از محاصره سنگین کستانتینیپول ( استانبول امروزی ) دروازه های این شهر که پایتخت روم شرقی بود گشود پس از آن به مصر لشکر کشید و در اسکندریه پادگان نظامی برقرار کرد و به آرزوی دیرینه ساسانیان جامه عمل پوشاند و پس از قرنها از سقوط شکوه هخامنشی مصر را ضمیمه خاک ایران کرد. سرعت فتوحات ارانشهر سپهبد فرُُخان و اسپهبد شاهین بهمن زادگان در ملوک روم شرقی در تاریخ شگفت انگیز است. پس از اعدام خسرو پرویز و آشوب بزرگی که پارس و دودمان ساسانی و تیسپون را فراگرفته بود و به قتل رساندن ۱۷ فرزند خسرو، شهروراز خود را شاه نامید که شاید از سقوط شکوه خسرو پرویزی جلوگیری کند ولی متاسفانه در منزل خود در تیسپون به دست بزرگان ساسانی به قتل رسید و ایران بار دیگر از نام آوران خود به دست بزرگان خود محروم شد. شهروراز، شاهین بهمن زادگان و نارسیس ۳ اسپهبد بزرگ ایران خسرو پرویزی به مدت ۲۰ سال روم شرقی را در نوردیدند و ایرانشهر در زمان خسرو پرویز به اوج گستره خود رسید که از هند تا مصر را در بر می گرفت. متاسفانه اعدام خسرو به دست فرزندش که از مادر رومی بود باعث فروریختن شکوه ایران شد و ۱۰ سال بعد که ۸۰، ۰۰۰ مزدکی تبعیدی و روزبه کازرانی ( سلمان فارسی ) دروازه های تیسپون را گشودند و آن ۶۰۰۰ دیلمی که در قادسیه شمشیر از غلاف بیرون نکشیدند بجنگند و همیشه آرزو داشتند تاج از سر شهنشهان ساسانی بیندازند. ۷ شهر تیسپونی از آن شکوهی که چشم مارسلینوس نویسنده رومی را خیره می کرد به مکان فضله شتران بیابانگردان مدینه تبدیل شد و اینگونه از ما و خیانت ما بود که غروب ایرانشهر فرا رسید و گرنه عرب بیابانگرد که حتی ارتش کوچکی نداشت کجا تاب و توان رزم با اسواره زره پوش ساسانی را داشت؟!
...
[مشاهده متن کامل]

چه زیبا جاودان نگاه می داریم یاد فرُّخان را در فرخون جاوید ممسنی.

احتمالا روستایی که جایگاه مکوندها بوده بهلو نام دارد نه پهلو. . . دهستان ( قلعه ) بهلو در پای اسپید دژ ممسنی ( دژ سپید شاهنامه ) یادگار ایل مکوندی هست که سردسیر آنها در پای اسپید دژ بوده و گرمسیر ایل مکوندی
...
[مشاهده متن کامل]
در میسان ( میشان ) ممسنی. . . بازماندگان ایل مکوندی و ممبینی هنوز در جاوید و بهکیش ( بکش ) ممسنی هستند. در بهلو تیره مال کاید ( مال کی ) جاوید ساکن هست. . . ولی پهلو که شما فرمودین یا پهلیان که امروزه فهلیان گفته می شود همیشه مرکز محسوب می شده و زمانی که بخشی از ایلخانی مماسن در کهگیلویه به مرکزیت بلاد شاپور بود آن بخش دیگر که در فارس بود به مرکزیت پهلو ( پهلیان=فهلیان ) بود و فهلیان تا همین اواخر، قبل از انقلاب، هم مرکز ممسنی محسوب می شد. . . هم پهلو و هم بهلو هر ۲ مکان در شاهنامه که از روی خوداینامگ ساسانی سروده شده آمده است و بسیاری مناطق دیگر ممسنی در شاهنامه آمده است از جمله اسپید دژ که در این جا جای این بحث نیست. . . ز بهلو به پهلو کشیده طناب. . . شعر مشهور شاهنامه هست و حتی جاده شتر خواب که یکی از ۴ راهیست که به اسپید دژ می رود در شاهنامه به نام شتر خواب آمده است. . . اما پهلو یا فهلیان ( پهلیان ) مقر خاندان کیان و بارها در شاهنامه آمده است دقیقا همان مکانیست که شهر و کاخ هخامنشی لیدوما کشف شده است و این کاخ متعلق به بهمن اسپندیاران یا همان گووبره هخامنشی از طایفه پاتیش هووَریش ( برآفتابی ) پدر زن داریوش بزرگ بوده است و دختر گووبره یا همان آرته بامه که نام او بیش از همه همسران داریوش در لوحه های گلی آمده است و تنها همسر داریوش بوده که بارعام می داده است و حتی مهر مخصوص به خود داشته است و آرته بامه در واقع همان همای شاهنامه دختر بهمن هست که پس از بهمن ۳۰ سال بر ملک ایران ( پارس ) حکومت کرد که این مصادف با دوران داریوش بزرگ است ولی چون داریوش شاخه مستقیم گووبره ( بهمن کیانی ) نبوده و شاخه فرعی هخامنشیان بوده است ساسانیان در خوداینامگ شاخه اصلی یا شاخه بهمن ( گووبره ) را نوشته اند در نتیجه شاهنامه به همان صورت به شعر آورده است. . . بهمن. . . همای. . . داراب ( داریوش۲ ) . . . دارا ( داریوش۳ ) و اسکندر. ولی استرابو مورخ از شاخه داریوش به عنوان شاخه اصلی سلطنت می نویسد و شاخه بهمن را از دودمان سلطنتی نمی داند که البته این درست نیست چون اصل در واقع سلسله محلی کیان در پارس و شاخه گووبره ( بهمن ) بوده و پس از اینکه گووبره بردیای دروغین و شاید هم واقعی یا همان گئومات مغ را در اکباتان به قتل رساند داریوش ( سپنتارمه ) داماد خود را بر تخت شاهی ایران نشاند و سلسله محلی کیان دیگر محلی نبود و جهانی شده بود به ویژه پس از فتح بابل و شکل یک شاهنشاهی پیدا کرده بود که مورخین به آن هخامنشی می گویند که این نام در بر گیرنده هم شاخه اصلی یعنی شاخه بهمن کیانی ( گووبره هخامنشی ) و هم در برگیرنده شاخه فرعی یعنی شاخه داریوش پسر ویشتاسپ حاکم شوش می باشد که این ویشتاسپ با ویشتاسپ ( گشتاسپ ) شاهنامه پدر بزرگ بهمن از سلسله کیان یکی نمی باشد و ویشتاسپ پدر داریوش هم دوره با بهمن و از شاخه فرعی و حاکم شوش بوده است و در زمان داریوش حاکم خراسان بزرگ شد. لوحه های گلی نشان داده که طایفه اصلی هخامنشیان همان طایفه پاتیش هووَریش ( برآفتابی ) و زادگاه آنان در لیدوما کشف شده در ممسنی بوده است و در واقع پهلو نام پهلوی لیدوما در خوداینامگ ساسانی است. امروزه برآفتاب جاوید ممسنی، برآفتاب در بویراحمد و برآفتاب در بختیاری یادگار آن اتحادیه بزرگ برآفتابی زمان هخامنشیان که مرز غربی آن در شرق بهبهان به پایان می رسیده و از آنسو به بعد سرزمین عیلام یا هوزی بوده است البته مرز پارس بعدها گسترده تر شد و تا شوش را هم در بر می گرفت. همایگان ( خمایگان ) در ممسنی یادگار نام همای و یکی از خاستگاه های ساسانیان بوده است. . . مردونیه فرزند گووبره سپهسالار بلند آوازه ارتش پارس و فاتح آتن در نبرد سالامیس به توطئه پرنکه ( عموی داریوش ) به قتل رسید و مرگ مردونیه ضربه بزرگی به ارتش هخامنشی وارد کرد و ابهامات بسیاری در تاریخ به وجود آورده که هنوز مورخین پاسخی برای این ابهامات به دست نیاورده اند و شاید ترجمه لوحه های گلی حقایقی را در مورد نبردهای ایران و یونان آشکار کند که از ۳۰، ۰۰۰ لوحه تا به امروز فقط ۴۰۰۰ ترجمه شده است و شاید در سال ۲۰۴۰ کار ترجمه به پایان برسد. . . پس از مرگ مردونیه این فرمانده بزرگ که جایگاه ویژه ای در بین مورخین دارد اختلافات بسیاری بین خاندان گووبره و پرنکه به وجود آمد که تا پایان دوران هخامنشی ادامه داشت. پرنکه عموی داریوش رییس خزانه پارسه ( تخت جمشید ) بوده ولی گووبره بالاترین مقام در دستگاه سیاسی نظامی هخامنشیان را دارا بوده است و دودمان او هم همین مقام را تا پایان هخامنشیان داشتند و شاهنشاهان سلسله هخامنشی بودند که از دودمان گووبره ( بهمن ) ۶۰۰ سال پس از سقوط هخامنشیان دودمانی برخاست که ایران را بار دیگر به اوج رساند و آن دودمان ساسانی از تبار بهمن و از خاندان دارا ( داریوش۳ ) بود. . . بهلو که امروزه هم به همین نام هست بله یادگار ایل مکوندی هست ولی پهلو ( فهلیان ) مرکز ممسنی بوده و حتی جاده ای که از بیشاپور می گذشته و به سمت ممسنی می آمده به جاده پهلو ( پهلیان ) مشهور بوده است.

سلام
جناب موسوی از اینکه در موردما ممبینی ها نظر دادین تشکر میکنم .
اما در مورد ایل بهمئی ما بخیل نیستیم و اگه اختلافی داشتیم مربوط به نسل های قبل از ما بوده و نسل امروزی با هم مشکلی ندارند و ما هم به برادران بهمئی افتخار میکنیم و انشاالله شاهد افزایش جمعیت و موفقیت های فردی و اجتماعی این ایل جلیل باشیم .
...
[مشاهده متن کامل]

اما در مورد ایل جلیل و بزرگ ممبینی باید عرض کنم شما اگه دنبال تحقیق و بررسی نژادی این ایل بدون قصد و غرض هستید باید تشریف ببرید در نورآباد و ممسنی و کهگیلویه و بویر احمد و از قدرت و بزرگی این ایل قبل از درگیری با طوایف قزلباش تحقیق و تفحص کنید بطور حتم شک و نظرتون نسبت به این ایل برطرف و عوض خواهد شد .
شما میتونید کتاب تاریخ گزیده حمدالله مستوفی و کتاب سردار اسعد دوم بختیاری بنام تاریخ بختیاری را مطالعه بفرمایید .
از اطلاعات به جا مانده در منطقه جاوید ممسنی روستایی بنام پهلو که مکان قبلی ممبینی ها و مکوندها بود این طوایف مهاجرت خود را آغاز و در منطقه جانکی بختیاری ساکن شدند و اساسا ممبینی ها را وارثان اتابکان لر بررگ می دانند و همانطور که می دانید اتابکان لر بزرگ کردتبار از شهر حلب سوریه به سرزمین لر بزرگ مهاجرت کردند جهت اطلاع جنابعالی عنوان کردم .
شهریاری ها از منطقه شهریار کرج مهاجرت کردند اینطوری نیست که معلوم نباشه از کجا اومدن و دیگر طوایفی هم هستند که جذب این ایل شدند بحث من رو طوایف اصلی ممبینی هست که اولاد ملا رحمان یکی از این طوایف اصلی است .
قدمت آریایی ها و عیلامی ها خیلی بیشتر از این حرفا است که کسی بخواد ریشه و نسب خودشو به اونا برسونه در ضمن بشر همیشه در حال رشد و پیشرفت بوده و درگیر جنگهای داخلی و خارجی که همین امر باعث شده جابجایی گسترده ایی در زمینه مهاجرت طوایف رخ دهد .
بنابراین نژاد قوم لر و طوایف وابسته مشخص نیست و بیشتر در حد حدس و گمان می باشد اگه دقت کنید بیشتر روایت از طوایف شبیه افسانه هستند .

خدا هیچ انسانی را چنین بلاتکلیف و سردر گم نکند &&هزاران سایت و نطرات را خواندهام هیچگاه معلوم نشد ممبینی یعنی چ اساسا چ نژادی دارند گهی بختیاری گهی کرد گهی لر گهی ممسنی گهی آشوری گهی مجهولالهویه
میدانید چرا چون جمع شدن اتفاقی چند قوم کوچیک در کنار هم نمیتواند ایل شوند
...
[مشاهده متن کامل]

تامرادی که مشخص و معلومه از تنگ تامرادی اومده
بقیه عرب ند . . . . شهریاری ها که خدا میداند از کجا اومدند چطوری ایل بشوند ودر طول تاریخ همیشه باهم اختلاف ایده داشتند
ولی شما نگاه کنید یک ایل مثل بهمیی با این همه صلابت و گستردگی و شکوه چگونه ریشه دوانیده و خداوند به او بزرگی و جلال داده همه این گستردگی که از ایالت فارس تا سوادکوه مازندران و بوشهر و کرانه خلیج ودلوار و کهگیلویه و. . . همه از نزاد بهمن هستند . صدها سال پیش استقلال ایلی خودرا اعلام کرد . پدر تبار و آریایی اصیل ایرانی اصیل و بر کسی پوشیده نیست.
علی رغم همه بدخواهانی که داشت از بختیاری تا شرق و غرب سرافراز بیرون امده و حفظ هویت کرده اکنون هم در عرصه ورزشی اقتصادی مسولیتی لشکری و کشوری بین المللی میادین نفتی اقتصاد دارای عناصری است که خر کدام به تنهایی میتواند ان مجموعه گسترده را مدیریت کند .
باور کنید من سید هستم هیچ ارتباط نسبی با بهمیی ندارم ولی بر اساس عقل و خرد و انچه تجزیه وتحلیل خردمندان است ابراز کردم .
خدا به همه ما سلامتی عطافرماید .
سید حبیب الله موسوی . اهواز . دبیر ریاضی

ممبینی بزرگ خاندان ایل چهارلنگ
جنابی که خودت را ممبینی اتابکان لر بزرگ شاید شما ممبینی نباشید . که میگویید شخصی بنام استرکی وساطتت ممبینی را کرده . استرکی شخص است یا طایفه .
صلاح الدین محمود نه کرد بود نه همدانی بلکه از شبانکارگان ممسنی بود و از حاکمان فارس بود. . . متاسفانه تاریخ صلاح الدین محمود هم دستخوش تحریفات بسیار شده است. خاندان فضولیه که خود از شبانکارگان ممسنی بودند
...
[مشاهده متن کامل]
به دلیل اختلاف با مهتر ایل خود یعنی صلاح الدین محمود مماسن ها از شامات به فارس باز گرداند. . . شبانکاره از طوایف بسیار قدیمی ممسنی بوده و به ایل دیگری هرگز تعلق نداشته است و گستردگی بسیاری در شرق فارس داشته اند که همین امروزه هم تا خفر جهرم شبانکارگان ممسنی مشهور به مسلاری ساکن هستند. . شبانکارگان احتمالا از بازماندگان طایفه کوچرو مارافیان ( کوچنشینان پارسی ) هستند که از تخت جمشید تا شرق فارس کوچ می کرده اند و به اتحادیه مماسن در باستان تعلق داشته اند. بخشهای از آنها هم در جنوب فارس و بویر احمد ساکن هستند و با شول ها خویشاوند بوده اند به عنوان مثال تامرادی ها مشهور به ممسن های دشت ( چرام ) اصالت شولی دارند. صلاح الدین محمود اصالت او از فارس می باشد و اصولا دلیل همکاری اتحادیه ممسنی با صلاح الدین محمود همین بوده است.

تیره شبانکاره طایفه گوران ایل حسنکی ایل بزرگ بختیاروند *بهداروند *
شجرنامه طایفه ممبینی
قوم بزرگ لر
ایل لر بختیاری
ایل هفت لنگ
ایل بختیاروند
ایل لیراوی
ایل کوروش عالی
طایفه ممبینی

سلام
جناب آراد بعید میدونم شما ممبینی باشید .
از اسناد و شواهد تاریخی میتوان فهمید که ممبینی ها از اتابکان لر بزرگ ، قوم ماد و آریایی می باشندکه در قرن پنجم و ششم هجری از کردستان سوریه شهر حلب به منطقه شولستان مهاجرت کردند و از کوردای کرمانج هستند که از ناحیه حاکمان فارس لقب اتابک گرفتند.
...
[مشاهده متن کامل]

محل سکونت اولیه ممبینی ها در جاوید نورآباد و ممسنی بود که حدود چهارصد سال پیش به دلیل درگیری با طوایف قزلباش به منطقه جانکی و خاک بختیاری وارد شدند .
و نظریه ی دیگری هم وجود داردکه ممبینی ها از ایل جاکی کهن باشند که همراه با ۲۵ طایفه دیگر از کردستان سوریه و از کوردای کرمانج سوری می باشند که به اتابکان لر بزرگ که هم ریشه بودند پیوستند . در مورد ایل ممبینی باید عرض کنم که گویش و لهجه ممبینی ها با اینکه سالها از محل سکونت اولیه خود مهاجرت کردند ولی زبان خود را حفظ کردندو مهاجرت اعراب به منطقه لر بزرگ بعد از مهاجرت ممبینی ها اتفاق افتاده پس نظریه عرب بودن ممبینی ها غیر قابل قبول می باشد .
قابل ذکر می باشد که ریشه و نژاد قوم لر و طوایف وابسته در پرده ایی از ابهام می باشد .
در کتاب سردار اسعد دوم از ممبینی ها به عنوان اصیلترین طایفه بختیاری نامبرده می شود .
ممبینی ها ستون اصلی ارتش کیانرسی چهارلنگ و پیشمرگان جنگ دشت شیر بودند .
در مورد تیره های ممبینی که بدون آگاهی و علم کافی به این موضوع پرداختید باید عرض کنم تامرادی های ممبینی با تامرادی های بویر احمد یک تشابه اسمی است و نیاز به تحقیق بیشتر دارد . شهریاری ها و تیره های میداوود از تیره های اصیل ممبینی هستند. دودانگه ها را هم بیشتر با کرایی ها پیوند نژادی می دهند .
ممبینی ها خواهرزاده بیگدلی ها هستند و با دیگر طوایف جانکی پیوند و پیوستگی نژادی دارند پس کار شما درست نیست به چنین مسائلی دامن میزنید .

درست است که محمدحسن خان بلوچ شورش کرد و زمانی حاکم کهگیلو شده بود و نادرشاه بجنگ ایشان برخاست و پس از شکست عده ای را از کهگیلو و فارس به بلوچستان تبعید کرد ، ولی ربطی به ممسنی ندارد و محمدحسنی هم ربطی به این محمد حسن خان بلوچ ندارد.
...
[مشاهده متن کامل]

در همین کرایی های تبعید شده به سیستان وبلوچستان تا کیازهی پاکستان که در جنگ هلاکوخان مغول تبعید شدند و از کهگیلویه و بلوکات فارس کهن وشولستان تبعید شدند هم به ابواب جمعی محمدحسنی خوانده می شوند.
کرایی ها خود را فرزند محمد بن حسن میدانند
محمد فرزند حسن بن گیلویه بوده و در دستگاه خیلفه� عباسی� نفوذ� داشت.
حسن� فرزند� گیلویه� که� بعداً جانشین پدرش شد، زم گیلویه را به اسم او نامیدند �زُم حسن بن گیلویه �.
حسن برادری داشت به نام خالد، که شاعر، دبیر، ثروتمند و طرفدار امین بود و در دستگاه عباسی نفوذ داشت، که حتا مامون خلیفه عباسی از وی درخواست قرض جهت فتح بغداد نمود، او درخواستش را ردکرد.
گیلویه فرزند مهرگان و نوه روزبه بوده� است.
هانس گاوبه� اظهار� نمود� شهر� بنیان� از� متعلقات� گیلویه� بوده� است.
شهربنیان یا ( مُهره�
کُرایی=مرکز� کُرای
شهربنیان یا ( مُهره�
کُرایی=مرکز� کُرایی ) .
نام� دیگرش�دلی مهرگان�است که از نام پدر گیلویه گرفته شده است.
اتحادیه محمدحسنی یا ایل محمدحسنی بعداز جنگ کرایی ها با هلاکوخان تشکیل شد .
و از محمد فرزندحسن فرزندگیلویه فرزند روزبه فرزندساسان گرفته شده است.
مثل ایل گله داری فارس که کرایی هستند و تشکیل این ایل بعد از جنگ شاه عباس صفوی با امیربوداق کرایی بود و تبعید کرایی ها به کران وشتربانان حوزه خلیج بود و از بس گله وحشم داشتند به ایل گله دار معروف شدند .
این حوادت تاریخی مربوط به سال ۱۰۰۴ هجری قمری است.
سندش در فارسنامه ناصری موجود است.

محمد حسن خان بلوچ ممسنی که داعیه جانشینی صفویه را داشت ممسنی بود و بختیاری نبود و بخشی از ممسنی های به نام براهویی های کلات به نام محمد حسن خان به محمد حسن معروفند که این ارتباطی به نام مماسن. . . مامسین.
...
[مشاهده متن کامل]
. . ماسین. . . مه سن. . . ممسن نداره. مماسن و ماسین در متون کهن روم و یونان آمده و ارتباطی به نام محمد حسن نداره و محمد حسن خان هم ارتباطی به بختیاری نداره. . . . ما هم قبول داریم که فیلی فضلویه نیست ولی این طور مردوخ نوشته حرف من نیست. . . پهلوی=فهلوی=فیلی این ما هم قبول داریم.

برادر اریا، فیلی به هیچ وجه فضولیه نیست اصلا فضولیه چیه دیگه ؟ حتما منظورت فضلویه است جد نُهم اال فضلوی 😁 فیلی معرب شده ی پهله ای های باستان است همان لک های خاک باستان ، ، اصلا ممسنی و نقش در اتابکان سندیت ندارد فقط یک طایفه از مهاجرین لرتبار یا کردان جبل السماقی مماسن هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

سندیت تاریخی ندارد فقط توهمات و برداشت شخصی از تاریخ است ، توجیه تاریخی.

ایل لر محمد حسنی از نسل سردار محمد حسن خان بختیاری از فرماندهان سپاه نادر
البته تا جایی که اطلاعات هست اتابکان لر بزرگ را ممسنی ها به طور ویژه شبانکارگان ممسنی ( خاندان فضولیه ) تشکیل دادند پس از اختلاف با صلاح الدین محمود که خود از ممسنی ها بود، فضولیه مماسن ها و دیگر لرها
...
[مشاهده متن کامل]
را از گولان ( جولان سوریه ) به پارس بازگرداند و عضدالدوله بختیار را در بغداد برکنار کردند و اتابکان لر بزرگ را تشکیل دادند. . . مردوخ تقسیم بندی دیگری دارد و می گوید لرها ۲ دسته بزرگ هستند. . . فیلی ( فضولیه ) و ممسنی ها ( لر بزرگ ) . . . یعنی مردوخ ریشه اتابکان لر کوچک را هم فضولیه های شبانکاره ممسنی می داند.

سلسله اتابکان لر بزرگ اولین سلسله محلی است که تاثیرات ملی دارد . اتابکان لر بزرگ در دوران حکومت خود با چند عامل مواجه اند :
1 - مهاجرت اکراد ( جمع کرد ) از شام ( سوریه )
2 - مهاجرت مغولان
اتابکان لر بزرگ حکومت مردمی داشتند و به ادبیات فارسی اعتقاد داشتند و تساهل مذهبی داشتند ، دانشمند پرور بودند و به اقتصاد اهمیت می دادند در عین حال شیوه کوچ گری را دنبال می کردند . به سبک هخامنشیان و ساسانیان دو پایتخت داشتند یکی مال امیر یا همان ایذه و دیگری قریه زرده که در مرز کهکیلویه و بویر احمد با لردگان واقع است . در این سلسله یک مهاجرت بزرگ و اثر گذار صورت می پذیرد . 100 طایفه ( خانوار ) از جبل السماق شام در سوریه فعلی به منطقه اتابکان لر بزرگ می ایند چون مورد آذار کرد های هفت امامی منطقه خود بودند به همین خاطر با کسب اجازه از اتابکان لر بزرگ ساکن می شوند . سلسله اتابکان لر یک سلسله فرهنگی است زیرا برای تالیف کتب هزینه می کرده است از جمله کتاب تجارب هندو شاه نخجوانی و کتاب جهانگشای جوینی اثر ابو الحسن عطا الملک جوینی . اتابکان لر بزرگ برای حفظ جاده دز پارت هم هزینه می پرداختند . ابن بطوطه می گوید اتابکان لر بزرگ رعیت پرور بودند و دوست داشتند مردم در امنیت باشند کاروانسراهایی می ساختند و حتی به مسافرین خرج راه هم می دادند، در زوایا اسب و غذای رایگان به مسافران داده می شده است . اتابکان لر بزرگ مذهبی ( سنی ) و متعصب بوده اند. اشبولر معتقد است که لر بزرگ سنی حنبلی بوده اند . حنبلی ها از احمدبن حنبل پیروی می کنند این مذهب به شیعه بسیار نزدیک است . ابن بطوطه می گوید" در سرتا سر این قلمرو فسق و فجور ندیدم" . و این نشان دهنده روش حاکمان است زیرا پیامبر اکرم می فرمایند : "مردم به روش حاکمانشان هستند" .
...
[مشاهده متن کامل]

بعد از سقوط سلجوقیان و همزمان با حکومت سلطان جلال الدین خوارزمشاه اتابکان لر لشکر بزرگی برای مقابله با مغول فراهم کردنداما سلطان جلال خوارزمشاه اتابکان لر را وحشی دانست و اتابکان لر بزرگ بازگشتند و مغول ها به کشور حمله کردند . وقتی هلاکوخان مغول ، ایل خان مغول شد و قصد حمله به حکومت عباسی از غرب ایران را داشت، اتابکان لر بزرگ در طومان ( لشکر ) مغول جای گرفتند و خلافت عباسی را در بغداد محاصره کردند . بنابر این در سقوط خلافت عباسی اتابکان لر بزرگ دخیل بوده اند . اتابکان لر بزرگ طومان مغول را ترک کردند و به دژ مرتفع منگشت ( گنجشک ) در شمال مسجد سلیمان فعلی پناه بردند جایی که حتی منجنیق های هلاکوخان هم به آنجا نمی رسید. اتابکان با امان نامه صلح کردند. اتابک را کشتند و به پسرش حکومت دادند .
مغولها به اتابکان لر نیامدند اما برفرهنگ آنها اثر گذاشتند به عنوان مثال از مغول ها کوچ با برد بلند را یاد گرفتند . و نکته دیگر اینکه در بازفت ، لردگان و خوزستان گنبد امامزاده ها از نوع گنبد ایرانی نیستند. گنبدهای منطقه جنوبی تا خوزستان به شکل کلاه خود مغولی است . در شوش دانیال گنبدها پله کانی و مخروطی شکل است .
حافظ که هم عصر تیموریان است شعری در وصف کور پشنگ دارد که در آن از اتابکان لر بزرگ تعریف و تمجید کرده است. اتابکان لر بزرگ توسط نوه تیمور لنگ به نام ابراهیم لنگ نابود می شوند .
تا روزگار صفوی اطلاعی از اوضاع چهارمحال و بختیاری نداریم . به این دوران ( از تیموریان تا آغاز صفویه ) دوران فطرت می گویند .
چهار محال و بختیاری از دوران صفویه به بعد برای ما شناخته می شود .

ایلی که تک و تنها بود ولی غیرت و شجاعت داشت . حاکمیت ایل ممبنی در منطقه ممسنی یا شولستان ، قزلباش ها به سرکردگی حاکمان صفوی به شولان حمله کردند و میخواستند این قسمت از خاک لر بزرگ را تسخیر کنند با توجه
...
[مشاهده متن کامل]
به اینکه لرستان غربی یا لرستان کوچک به دست عثمانیها افتاد. صفویه هرگز نمیخواست که لرستان بزرگ هم به دست عثمانیها اشغال شود با این وجود درگیری شدیدی و خونینی بین ممبنیها و قزلباشها رخ داد که منجر به شکست قزلباش ها شد و ممبنیها چون خود را وارثان حکومت اتابکان لر بزرگ میدانستند و با توجه به اینکه تنها و از سوی دیگر طوایف مورد حمایت واقع نگرفتند به راحتی تسلیم نشدند . فقط تعداد معدودی از مکوندی ها حمایت کردند و دیگر طوایف منطقه از شرکت در این جنگ جانب بی طرفی را اختیار کردند . بنابراین حاکمان صفوی دست بردار نبودند و لشکری عظیم برای تسخیر منطقه شولستان فرستادند که منجر به خونریزی شدید از دو طرف شد و ممبنیها مجبورشدن به عقب برگردند و به کوهای تامرادی پناهنده شوند قزلباش ها ارتشی با افراد جنگی ماهر و زبده روانه میدان نبرد کردند که بعضی از طوایف چهارده گانه شولستان خیانت و تسلیم شدند… و قزلباشها دیدند که ممبنیها باز به فکر شورش هستند قصد نابودی و پراکندگی این ایل را داشتند و تا حدودی هم موفق بودند که بعد از این قضیه حکومت صفویه در ایران حاکم و منجر به کوچ اجباری ممبنیها شد . حاکمان صفوی بعد از ۵۰ سال یعنی ۳۵۰ سال پیش مکوندی هایی را که از صفویه حمایت کردند را از منطقه اخراج کردند .

برخی چون منظور دارند هرچه دلشان می خواهد می نویسند مثل آقایی که گفته ممبینی هیچ ارتباطی به ممسنی نداره و فقط بین ممسنی و کهگیلویه بوده و این جناب آنقدر بی اطلاع هست که نمی داند بخشی از ایلخانی مماسن در کهگیلویه امروزی بود ( طوایف ۱۴ گانه ) به مرکزیت بلاد شاپور و بخش دیگر در ممسنی ( از شیراز تا باشت ) به مرکزیت فهلیان و کهگیلویه یک منطقه ممسنی نشین بود و مرزی بین طوایف ممسنی نبوده و از بلاد شاپور تا شیراز همه ممسنی نشین بودن ولی امروزه ۲ سرزمین متفاوت محسوب می شوند.
...
[مشاهده متن کامل]

اما در جواب به آقای بختیاری که واژه مک به معنای نیزه است و مکوندی ( فرزندان نیزه=نیزه اندازان ) در متون کهن یونانی در جغرافیای امروزی ممسنی ساکن بوده اند و ارتباطی به مصر ندارند و حتی دریای پارس هم دریایی مک نام داشته که از زمان داریوش پارس نام گرفت در متون یونانی. . . در مورد فراعنه که هخامنشیان خود بنیان گذار خاندان ۲۷ فراعنه مصر بودند که اولین فرعون از خاندان ۲۷ کمبوجیه بود و به ترتیب دیگر شاهنشهان هخامنشی. . . اگر کسی جایی به مهاجرت مکوندها از مصر به ایران اشاره کرده فراعنه احتمالا خاندان ۲۷ منظور بوده که خود هخامنشیان بودند. . . حتی داریوش بزرگ خود نیزه انداز ارتش هخامنشی در فتح مصر در زمان کمبوجیه بوده یعنی اصولا داریوش خود یک مکوند بود و همچنین گووبره پدر زن داریوش فاتح و حاکم بابل. . . از طایفه پاتیش هووریش بودند و مکوندی شغل نظامی آنها بوده. . . حتی امروزه بزرگان مکوندی که به اصفهان و برخی به خارج از ایران رفته اند با ممسنی و بازماندگان خود در ممسنی رفت و آمد دارند و حتی شجره نامه دارند که شامل خاندان های بازمانده در ممسنی هم می شه. . . به جز مکوندی، ممبینی، ممصالح، بامدی، پهونده، کیانرسی، جاوند و برخی تیره های جاوید که ممسن تبارهای بختیاری هستند، اصولا ریشه ایل بختیاری از ممسنی به ویژه از تیرمردان ممسنی ( طایفه آمارد=مرد ) که بلوک تیرمردان از دشت شاهان جاوید آغاز می شد در پشت اسپید دژ و شامل مهرآوه، دشمن زیاری امروزی ممسنی و کلگه شیراز جاوید و در کل بخشی از جاوید تا جویم شیراز امروزی قلمرو تیرمردان بود و همین امروزه هم از جویم ( گویم ) تا کلسون و قلات تا به برغان اسپیدان بسیاری هنوز جاوید نشین هستند تا اینکه وارد قلمرو امروزی جاوید بشیم. . . . جاوید در گذشته از جویم در نزدیکی شیراز امروزی آغاز می شد و از بیضا و بسیاری مناطق دیگر عبور می کرد اسپیدان را هم شامل می شد تا به جاوید امروزی می رسید در حالیکه امروزه با اینکه همچنان منطقه گسترده ایست ولی از قلمرو آن بسیار کاسته شده. . . ریشه بختیاری به طور کلی از ممسنی ( طوایف متعدد از جمله مردها ) هست. . . به عنوان مثال فارسان یک منطقه کاملا ممسنی نشین بود و شاید امروزه هم باشه. . . مماسن ها که از آنها در تاریخ به نام قوم باستانی مماسنی یا مامسین هم یاد شده به معنای ماده عقاب به دلیل پراکندگی بسیار گسترده ای که در فلات ایران دارند از آنها به عنوان ریشه قوم لر یاد می شود و وارثین خاندانهای پیشدادی سغد، سمرقند و بخارا ( ایرانویچ=سرزمین آریا و پارتیان ) و وارثین کیانیان سیستان و پارس بودند که از زمان بهمن شاهنامه ( گووبره پدر زن داریوش ) و فرزند اسپندیار سلسله کیانی پارس به مرکزیت لیدوما ممسنی جهانی شد و در متون غربی هخامنشی نام گرفته است. . . خاندان پارسی ساسانی هم از تبار گووبره بوده اند. . . . مماسن ها و همه طوایف مربوطه تشکیل دهنده اتحادیه سکایی پارتی فلات ایران بوده اند و بلوک های نه چندان بزرگ ولی بسیار قدرتمندی در فلات ایران به آنها تعلق داشته است. . . سورن ها، کارن ها، مهران ها و خاندان اسپندیار به همین اتحادیه تعلق داشته و از سرزمین پارس برخاسته و در نهاوند، ری و خود پارس در قدرت بودند و سورن ها هم در سیستان. . . مکوندها هم حضور آنها در خوزستان کمتر از ۴ قرن هست که در زمان یک جنگی که در کهگیلویه بود از ممسنی به آن مناطق گسیل شدند و ماندگار شدند و طوایف الحاقی محسوب می شوند. . . پاتیش هووریش ( برآفتابی ) =طایفه گووبره و داریوش و در کل هخامنشیان، طایفه مرد ( آمارد ) ، طایفه کرتی، طایفه مک و. . . از طوایف بسیار کهن ساکن در جغرافیای ممسنی بوده اند و همه آنهایی که نام مکان یا طایفه برآفتابی دارند از برآفتاب جاوید تا بویراحمد و بختیاری همه ممسنی هستند و معنای طایفه هخامنشیان یعنی پاتیش هووَریش سرزمین برآفتاب بوده که اتحادیه ای از تمام طوایف کوچک و بزرگ از محدوده شیراز تا باشت ( بلوک ممسنی بزرگ ) در زمان هخامنشیان به نام قدرتمندترین طایفه، اتحادیه پاتیش هووریش نام داشته که هخامنشیان را برافراشتند که سرکرده این اتحادیه گووبره پدر زن داریوش بوده است که همان بهمن اسپندیاران شاهنامه هست. . . کتیبه بزرگی به خط میخی در نورآباد ممسنی نصب شده در واقع یادگاری از روزگار شکوهمند این مام هخامنشی و ساسانی هست. . . مرکز اتحادیه پاتیش هووریش شهر هخامنشی لیدوما کشف شده در ممسنی بوده که در شاهنامه به پهلو ( پهلیان ) از آن یاد شده که امروزه فهلیان نامیده می شود. . . ز بهلو به پهلو کشیده طناب. . . بهلو در پای اسپید دژ که بازماندگان مکوندی مشهور به تیره مال کاید جاوید و پهلو هم پهلیان ( فهلیان ) هست و باز فردوسی می گوید:دژیست کش خوانندش سپید بدان دژ بد ایرانیان را ( پارسیان ) امید. . . اشاره به اسپید دژ ممسنی دارد که افراسیاب تورانی به آن حمله برد ( قلعه سفید ممسنی ) . . . تنگ خاص جاوید در پشت اسپید دژ به پژوهش های ایران باستان محل نبرد آریوبرزن و اسکندر بوده که آریوبرزن فرماندهی مردها و دیگر تیره های منطقه را به عهده داشته نزدیک مکانی که امروزه دشت رزم جاوید قرار دارد. . . هرکس به پارس حمله می برد به امید فتح اسپید دژ بوده. . . نبرد اول اسکندر هم در محدوده بهبهان بوده در منطقه اوکسیان ( خوزیان ) که برخلاف ایده اشتباه برخی فرماندهی آن نبرد در خارج از پارس به عهده ماداتس پارسی بوده نه آریوبرزن. . . بسیاری از مورخین هم معتقد هستند که آنچه متون کهن ایرانی و کتسیاس یونانی گفته درست می باشد و کورش فرماندهی از طایفه مردها و دست نشانده بهمن ( گووبره ) بوده و ارتباظی به خاندان هخامنشی ندارد و اصولا حوادثی به این فرمانده نظامی در متون غیر ایرانی نسبت داده شده همه ویژیگیهای گووبره هست از جمله فتح بابل و حکومت در بابل. . . اولین شاهنشاه هخامنشی را داریوش می دانند و کورش که همان ویژیگیهای گووبره در متون یهودی و یونانی به او نسبت داده شده از طایفه مردها و جدا از خاندان هخامنشیست. ابهام بسیاری سالهاست در بین مورخین بزرگ ایرانی و خارجی درباره کورش وجود دارد و لوحه های گلی آشکارا نشان داده اند که فاتح و حاکم بابل گووبره بوده و چه بسا استوانه کورش متعلق به گووبره باشد و حتی اینکه کورش به معنای خورشید صفت گووبره بوده همچین دیگر هخامنشیان که نام های آنها صفات هستند نه نام های اصلی. . . ولی در این بین یک فرمانده نظامی هم بوده که در متون غیر ایرانی از جمله یهودی صفات و حوادث تاریخی گووبره ( کورش واقعی ) به او نابت داده شده که ظاهرا مادر این فرمانده از طایفه مردها یهودی بوده است. شاهنامه هم که از روی خوداینامگ ساسانی سروده شده نه نامی از هخامنشی آورده نه از داریوش بزرگ ( داریوش۱ ) بلکه تاریخ ساسانیان به شاخه اصلی هخامنشیان یعنی شاخه گووبره ( کورش واقعی ) =بهمن پرداخته و بهمن را پدر داراب ( داریوش۲ ) و داراب را پدر دارا ( داریوش۳ ) و دارا را پدر اسکندر بیان کرده و داریوش۱ ( بزرگ ) داماد گووبره و همچنین خواهر او همسر گووبره و از شاخه فرعی خاندان هخامنشی بوده که ظاهرا نام او در شاهنامه و تاریخ ساسانیان نیست ولی شاپور در کتیبه خود از او به نام پسر ویشتاسپ نام برده و داریوش هم پسر ویشتاسپ بوده و شاپور همچنین از کورش واقعی ( احتمالا همان گووبره=بهمن ) به نام خورو ( احتمالا به معنای خورشید ) نام برده که همه این اسامی صفت هستند نه نام واقعی. . . به هر حال ابهامات بسیار هست و متون متنوع. . .

جئوانی بنزومی مصرشناس معروف ایتالیایی در کتاب سرانجام فراعنه نوشته است که بازماندگان فراعنه مصر سرانجام به همراه داریوش به ایران مهاجرت کرده اند احتمال دارد که مکوندی ها از بازماندگان فراعنه مصر باشند شباهت بین تصاویر نقاشی شده در دره مقبره های دره پادشاهان مصر و مکوندی ها بسیار است.
...
[مشاهده متن کامل]

باستان شناس آلمانی پرفسور پوپ ریشه طایفه مکوند را به بزرگان مصریان باستان ( پیش از اسلام ) نسبت داده که در دربار داریوش بسیار مورد احترام بوده اند و داریوش در زمینه شهرسازی و صنعت گری از آنها مشاوره گرفته است امضای برخی از سنگ تراشان این طایفه بر روی نقش برجسته های تخت جمشید موجود است.
براساس مطالعات انجام گرفته در دانشگاه آکسفورد که در سایت رسمی این دانشگاه هم موجود می باشد واژه ( مک ) یک واژه محلی کشور مصر پیش از اسلام به معنی شتر سرخ موی است و اهالی این قوم پس از فتح مصر توسط داریوش کبیر به ناحیه خوزستان مهاجرت کردند و در طول زمان گویش آنها به گویش محلی آن ناحیه یکی شده و چون اهای این طایفه با شتر به این ناحیه وارد شدند به آنها مک وند به معنی صاحبان شتر سرخ موی اطلاق شده است.
اگر دقت کنید همهگی رنگ تیره با چشمانی بادامی و کشیده که در بین اعراب متداول است میباشد. چشمان کشیده مربوط به بادیه نشینانی است که در صحرای شنی زندگی میکردند و در طی هزاران سال به این قیافه تبدیل شده است.

با سلام خدمت برادر مهدی خادمی نیا که بسیار زحمت کشیدندوکلیه برادران غیور ممبینی در تقسیمات بختیاری و در شجره بختیاری مشاهده کردم که طایفه ممبینی بختیاری چهارلنگ بوده از باب کیانرسی در هرصورت برادران ممبینی
...
[مشاهده متن کامل]
باعث افتخارند باعث افتخار بختیاری وبخصوص چهارلنگ هستن همه جا نشان از فداکاری و رشادت انها برای بختیاری هست . درود بر شما

حمداله مستوفی در تاریخ گزیده از ایل جاکی نام می برد. مستوفی اشاره به مهاجرت طوایف کرد از مناطق جبل السماق ( کردستان سوریه کنونی ) به مناطق لر بزرگ و لر کوچک می کند. حمداله مستوفی در سال ( ۷۳۰ ه. ق/۱۳۳۰م ) ، از ایل جاکی و لیراوی و ممسنی و بختیاروند یا بهداروند نام می برد که همراه با ۲۴ طایفه دیگر کرد از کردستان سوریه، به مناطق کوه گیلویه و بختیاری و لرستان کنونی کوچ کردند. این رویداد در اوایل سده ششم هجری رخ داد.
...
[مشاهده متن کامل]

در سنهٔ خمسایه ( ۵۰۰ق. ) قریب صد خانه کرد، از جبل السماق شام ( کردستان سوریه کنونی ) ، به سبب وحشتی که ایشان را با مهتر قوم خود افتاده بود، به لرستان امدند و در خیل احفاد محمد خورشید که وزرا بودند نزول کردند، برسبیل رعیتی. بزرگ ایشان ابوالحسن فضلوی بود . . . او را پسری علی نام بود. چون علی درگذشت، از او پسری محمد نام بماند. چون او نیز نماند، پسری ابوطاهر فضلوی کنیت داشت. جوانی شجاع بود . . . ابوطاهر به صلح و جنگ به وعد و وعید و فریب و شکیب توانست ملک لرستان در ضبط اورد و چون تمکین و استقرار یافت، هوس استقلال کرد و خود را اتابک خواند و عصیان نمود و کار ان ملک بر او قرار گرفت، در سنهٔ خمسین و خمس مایه. بعد از مدتی درگذشت و پنج پسر یادگار گذاشت: هزاراسپ و بهمن و عمادالدین پهلوان و نصرة الدین ایلواکوش و قزل. به حکم وصیت و اتفاق برادران.
اتابک هزاراسپ که مهین و بهین همه بود، قائم مقام پدر شد و عدل و داد ورزید . در عهد او ملک لرستان رشک بهشت گشت و بدین سبب اقوام بسیار از جبل السماق شام ( کردستان سوریه کنونی ) بدو پیوستند:
آسترکی، مماکویه، بختیاری، جوانکی بیدانیان، زاهدیان، علائی، کوتوند، بتوند، بوازکی، شوند، زاکی، جاکی، هارونی، اشکی، کوی لیراوی، ممویی، یحفومی، کمانکشی، مماسنی، ارملکی، توانی، کسدانی، مدیحه، اکورد، کولارد و دیگر قبائل که انساب ایشان معلوم نیست.

حماسه آفرینی ممسنی ها در نبرد ایران و عثمانی
در این جنگ سپاهیان عثمانی قلعه ایروان را از همه سو محاصره ، و به مدت یک هفته با توپ های قلعه کوب بمباران کردند. طهماسب قلی خان حاکم و قلعه دار ایروان و معاونش مرادبیک در صدد سازش با عثمانی ها وهمکاری با انها برآمدند.
...
[مشاهده متن کامل]

فاق سایر محصورانکه به جان امان یافته بودند به موکب ظفرشعار رسیدند و چون سلطان مراد با خود قراربه آن داده بوده که بعد ازتسخیر قلعه ایروان معرف و اعیان و سران وسرکردگان آن قلعه فلک شأن را با خود به جانب دیار روم برده، سایر محصوران را آزاد و مطلق العنان گرداند. بعد از آنکه کمند اقتدار برکنگره تسخیر آن حصار استوارافکند تصمیم این عزیمت نموده در صدد تحقیق و تفتیش آنان که در میان محصوران نام و نشانی داشتند درآمد و از جملۀ آن جماعت یکی بابا خلیل مین باشی ممسنی بود که در آن چند روز که قلعه محصور بود به کرات جرأت و جلادت او را در امر قلعه داری شنیده بود وچون متفحص حال وی گردید به وضوح پیوست که مشارالیه وتابینان وی از جمله جمعی اند که از راه دادن امان روانه آستان گردون شأن شده اند، گروهی انبوه را به تعاقب بابا خلیل و باز گردانیدن وی مأمور گردانید وآن گروه نا معدود به سرعت برق و باد روی به راه نهاده در اثنای ایلغاربه بابا خلیل و تفنگچیان ممسنی رسیدندو جمعی کثیر از رومیان هدف تیر کمانداری آن یکه تاز معرکه جگرداری و تابینان گردیده عقد جمعیت رومیان را پریشان گردانیدند و بعد از معاودت آن جماعت طریق مسارعت پیموده مظفر و منصور بار اقامت در موکب ظفر خاصیت گشودند. " ( تاریخ جهان آرای عباسی، صفحه220و221 )
پیشتردر اقدامی خیانت کارانه ، حکام قلعه های مرزی بادکوبه و بایزید مراکز خود را به دشمن سپرده و حاکم اخستاباد از اعزام نیرو و کمک رسانی به محصورین قلعه ایروان خوداری کرده بود.
بابا جلیل ممسنی ( 1 ) وتفنگچیان همراهش که در مدت محاصره به شدت با دشمن می جنگیدند ، تسلیم نشدند و سریعا به سمت ایران برگشتند . در این میان سلطان مراد که از دلاوری ممسنی ها آگاهی داشت ، برای برگرداندان آنها، جمعی را به تعقیب شان فرستاد. ممسنی ها در گذرگاهی که امروزه به گذرگاه ممسنی معروف است به مقابله با عثمانی ها پرداختند و تمامی مهاجمین را کشته و تارو مار کردند.
میرزا محمد طاهر وحید قزوینی که اثرخود را پیش از تاریخ محمد یوسف واله قزوینی نوشته ، نام مین باشی ممسنی را بابا جلیل ذکر کرده ، ونوشتن خلیل به جای جلیل، ناشی از اشتباه ناسخان است. احتمال یکی بودن بابا جلیل با شاهزاده جلیل الله ، سرسلسله خوانین طایفه جاویدی در دوره صقوی ، وجود دارد.
دلیران نامی در آن کارزار نهادند نامی ز خود یادگار
همه رزم جویان ممسن تبار بمانند تا در صفحه روزگار

چنان که اشاره شد سرزمین لربزرگ در طول تاریخ هیچگاه خالی از سکنه نبوده بلکه همواره سکونتگاه گروه های مختلف انسانی بوده است. بومیان این سرزمین در آن دوره دو گروه بودند:یکی شول ها بودند که سلطه اتابک را برنتافته
...
[مشاهده متن کامل]
و در نتیجه جنگ و نزاعی خانمان برانداز، شمار زیادی از آنان مجبور شدند خانه و کاشانه ترک گفته و سکونتگاه خویش به قبایل تازه رسیده واگذار نمایند. البته همه شول ها دیار خود را ترک نکردند بلکه گروه های از آنها ماندند و تا به امروز در همین منطقه زندگی می کنند. دوم: طوایف بومی دیگری بودند که ابوطاهر را یاری دادند و ابوطاهر در قدردانی از آنها نام حکومتش را از سرزمین آنها وام گرفت. در دوره اتابکان ساکنان این سرزمین به دو گروه تقسیم می شدند یکی بومیان و دیگری مهاجران. در کتاب �تاریخ بختیاری� در این خصوص چنین آمده است:� تمام الوار بختیاری منقسم به دو تیره است: یکی مهد بر وزن احد و دیگری ولایتی. مهد عبارت است از اکرادی که از جبل السماق شام آمده در بختیاری منزل کرده اند و اتابکان لرستان از آن طایفه می باشند و تا به امروز هم ریاست با مهد است و هیچ وقت ریاست با ولایتی نبوده. ولایتی طایفه ای باشند که در بختیاری سکنی دارند.


ممسنی ها:
۱ - براهوی ممسنی که به زبان بلوچی هم صحبت می کنند و بزرگترین ایل بلوچ در کشور پاکستان است که بیشتر به نام محمدحسنی مشهورند. بعضی از آنها هم در جنوب افغانستان زندگی می کنند.
۲ - سیستانی ممسنی شامل طوایف سربندی، شهرکی، جر، بزی، جهان تیغ، بامدی، نوری، قزاق ، پیری و نخعی
...
[مشاهده متن کامل]

۳ – بلوچ ممسنی:شه بخش ( اسماعیل زهی ) ، هاشم زهی و نوشیروانی
۴ – کرد ممسنی :شامل ایل سنجابی ممسنی تبار در ایران و ممسنی کرد در عراق و سوریه
۵ – لر ممسنی در استان فارس ، کهگیلویه و بویراحمد و بختیاری و خوزستان
لر های ممسنی:
لر ممسنی در فارس. . . شرق فارس در داراب و فسا. . . فسا ( پسا ) را بهمن اسپندیار پادشاه کیانی بنا نهاد که مقر فرماندهی او در فهلیان=پهلیان ( پهله شاهنامه ) در ممسنی بود همان مکانی که کاخ هخامنشی لیدوما کشف شده است و در واقع لیدوما در شاهنامه که از روی خوداینامگ ساسانی سروده شده است همان پهلو ( فهلیان ) است و داراب را هم فرزند بهمن، داراب شاه بنا نهاد. . . بهمن شاهنامه همان گووبره از طایفه پاتیش هووَریش در لوحه های گلی می باشد و مقر ایلخانی بزرگ او در لیدوما بوده است. گووبره پدر زن داریوش و پاتیش هووَریش طایفه هخامنشیان بوده است. اسنادی نشان می دهد که شخصیتی که به نام کورش در تاریخ مطرح شده کسی جز گووبره ( بهمن ) نبوده است و لوحه های گلی نشان داده که فاتح بابل گووبره بوده است.
ممسنی های غرب فارس:شیراز، بیضا، کاکان، کامفیروز، کمهر، کوهمره، سیاخ دارنگون، شول، سنگر، دشت ارژن، اسپیدان، ممسنی امروزی ( بهکیش، جاوید، دشمن زیاری و رستم ) ، حومه کازرون، تنگستان، دشتستان و اهرم.
ممسنی های استان کهگیلویه و بویر:دلاوری، بادلانی، کرایی، ژیلایی، بویر اردشیری، بویر عباسی، قلندر بویری ودشمن زیاری.
ممسنی های بختیاری و خوزستان:مکوندی، ممبینی، ممصالح، جاوند، برخی تیره های جاوید، کاید، شیخ، پهونده، کیانرسی، بامدی و. . .
ممسنی های لرستان:ایل زند، ایل سکوند، ایل باجولوند، ایل بیرانوند و طوایف مربوطه چون قاید رحمت، لشنی و. . .
بهرام و باجول از تیرمردان ممسنی بودند. . . ابو نصر پدر باجول تیرمردان مشهور. حکومت ممسن ها تحت نام شول بر لرستان در زمان ماکان روزبهان بوده است و شول ها جزو بلوک تیرمردان ممسنی بودند ( ممسنی دارای بلوک های متعددی بوده. . . تیرمردان، انبوران، نوبندگان و. . . ) .
به همین دلایل هروی می گوید ریشه قوم لر را باید در ممسن ها جست و ابن بطوطه و مردوخ می گویند ریشه ایلات جنوب ایران ممسنی ها هستند.
مماسِن. . . مامسِن. . . مه سن. . . ماسین ( ناحیه و رودی بین اصفهان و کهگیلویه به نوشته هانس گاویه ) . . . ممسن. . . به اشکال متفاوت در تاریخ نوشته شده است نام قوم باستانی می باشد که از آنها به عنوان منتخبین سواره نظام تیر انداز یاد شده که به اتحادیه سکایی پارتی ( پارسی ) فلات ایران تعلق داشتند و از زمان مادها و شهر سوخته تا سربرافراشتن هخامنشیان از خاندان کیانی بهمن تا به روزگار ساسانیان هسته اصلی قدرت سیاسی نظامی شاهنشاهی های ایران بوده اند و از آنها به عنوان وارثان پیشدادیان و کیانان در سرزمین سغد ( شول ) . . . سیستان و پارس یاد می شود و پراکندگی هلال وار در فلات ایران داشته هلال خاندان سورن را تشکیل می دادند و امروزه هم در همان هلال باستانی طوایف آنها از سغد تا سیستان، پارس تا به سوریه پراکنده هستند و سرزمین آنها در پارس ناحیه ۴ راه شاهی به مرکزیت لیدوما از بیضا تا باشت ( ممسنی بزرگ=مه سن ) مقر اتحادیه نیرومند پاتیش هووَریش زادگاه هخامنشیان و ساسانیان بوده است. . . دشت شاهان جاوید در پشت اسپید دژ همچنین مقر فرماندهی آماردها ( مردها ) مشهور به سرزمین تیرمردان به زیر فرمان گووبره پاتیش هووَری یا همان بهمن اسپندیاران پدر زن داریوش بوده است. اسپید دژ در ممسنی همچنان به یاد خاندان اسفندیار قلعه اسفندیار نامیده می شود. خاندان زندیه که از تبار مماسن ها بودند همیشه می گفتند که ما شهامت خود را از تبار خود، رستم و اسفندیار به ارث برده ایم و هنوز در ممسنی ضرب المثلی می گوید: کُر اَ یکی بو وَم لطفعلی بو. . . ممسنی ها تنها ایلی بودند که تا آخرین نفر در کنار زندیه ماندند چه ممسن های پارس چه ممسن های سیستان تا اینکه ایل بیرابند ممسنی تبار هم به کمک زندیه آمد پس از اینکه یوسف خان بختیاری و حاکم بروجرد برخی افراد زندیه را به قاجار تحویل داده بودند و زندیه را به قاجاریه فروختند.
سئِن در سانسکریت به معنای ماده عقاب و آنچه کریستین آرتور ساسانی شناس بزرگ در مورد سکه های به دست آمده در پارس با طرح عقاب می گوید و معنای مامسِن ( ماده عقاب ) و عقاب پرچم هخامنشی همه در یک راستا و دارای یک ریشه هستند.

سرزمین باستانی سیستان خاستگاه خاندان رستم ( سنبل خاندان سورن در شاهنامه ) بلندمرتبه ترین خاندان پهلوانی ایران، در تاریخ ایران زمین جایگاه ویژه ای دارد. ممسنی ها که خود را وارثان بلافصل رستم می دانند از دوران سلسله کیانی متعلق به عصر حماسی ایران تا عهد ملوک کیانی حاکم بر سیستان، از زمان رادمان پورماهک از تبار خسروپرویز مشهور به یعقوب لیث صفاری تا زمان قاجار بر سیستان حکومت می کردند، از مرزداران و مدافعان این مرز و بوم بودند. ممسن ها. . . مماسن ها. . . مامسن ها. . . مه سن ها. . . به اشکال مختلف در تاریخ نوشته شده است پراکندگی بزرگی در فلات ایران دارند و به خاندان سورن و اتحادیه سکایی پارتی ( پارسی ) فلات ایران تعلق داشتند و بخشی از سرزمین آنها در پارس ( حکومت مستقل مه سن=ماده عقاب ) به مرکزیت کاخ هخامنشی لیدوما ( پهله=پهلیان=فهلیان شاهنامه ) مقر طایفه پاتیش هووَریش در لوحه های گلی یا پاتیشوری ( سرزمین برآفتاب ) به سرکردگی گووبره نیزه انداز ( بهمن اسپندیار شاهنامه ) پادشاه نیرومند کیانی پدر زن داریوش بزرگ و تبار ساسانیان، زادگاه هخامنشیان و خاستگاه ساسانیان بوده است. آنچه هرودت به اشتباه نام دژ پارسیان ( پاسرگد ) را به نام طایفه هخامنشیان نامیده اشتباه تاریخی او بوده و چنین طایفه ای که هیچ مورخ دیگری از آن نام نبرده مورد تردید بود تا ترجمه لوحه های گلی رازهای سر به مهر هخامنشی را آشکار کرد. هخامنشیان حداقل از داریوش به بعد به پاتیش هووَریش و خاندان گووبره تعلق داشتند و کتسیاس و برخی اسناد کهن کورش را از طایفه مردها و از خاندان هخامنشی جدا می دانند و حتی داستان مادر مادی کورش را افسانه سرایی هردوت می نامند و اینکه فرماندهی از مردها دست نشانده گووبره بوده و کسی که بابِل را فتح کرد و فرزند بخت النصر بابلی را از تخت به زیر افکند و به قتل رساند گووبره ( بهمن ) بوده نه کورش و متون قدیم می گویند در زمان بهمن ملوک غرب فتح شد و اصولا آنچه در باره کورش در متون غیر ایرانی نوشته در اسناد کهن ایرانی وجود ندارد. بلوک طایفه مردها در پشت اسپید دژ ممسنی در دشت شاهان جاوید درمکانی که قلعه های شیرازیس ( یکی از املاک گووبره ) قرار داشته ( منطقه تیرمردان ) و زیر فرمان گووبره ( بهمن ) بوده اند و به همین دلیل مورخی چون غیاثی مرادآبادی همچون اسناد کهن کورش را دست نشانده بهمن می خواند.
...
[مشاهده متن کامل]

گووبره ( بهمن اسپندیار ) یا بهمن اردشیر پدر زن داریوش و تبار ساسانیان کسی که گؤومات مغ را در قیام ۷ یار در اکباتان به قتل رساند و کمبوجیه فرزند کورش به تحریک او در سوریه به قتل رسید، بهمنشیر آبادان و شهر بهمن اردشیر فرات یادگار نام او می باشند و میسان فرات یادگار حکومت مه سن در پارس ( میسان=میشان ) در ممسنی امروزی که این نامها از دل پارس در زمان ساسانیان به بین النهرین برده شدند و همچنین نام حکومت خاراسن ( عقاب آذرین ) که ساسانیان بنانهادند و امروزه همچنان اسپید دژ ممسنی ( دژ مشهور شاهنامه ) به یاد خاندان کیانی بهمن قلعه اسفندیار هم نامیده می شود. املاک گووبره از بیضا تا کوردخمه های شرق بهبهان بوده و شرق بهبهان مکانی که پارس به پایان می رسید و عیلام آغاز می شد. وی که پدر زن داریوش بود پس از به تخت نشاندن داریوش با خواهر داریوش ازدواج کرد که حاصل این ازدواج مردونیه بود، سپهسالار پرآوازه تاریخ ایران که دروازه های آتن را گشود که همچنین پسر عمه خشایارشاه بوده.
ساسانیان گهواره تمدن پارسی همچنین در تبارنامه خود را از تبار بهمن و از خاندان داریوش۳ هخامنشی ( دارا کیانی شاهنامه ) خوانده اند. ساسان و اردشیر بابکان حاکمین جاوید ممسنی در جنوب غربی استخر بوده اند و داراسپید جاوید مکانی که برای اولین بار اردشیر بابکان به گوچهر بازرنگی حاکم بزرگ پارس معرفی شد و بعدها حکم ارگبدی داراب گرفت و سرانجام ساسانیان بازرنگیان را برانداختند و عیلام را هم مطیع ساخته و شاهنشاهی بزرگ ساسانی را بنا بهادند و بازماندگان آنها پس از سقوط و غروب تیسپون ایرانشهری به جاوید بازگشته و دراسپیدان، سورن آباد ( سرناباد ) ، پارسیگان، همایگان و دیگر مناطق جاوید کلانتر بودند، مهرگان و گیلویه که بر جاوید و مه سن ( ممسنی بزرگ ) از بیضا تا باشت حاکم بودند آخرین بازماندگان شهریاران ساسانی بودند ولی در شمال مازیار از خاندان پارسی ساسانی حکومت نیرومندی تشکیل داد. گیلویه جاوید و کهگیلویه یادگار نام گیلویه ساسانی حاکم جاوید و مه سن می باشد. داستان ایل باصری و پاسارگادی و همچنین شبانکاره خواندن ساسانیان هیچ گونه سندیت تاریخی ندارند که نه طایفه ای به نام پاسارگادی وجود داشته و نه ساسانیان شبانکاره بودند بلکه از طایفه کشاورز و بسیار نیرومند پاتیش هووَریش و از تبار گووبره بوده اند.
ممسنی ها:
۱ - براهوی ممسنی که به زبان بلوچی هم صحبت می کنند و بزرگترین ایل بلوچ در کشور پاکستان است که بیشتر به نام محمدحسنی مشهورند. بعضی از آنها هم در جنوب افغانستان زندگی می کنند.
۲ - سیستانی ممسنی شامل طوایف سربندی، شهرکی، جر، بزی، جهان تیغ، بامدی، نوری، قزاق ، پیری و نخعی
۳ – بلوچ ممسنی:شه بخش ( اسماعیل زهی ) ، هاشم زهی و نوشیروانی
۴ – کرد ممسنی :شامل ایل سنجابی ممسنی تبار در ایران و ممسنی کرد در عراق و سوریه
۵ – لر ممسنی در استان فارس ، کهگیلویه و بویراحمد و بختیاری و خوزستان

سلام
جناب داودی اطلاعات شما کاملا بدون منبع و اشتباه می باشد طوایف اصلی ممبینی از ایل جاکی و لیراوی می باشند که در منطقه جاوید ممسنی سکونت داشتند و هم اکنون جز استان کهگلیویه است و هم از نظر لهجه و قیافه و فرهنگ به لیراوی نزدیک می باشند اگه تاریخ جنگ لر بزرگ با نادرشاه را مطالعه بفرمایید ایل ممبینی از بانیان اصلی جنگ با نادرشاه است که متحمل ضرر و زیان از جمله غارت و تبعید به مدت شصست سال به منطقه زرند کرمان می باشند که با وساطت یکی از بزرگان طایفه آسترکی که در دربار شاه نفوذ داشت این کوچ اجباری در فریدون شهر متوقف و اسکان داده شدند و . . . .
...
[مشاهده متن کامل]

طوایف اصلی ممبینی از مهاجرین جبل السماقی هستند که در سده ششم هجری یا سیزدهم میلادی به منطقه زاگرس میانی وارد شدند و به احتمال زیاد از طایفه اکورد کردستان سوریه هستند که هنوز کلمات زیادی از گویش کوردهای کورمانج بامور سوریه در گویش ممبینی وجود دارد حتی لهجه ممبینی از طوایف ساکن کهگلیویه و ممسنی غلیظ تر و ساختار آوایی قویتری دارد .
طوایفی هم از کرایی ها و بیگدلی ها و شیرالی ها و محمد موسایی ها و نریموسایی و بهوندها و اعراب بنی کعب و سادات هاشمی و تامرادی های بویراحمد و شیوخ امامزاده عبدالله و غیره جذب این ایل بزرگ شدند و ساختار ایلی منسجمی بوجود اوردند .

با احترام در ابتدا توصیه می کنم کتاب تاریخ قوم لر نوشته دکتر اسکندر امن اللهی بهاروند را بخوانید دوم اینکه ممبینی ها از ایل بررگ چهارلنگ بختیاری ( از قوم لر بزرگ ) بشمار می روند و هیچ نسبتی با با قوم لر
...
[مشاهده متن کامل]
ممسنی ندارند در ضمن ممبینی از طوایف مختلفی تشکیل شده که هم اکنون در میداوود ( میداوود علیا - وسطی و سفلی ) ، هفتکل ورستای اطراف آن مانند اب لشکر وپیر موسی و دهستان هپرو واطراف ان و همچنین سرحانی و برخی نقاط رامهرمز سکنی گزیده اند اما مطن اصلی ان ها از دیر باز میداوود بود البته برخی گمانه زنی ها حاکیست که ابتدا در منطقه چهار لنگ نشین مرز بین خوزستان واستان لرستان که معروف به چهار لنگ شمالی می باشند بوده است ( منظور ازنا ) وسپس بعد از دوران محمد تقی خان به منطقه میداوود مهاجرت کرده اندو. . . . . . .

مکوندیها و ممبینی ها هر دو از شاخه چارلنگ بختیاری بوده و ریشه و خاستگاه جغرافیایی مشترکی دارند و به همین دلیل در جنگ ها بر اساس پیمان برادری که با هم داشتند پشت همدیگر بودند و این برادری تا دوره حکومت محمد تقی خان چارلنگ هم ادامه داشت اما پس از این خان بزرگ که خواهر زاده مکوندی ها بود، جانشینش ــ صمصمام السلطنه ـ که عمو زاده وی بود بنا بر دشمنی با مکوندی ها گذاشت و برای جنگ با مکوندی ها از ممبینی ها استفاده کرد . نمونه بارز این جنگ ها جنگ با کپن پورها در قلعه مدرسه بود که متاسفانه جمعی از مکوندی ها کشته و جمعی نیز به شوشتر مهاجرت کرده و هم اکنون نیز بیش از پنج هزار نفر از این طایفه بزرگ بین شوشتر و دزفول ساکن بوده و به کار کشاورزی مشغول هستند.
...
[مشاهده متن کامل]


طایفه ممبینی از ایل جاکی و لیراوی هستند شجرنامه نامه ی ایل ممبینی از بهداروند از بایوجمان از لیراو از عالی که عالی پنج پسر داشت بنام بهمن ، یوسف ، خدر ، طیب و کوروش که ممبینی ها و تامرادی ها و بناری ها از کوروش هستند .
دو طایفه در بختیاری بی نظیرند طایفه ممبینی از کیانرسی چهارلنگ به جهت تناور و پر زور بودن مردانش به ممبینی گراز مشهورندو طایفه مُنجِزی از باب بختیاروند هفت لنگ ، به جهت تناور و پر زور بودن مردانش به منجزی گراز مشهورند که با هم هم ریشه و هم نژادند .
...
[مشاهده متن کامل]

بامدی ها هم در میان بختیاری ها به �بامدی خرس � شهرت دارند. این شهرت به سبب درشتی جثه مردان بامدی و زورمندی و نیز پُر مو بودن اندام آنهاست .
زنده باد بختیاری

لطفا مطلب اشتباه به خورد مخاطب ندهید ::
دو ایل به نام جانکی وجود دارد که هر دو جزیی از ایل بزرگ لر بختیاری هستند
سرزمین کهن بختیاری
ایل جانکی گرمسیر ایل چهارلنگ لر بختیاری
ساکن هفتکل. باغملک
...
[مشاهده متن کامل]

*****
ایل جانکی سردسیر ایل بختیاروند ایل هفت لنگ
ساکن لردگان . اردل. ایذه. فارس.
. دزفول.

🇮🇷۲۲تیر سالروز قیام مشروطه خواهان قوم لُر بر همگان مبارکباد.
🔶نقش ایل جانکی در مشروطیت ( ۱۲۹۰ - ۱۲۸۴ )
انقلاب مشروطه باتشکیل قشونی از دلاوران جانکی،
بختیاری و دیگر قبایل قوم لُر در چنین روزی اتفاق افتاد که
...
[مشاهده متن کامل]

در این اردوکشی قبایل عرب خوزستان 200 رأس اسب در اختیار مشروطه خواهان گذاشتند.
حضور و حمایت برخی ازطوایف جانکی شامل:سواران زنگنه، مکوندی، آلخورشیدی، ممبینی، میلاسی، شیوخ شاه مانگشت و دیگر طوایف ایل جانکی به تعداد ۱۰۱ تن سواره مشروطه خواه، برگ زرینی از تاریخ و تمدن شهرستان باغملک، هفتگل، شهرستان لُردگان و دیگر نقاط سرزمین کهن جانکی را رقم میزند.
حرکت آغازین انقلاب مشروطه، طی نشستی در تنگ اتابکی بارانگرد از توابع باغملک در جانکی گرمسیر انجام گرفت.
جانکی ها در ماجرای مشروطه نیز مانند بسیاری از رخدادهای سیاسی اجتماعی دوره های تاریخی نقش ارزنده ای داشتند که متاسفانه تا کنون مورد توجه جدی مشروطه پژوهان قرار نگرفته است ، در این زمینه بررسی اسناد و شواهد تاریخی می تواند تا اندازه ای سهم جانکی ها را در مشروطه و سپس فتح طهران و سرکوب سلطنت طلب ها نمایان سازد ، اگر چه از هردو جریان سلطنت طلب و مشروطه خواه در ماجرای استبداد صغیر و فتح طهران اشتباهات فاحشی سرزد و رسالت تاریخ هم نباید حذف و محو یا "بت سازی" و اسطوره سازی از شخصیت های تاریخی باشد.
♦نکته جالب توجه اینکه در برخی از اسناد ازدواج درآلخورشید مهریه عروس به تعداد ۱۰۱سکه به نیابت از حضور ۱۰۱ تن از ایل جانکی در انقلاب مشروطه لحاظ میگردد و این چنین یاد آن دلیرمردان را زنده نگه میدارند.
افرادزیادی از طوایف مختلف ایل جانکی در قیام مشروطه حضور داشتند که در این میان به برخی از اسامی دلیرمردان ایل جانکی اشاره میشود:
🇮🇷 علیباز ملا آملا شاهمیری ( ممبینی ) از منطقه لاکم
🇮🇷 حاج علی مدد فتاحی ابراهیم حمزه مشهور به شاهمیری شمس آباد
🇮🇷ملاحسین حیدری دودانگه اصالتاً سروستانی از منطقه کله پیر
🇮🇷 کربلایی علی محمد ابن حاج نجفعلی شیخ امامزاده عبدالله
🇮🇷 ملا سبزعلی رهداری فرزند قنبرآقا ازطایفه رهدار
🇮🇷 ممبینی ها به سردستگی کلانتر ملاحاتم حاتمی
🇮🇷 آلخورشیدی ها به سردستگی کلانتر ملاخلیل آلخورشیدی
🇮🇷مکوندی ها به سردستگی کلانتر کایدرفیع امیری مکوندی
🇮🇷 به همراه سران وبزرگان طایفه زنگنه
طبق اطلاعات تاریخی ، مستند و مستدل دریافت شده از
♦آسیدمحمدحسین طباطبایی
♦دکتر مهدی بیگدلی
♦استادجعفربیژنی آل خورشیدی
و. . . . . . .

طایفه ممبینی ایل چهارلنگ ایل لر بختیاری
***
معنی کرد::رمه گردان. عشایر. نام قوم خاصی نیست. شیوه زندگی کردن است
کردین::لباس نمدی چوپانان ایل لر بختیاری
شهرکرد ::محل درست کردن لباس کردین
...
[مشاهده متن کامل]

****
قوم آشور ( آسور ) ساکن در شمال عراق و جنوب ترکیه. سوریه
منطقه آشورستان ( آسوران ) در زمان هخامنشیان فتح شد و زبان پارسی در آنجا
رواج پیدا کرد
ایل سورانی ( آسورانی. آشورانی ) حاکم بر کردستان عراق باقیمانده قوم کهن آشور است
شهرهای آسوری کردستان عراق
مردم سوریه از نژاد قوم آشور هستند
آشودیه ( آسوریه، سوریه )
***
بسیاری از طوایف قوم لر آریایی به فرماندهی صلاح الدین لر نهاوند به شام ( سوریه ) رفتند و
در جنگ های صلیبی شرکت کردند و اروپایی ها را از فلسطین بیرون کردند
**
قوم پارس::اجداد قوم لر آریایی

*📜نقش جانکی ها در فتح بصره*
علیرغم انعقاد پیمان صلح آماسیه ( 962 قمری ) و عهدنامه زهاب 1049 قمری یکی از مناطق مورد اختلاف میان ایران و عثمانی بصره بود .
شاه عباس اول صفوی برای فتح آن دیار لشکر می فرستد اما با خبر مرگ شاه قشون به اصفهان برمی گردد.
...
[مشاهده متن کامل]

عجیب آن که در زمان شاه سلطان حسین صفوی ، بصره حدود چهار سال تحت حاکمیت ایران بود.
نادرشاه افشار هم تلاش داشت که بصره را تصرف کند اما عمرش کوتاه بود و فرصت مناسب پیدا نکرد. بعد از او هم شرایط تغییر کرده بود و کریم خان زند مجبور بود بنا به چندین دلیل مختلف آنجا را تسخیر کند.
اول: دعوت والی بغداد از کریم خان برای سرکوبی بنی کعب
دوم: تنبیه امام عمان
سوم:گرفتن باج از زایران ایران توسط عثمانی و رفتار پاشای بغداد با ایرانیان بغداد
چهارم :اعتراض ایران به عثمانی به خاطر کشتن میر مهنا
پنجم : مساله ایالت کردستان
ششم: تادیب موره نماینده کمپانی انگلیس طرف عثمانی که هدفش افول اقتصاد بوشهر در مقابل رشد اقتصاد بصره بود و مقاصد امپریالیستی داشت.
بالاخره این فتح در زمان کریم خان و با همت برادرش صادق خان زند در 1189_1190 انجام گرفت . علیرغم همکاری عمانی ها و خوارج با اهالی بصره جنگ به نفع ایران تمام شد. و پس از محاصره طولانی بصره مردم گرسنه ناچار تسلیم ایرانیان شدند. شرح مفصل وقایع این دوره و حکومت صادق خان زند ( زندیان ) بر بصره که تا سال ۱۱۹۳قمری ادامه داشت در منابع تاریخی دوره زند مانند گلشن مراد، مجمل التواریخ و رستم التواریخ و. . . آمده است.
در سندی که در آرشیو خانم نسرین بختیار دختر حمیدبختیار مقیم فعلی لندن ( در قفسه شماره چهارده از قفسه های پنجاه و دوگانه ) موجود است به نقش جانکی ها در فتح بصره اشاره شده است .
این سند تازه یاب و ارزشمند که تاریخ سال 1190 قمری را دارد نامه ای ست از شیخ علی خان زند از بزرگان وسرداران خاندان زند _ و ی از حسن علی بیک نظام الدوله تیولدار دولت علیه در دارالمومنین شوشتر خواست که مابقی مرسومات ( حقوق ) جانکی ها را ". . . که در معارک حمله به رومیه در مدینه بصره جزو جیوش بی شمار و دشمن شکار بوده و. . . . " _ بپردازد تا به وطن خود بازگردند.
فی شهر ربیع الاول 1190قمری برابر با
اردیبهشت 1155 شمسی مهر شیخ علی خان زند
*اسامی جانکی هامربوط به فتح بصره که نامشان در سند 1190 قمری آمده است:*
1. مهرداس ولد علیشاه
2. محمدشاه ولد علی
3. رضاقلی ولد حسین
4. حاتم ولد احمد
5. نورعلی ولد سام
6. فرامرز ولد محمد
7. امید ولد غلامعلی
8. امید ولد حسن
9. نامدار ولد منوچهر
10. لهراسب ولد احمد
11. اسفندیار ولد درویش
12. شمس الدین ولد هاشم
13. شاه حسین ولد رستم
14. محمدقلی ولد رضا
15. کلبعلی ولد محمدرضا
16. زال ولد رستم
17. اسفندیار ولد گودرز
18. هاشم ولد محمد
19. نورالدین ولد علی
20. ماکان ولد رستم
21. بیژن ولد علی
22. زرسب ولد حسین
23. سیف الدین ولد علی
24. جانکی ولد اسفندیار
25. جهان بخش ولد هوشنگ
26. ذوالفقار ولد احمد
27. جانعلی ولد ماکاوند
28. بوری ولد ماکان
29. داراب ولد بهروز

یکی از طوایف مهاجر کردتبار لر بزرگ که حمدالله مستوفی از آنها یاد کرده جوانکی�جانکی�است.
سکونتگاه مردمان جانکی از جنوب غرب ایران بوده است که منطقه سردسیر آنها دربخش مرکزی لردگان�به لردگان جانکی هم می گویند�, بخش منج, قسمتی از بخش خانمیرزا وقسمتی از جنوب شهرستان اردل در استان چهارمحال وبختیاری بوده وگرمسیر آنها شامل شهرستان باغملک�باغملک جانکی�, شهرستان هفتکل�طوف سفیدجانکی�, بخش گلگیر شهرستان مسجد سلیمان وقسمت جنوبی شهرستان ایذه �قسمت جنوبی دهدز� بوده است و تعدادی از آنها به خراسان تبعید شدند.
...
[مشاهده متن کامل]

حدود چهارصد سال پیش طایفه شیرالی �شیر علی� که از طوایف مهاجر کردتبار ایل جاکی به شمار می رفته از سمت شرق سرزمین گرمسیری مردمان جانکی وارد این منطقه شدند وقسمتی از این منطقه را تصرف کردند سپس طایفه ممبینی از طوایف مهاجر کردتبار ایل جاکی از منطقه ممسنی�ممبینی ها خودرا برادر تامرادی ها می دانند واتفاقا در بین ممبینی ها تیره ی بزرگی به اسم تامرادی وجود دارد وسرزمین اصلی خودرا تنگ تامردای دربوبراحمد دانسته که سکونتگاه امروزی جلیلی های بویراحمد در نزدیکی همین مکان است. �وارد منطقه گرمسیر جانکی شدند.
طایفه مکوندی از ایل ممسنی �ممسنی یکی دیگر از طوایف لر بزرگ است که حمدالله مستوفی از آن به اسم مماسنی یاد می کند. �وچند دهه بعد طوایف زنگنه و کرد زنگنه از ایل زنگنه کرمانشاه که از نام آور ترین طوایف کرد آن منطقه بوده اند به گرمسیر جانکی آمده ودر آنجا ساکن شدند. بعد از آن نیز طوایف کوچکی به منطقه گرمسیر جانکی آمدند ( طوایف ترک تباری مثل بیگدلی وآغاجری در عهد صفویه به منطقه جانکی آمده اندوامروزه بیگدلی ها وگروهی ازآغاجری ها در منطقه گرمسیر جانکی زندگی می کنند ومردمان این طوایف در مناطق مختلفی از استان
خوزستان , کهگیلویه وبویراحمدوچهارمحال وبختیاری نیز زندگی می کنند ) وبعد از این اتفاقات مردم جانکی سرزمین گرمسیری خود را از دست داده , یا در منطقه سردسیر خود یکجا نشین شدند.

طوایف لرزنگنه و چگنی و سیاه منصور با هم برادر هستند
طایفه لرزنگنه لر بختیاری
طایفه چگنی لر بختیاری
طایفه سیاه منصور لر بختیاری
***
معنی کرد::رمه گردان
نام قوم نیست
کردین::لباس نمدی چوپانان قوم لر
****
قوم لر آریایی بازماندگان قوم پارس

*🔵 تاریخچه طوایف زنگنه و کردزنگنه در ایل جانکی*
زنگنه ها و کردزنگنه ها هر دو از طوایف اصلی و پر جمعیت ایل جانکی به شمار می آیند که سابقه حضورشان در سرزمین جانکی سردسیر و گرمسیر به دوره صفوی می رسد.
...
[مشاهده متن کامل]

بنا بر یافته هایی که از چند نسخه خطی و متون تاریخی به دست آمده ، طوایف زنگنه و کردزنگنه در مناسبات سیاسی سرزمین جانکی نقش داشتند.
در فارسنامه ناصری جلد یک صفحه 488 نوشته شده :حسینعلی خان زنگنه در سال 1086قمری ( روزگار پادشاهی شاه سلیمان ) حاکم کهگیلویه گردید و طی اقدامی هوشمندانه در خیرآباد اقدام به ایجاد مدرسه نمود.
به نظر می رسد برخی از تیره های زنگنه با برخی از تیره های کردزنگنه پیشینه و منشا واحدی دارند چنانکه در نسخه خطی کربلایی زکی بیگ زنگنه احمدسلیمانی تصریح شده است : تیره بنگه از طایفه کردزنگنه سرله و تیره هزاروند از طایفه زنگنه باغملک با هم قرابت نژادی مشترکی دارند.
همچنین خاندان صفی قلی بیگ فرزند کلبعلی سلطان ( منسوبین و خاندان ونوادگان وی میان زنگنه های باغملک ) و خاندان علیقلی سلطان فرزند حاج سلطان ( منسوبین و نوادگان وی مشهور به خاندان منصورخان بیگ در میان کردزنگنه های سرله ) هر دو از شاخه احمد سلیمانی منشعب شده اند.
از دیگر مشاهیر کردزنگنه که در اواخر دوره صفوی می زیست و املاک فراوانی در میداوود، سرله و دالان داشت می توان به مرشدآقا ( پدر کولی آقا ) کردزنگنه اشاره کرد.
در نسخه خطی بدایع الاخبار نوشته میرزا عبدالنبی منشی بهبهانی نیز به زنگنه ها و همچنین علیرضا بیگ زنگنه فرزند صفی قلی بیگ اشاره شده است.
گویا فرمانی از نادر شاه افشار مبنی بر حاکمیت علیرضا بیگ زنگنه فرزند صفی قلی بیگ در خانواده امیرزاده بیگ زنگنه بعنوان حاکم جانکی موجود می باشد.
بیشترین تراکم جمعیتی زنگنه ها و کردزنگنه ها در جانکی گرمسیر ( به ویژه در مرکز و جنوب شرقی جانکی ) است و برخی از شاخه های زنگنه و کردزنگنه در بخش غربی جانکی تا حدود شوشتر سکونت دارند.
💠طایفه کردزنگنه شامل هفت تیره اصلی می باشد:
1 - بیگ ( احمدسلیمانی )
2 - رودتلخی
3 - بنگه
4 - عامو
5 - کلهر
6 - افضلی ساکن هپرو
7 - مال شیخی
و شاخه های وابسته می باشد و چند خانواری از آنان در ابوالفارس سکونت دارند.
💠طایفه زنگنه نیز از یازده تیره اصلی تشکیل شده است :
1 - هزاروند
2 - عباس وند
3 - اوموند
4 - تدوئی
5 - گلابوند
6 - سلمانوند
7 - مادووند
8 - شرفوند
9 - گراوند
10 - قره باغی
11 - لرزنگنه ، . . .
زنگنه ها و کردزنگنه به دلیل در اختیار داشتن زمین های حاصلخیز در اقتصاد سرزمین جانکی سهم عمده ای دارند، این طوایف پس از گذشت سیصد وپنجاه سال ( سه و نیم قرن ) دیگر به زبان کردی صحبت نکرده و هویت و فرهنگ و سنن ایل جانکی را پذیرفته و در کنار سایر شاخه های ایل جانکی در پرباری این درخت تناور و ریشه دار کوشا هستند.
عمده زنگنه ها و کردزنگنه های ایل جانکی در استان خوزستان ( باغملک ، میداوود، رامهرمز، اهواز، شوشتر ، ) و بخشی هم در اصفهان ، چهارمحال و بختیاری و تهران ساکن هستند.
📜منابع 📜
📜 بدایع الاخبار میرزا عبدالنبی منشی بهبهانی نوشته شده در اواخر عصر صفوی و آغاز دوره افشار
📜نسخه خطی کربلایی زکی بیگ زنگنه
📜 فارسنامه ناصری
📜ریاض الفردوس خانی
📜 نسخه خطی نوشته ملاعبدالکریم ابن هاشم ابن بیجن چهاربنیچه مکوندی

در شاهنامه آمده است:هنگامی که رستم به دستور پدر کیخسرو را از بند دیوان مازندران آزاد کرد کی خسرو بخشی از جغرافیای شاهی ایران ( پارس ) را به او بخشید که بلوک رستم نام داشت ( رستم ممسنی ) و به کیشان به بهدینان بود ( بهکیش=بکش ممسنی ) و جاوید سرزمین سپاه جاویدان بود ( جاوید ممسنی که جاوید تا همین دوره قاجاریه از گویم شیراز آغاز می شد ) . خدای نامک ساسانی در جغرافیای ایران ( پارس ) نوشته شده و شاهنامه از روی آن سروده شد. اسپهبدان سیستانی و رستم زابلی اینها همه گستره مماسن ها و سورن ها بوده که از شمال شرقی فلات ایران در سغد ( سول=شول ) آغاز می شده و تا پارس و بین النهرین گسترده بودند و شاخه ممسن های شمال غربی فلات ایران از زمان هخامنشیان در سوریه ساکن بودند. و اصولا پارسیان شاخه جنوبی پارت هستند و در زمان خود هخامنشیان اسک ها ( اشک های پارتی ) فرمانروایان ارمنستان و آلبانیان قفقاز بودند و خود اسکندر را از همین پارت ها می دانند و در شاهنامه فرزند داریوش ۳ ( دارا کیانی ) هست و پس از او اسکانیان ( اشکانیان=پهلوانان ) به قدرت نشستند و ارشک اول از خود خاندان هخامنشی بود. قبل از هجوم اسکندر یکی از افراد خاندان هخامنشی اگر اشتباه نکنم اردشیر کوچک نیرویی از اسپارت های یونانی و شرق اروپا که زیر فرمان اسک های پارتی بود فراهم کرد که به پارس حمله کند در این کار موفق نشد و دنباله راه او را اسکندر هخامنشی گرفت و تا اسپید دژ ممسنی هم پیش آمد که در پای اسپید دژ در منطقه ای به نام دشت رزم امروزی ( هیدالی در لوحه های گلی ) از مماسن ها شکست خورد و مجبور به عقب نشینی شد. گزنفون یونانی که کتاب کورش نامه و آناباسیس و ۱۰، ۰۰۰ یونانی را نوشته از سربازان اسپارتی بود که در زمان اردشیر کوچک در سپاهی اسپارتی برای حمله به پارس آماده بود. دلیل این لشکر کشی ها هم اختلافات درون خاندانی بوده. اسکندر از واژه اسک به معنای پهلوان می آید و اشکانیان ( اسکانیان در زبان لاتین ) همه لقب اشک داشتند. البته نبرد اسکندر به دلیل داستان پردازیهای بسیار در هاله ای از ابهام قرار گرفته و هرچند پژوهشهای ایران باستان نبرد اسکندر را در جنوب غربی ایران ( نبرد اول در منطقه اوکسیان در حوالی بهبهان به فرماندهی ماداتس پارسی و نبرد ۲ در ممسنی امروزی به امید فتح اسپید دژ که فرماندهی مردها به عهده آریو برزن بود ) ولی برخی مورخین از جمله کنت کورث و آریان و کتاب الخراج نبرد اسکندر را به صورت نبرد با مماسن ها در شهر مماسن ( دژ کورش ) در سغد و همچنین به صورت نبرد شول ها ( سول ها ) در سغد نوشته اند و همین باعث شده که بسیاری معتقد باشند که اسکندر هرگز در پارس نبوده. البته شاهپور اول در کتیبه خود از اسکندر گجستک نام برده و می گوید اگر پسر ویشتاسپ ( داریوش بزرگ ) چون کتیبه بیستون اوستا را هم می نوشت ما امروزه برای نوشتن اوستای اصیل دچار مشکل نبودیم و شاهپور مجبور شد از بین النهرین کسی را بیاورد که خطوط بیستون را بخواند. شاهپور در کتیبه خود که در کتاب سرزمین جاوید آورده شده از کورش به صورت خورو نام می برد و شاید همان خسرو ( کی خسرو ) باشد که ساسانیان در خدای نامک نوشته اند. ولی هرچه بوده اسکندر تبار هخامنشی داشته و پیش از اردشیر کوچک که در شرق آفریقا در قدرت بود برنامه حمله به دربار خاندان خود یعنی هخامنشی را داشت که موفق نشد و همان یونانیان اسپارتی که بعدها اسکندر را یاری کردند همراه اردشیر هم بودند و اصولا اسپارت ها تابع هخامنشیان بودند و بر ضد آتن و کاپیتان های ناو های ایرانی بسیاری اسپارتی بودند و در فتح مصر با کمبوجیه ( کامبیز ) بودن. از دیگر اسپهبدان بزرگ از خاندان سورن باید از مردان شیرازی اسپهبد ایرانشهر در زمان شاهپور ۲ که رومیان به فرماندهی کستانتین را ۲ بار و بار دوم در نبرد بزرگ تلخرود در جنوب ارس به سختی شکست داد و باز نام ببریم از یکی از پرآوازه ترین پهلوانان تاریخ ایران از خاندان پارسی هخامنشی و پارسی هخامنشی مهران به نام فرخان ملقب به شهروراز ( گراز ایرانشهر ) اسپهبد ارتش ساسانی خسرو پرویزی کسیکه سوریه انطاکیه و اورشلیم را از رومیان پس گرفت و آرامگاه عیسی را در اورشلیم با خاک یکسان کرد و صلیب مقدس را به عنوان غنیمت به تیسپون فرستاد. شهروراز راهی مصر شد و مصر را ضمیمه خاک ایران کرد و ایران ساسانی را به مرز های شکوهمند هخامنشی رساند. شهروراز، شاهین بهمن زادگان و نارسیس ۳ اسپهبد بزرگ ایران که بیزانس را به معنای تام کلمه دریدند و دروازه های کستانتینیپول پایتخت بیزانس را گشودند. ( استانبول امروزی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

در متون کهن ایرانی هیچ نامی از سلوکیان نیست. مادها و هخامنشیان کیانیان نامیده می شوند و اشکانیان و ساسانیان.
کجا آن بزرگان با تاجُ تخت کجا آن سواران بیدار بخت
کجا آن بزرگانُ ساسانیان ز بهرامیان تا به سامانیان
کجا آن سرُ تاج شاهنشهان کجا آن دلیران فرخ مهان
کجا آن سوارانُ گردنکشان کزیشان نبینم به گیتی نشان
کجا آن پریچهرگان جهان کزیشان بدی شاد جان مهان
افسوس که اعدام خسرو پرویز آنچنان ایران را در سراشیبی سقوط قرار داد که مانند ندارد در هیچ تاریخی سقوطی این چنین سنگین. . .
فردوسی می گوید:نشیبی دراز است به پیش فراز.

با درود. ایلات لر بزرگ ( ممسنی، بختیاری و کهگیلویه ) در راستای ماموریتهای مرزداری آخرین بار در قرن چهارم ه. ق از ایران به سوریه اعزام شدند و دراوایل قرن 5 و 6 ه. ق تحت رهبری امرای خاندان لر بزرگ ( هزاراسپیان ) به زاد و بوم اصلی خود برگشتند. ممسنی دارای طوایف متعدد
...
[مشاهده متن کامل]

ی است که از هند تا سوریه پراکنده اند. از بلوچ های ممسنی پاکستانی تا کردان ممسنی عراقی و سوریه ای. شاه عباس بزرگ، سرکوب نافرمانی طوایف افشار کهگیلویه و خوزستان را به الله وردی خان والی استان فارس محول کرد. طوایف مکوندی و ممبینی ممسنی در در زمان شاه عباس به منظور کنترل افشارهای خوزستان در آن ناحیه مستقر شدند.

اون تقسیمات امروزه تغیر کردند. . . ممسنی را شاخه ۳ قوم لر می دانند. . . لر بزرگ، لر کوچک، مماسن ها. . . اون بخشی از ممسنی ها که در پارس هستند جزو لر بزرگ تقسیم بندی می شدند ولی همه ممسنی ها در پارس نیستند
...
[مشاهده متن کامل]
به همین دلیل از آن به عنوان شاخه ۳ قوم لر موسوم به ممسنی ها ( قوم باستانی مماسنی ) یاد می کنند که خود دارای ۵۴ طایفه در فلات ایران می باشد و جمعیتی میلیونی دارند.

خواهش می کنیم از پان های کردستان عراق در مورد ایلات قوم بزرگ لر
نظر ندهند
ایل لر ممسنی یکی از مرزداران ایران زمین بوده و هست
قوم بزرگ لر بازمانده ی قوم پارس آریایی
است
ایل لر ممسنی در زمره ی ایلات لر بزرگ موسوم به بختیاری است
در جواب به آقای بختیار ممبینی که طایفه رستم و جاوید از طوایف بسیار قدیمی ممسنی هستند و بختیاری نیستند ولی در طایفه رستم تیره ای از بختیاری وجود داره در جاوید هم تیره هارونی هست که در بختیاری هم وجود داره ولی کدام ریشه کدام هست نمی دانم اما عالیوند در طایفه بکش ( بهکیش ) بختیاری هستند. صالح هم اگه منظور مماصالح باشه که یک طایفه ممسنی هست که در بختیاری ساکن هستند. . . مکوندی، ممبینی، مماصالح، بامدی ( مادین ) ، کیانی، شیخ، کاید، جاوند و برخی از تیره های جاوید و همچنین طایفه پهونده ممسنی هستند که از زمان صفویه به بعد وارد بختیاری شدند زمانی که ایلخانی ممسنی فروپاشید که بسیاری از این کوچ ها به سمت بختیاری به درخواست خوانین بختیاری بوده به دلیل درگیری های بین طایفه ای و برخی هم در زمان نبرد با افشاریان در کهگیلویه بوده از جمله مکوندی ها که یادگار طایفه مکا هخامنشی هستند که در ممسنی ساکن بودند در زمان هخامنشیان و مرکز طوایف پارسی طبق پژوهش های ایران باستان شهر هخامنشی لیدوما بوده که در ممسنی به همراه ۲ کاخ دیگر هخامنشی کشف شده. ولی جاوید و رستم به شکل طایفه ای مربوط به خود ممسنی هستند و جاوید نامش یادگار جاوید هخامنشیست و رستم یادگار از نام رستم سورن پهلو می باشد مناطق دیگر ممسنی چون سورن آباد ( سرناباد ) تنگ سورون تپه سرنا پوزه سرنا یادگار سورن ها می باشد. . . مماسن ها به خاندان سورن تعلق داشتند و آنچه به نام هلال سورن مشهور هست اگر در اینترنت ببینید هلالی که دایره درونی آن حکومت ماد می باشد و هلالی که از شمال شرقی از سغد تا بین النهرین و سوریه امروزی پراکندی هلالی مماسن ها یا سورن ها بوده است. ممسنی امروزه در سراسر فلات ایران ۵۴ طایفه دارد. اسپید دژ شاهنامه بهلو و پهلو شاهنامه بریم شاهنامه قلعه فرامرز و زرآورد و. . . در همین ممسنی قرار دارد. بازماندگان ایل مکوندی در بهلو پای اسپید دژ به تیره مال کاید ( مال کی جاوید ) مشهورند و به خوانین جاویدی مربوط بودند و طایفه پهونده هم جایگاه اصلی آنها در پشت اسپید دژ در دشت شاهان جاوید بوده ( منطقه تیرمردان ) در نزدیکی دهستان دالون و جالب اینکه در خوزستان هم نام دالون را یدک می کشند. ممسنی ها هرجا که رفته اند نام های مکانی که امروزه در ممسنی هست با خود یدک می کشند.
...
[مشاهده متن کامل]

آنچه آقای امید ممبینی در مورد ریشه طوایف ممسنی و لر بزرگ پرسیدن هم ابن بطوطه و هم مردوخ به این مورد اشاره کردن که ممسنی ها ریشه طوایف جنوب ایران هستند از سیستان تا جنوب غربی چون در فلات ایران پراکنده بودند و امروز هم آن پراکندگی را دارند ولی در خود ممسنی بزرگ ( ممسنی و بویر ) =مماسن های کوهستان و مماسن های چرام ۱۴ طایفه بودند که از زمان صفویه بلوک ممسنی بزرگ فروپاشید و در همان دوره ۳۸۰۰۰ خانوار ممسنی شیراز را به قصد سیستان ترک کردند ولی اگه اطلاعات دقیق و به روز در این مورد بخواین به خود آقای ناصر اشرافی رجوع کنید در اینترنت مقاله هاش هست و در کانال تلگرامی به صورت تاریخ محلی قوم لر ( دکتر ناصر اشرافی ) اگر سرچ کنید میتونید به این کانال هم وارد شید. ولی در کل سخت هست که جزییات را بتوان درک کرد اما امروزه بسیاری به دنبال تاریخ هستند و ریشه خود که حتی گروهی از ممسنی های شمال شرقی ایران و خود افغانستان و سیستان در حال تکمیل شجره نامه طایفه بامدی ( مادین ) هستند که همچون دیگر ممسنی ها پراکنده هستند و احتمالا واژه مادین از همان سئن سانسکریت یعنی ماده عقاب گرفته شده و تیره ای از براهوییها هم مهمسانی نام دارند و حتی تیره ای در بختیاری مسن نام دارد که دریافت جزییات همه اینها واقعا راحت نیست چون قوم لر به دلایل متفاوت چه جنگ چه کوچ های اجباری پراکنده گی فراوان دارد و به ویژه ممسنی ها به دلیل مخالفت گسترده آنها چه با حکومت های حاکم چه با انگلیسیها و حتی بی طرف ماندن با آلمان ها بسیار کوچ های اجباری در آنها اتفاق افتاده که در مورد ممسنی بیشتر از ممسنی کوچ کرده اند تا اینکه به ممسنی کوچیده باشند. اما اوج حضور ممسنی ها همیشه از پارس ( ممسنی بویر تنگستان دشتستان تا شرق فارس ) و سیستان بوده.

بعضی از پان ها سعی در تفرقه در میان ایلات قوم لر آریایی را دارند
ما لر ها تا ابد مرزداران ایران زمین هستیم
و جان خود را فدای این مرزوبوم می کنیم
***
طایفه ممبینی ایل لر بختیاری

...
[مشاهده متن کامل]

ایل لر لک
ایل لر شول
****
ایل لر ممسنی ساکن در فارس
***
بعضی از تیره های لر بختیاری در ایل لر ممسنی
تیره احمد هارونی لر بختیاری
تیره عالیوند لر بختیاری
تیره سرلک ( سلار ) لر بختیاری
طایفه رستم لر بختیاری
طایفه جاوید لر بختیاری
تیره بکر لر بختیاری
تیره صالح لر بختیاری
***
طایفه دشمن زیاری لر از
اتحاد تیره های مختلف قوم لر تشکیل شده است
***
معنی کرد::رمه گردان . عشایر

با سلام
جناب اریا ممنون از نگارش زیبای شما
خواستم میتونیداطلاعات کامل هر یک از طوایف و هر کدام از ایلات ممسنی رو بصورت جداگانه در قالب یک پست بفرستید .
ممسنی ها با لر بزرگ نیای مشترکی دارند و ایا شجره نامه هم دارند که طوایف ممسنی رو به یک ریشه برسونه .
۴ طایفه به آن بخشی اشاره داره که در بازگشت از شامات دوباره در ممسنی ساکن شد وگرنه ممسنی بزرگ شامل ۱۴ طایفه بود در همان دوران صفوی که از زمان اشکانیان به ۱۴ چریک مشهور و ۴ طایفه امروزی به ۴ بنیچه ۱۴ مشهور.
...
[مشاهده متن کامل]
. . ۴ طایفه اشاره به آن بخشی داره که به ممسنی امروزی بازگشتند ولی مماسن که از شامات بازگشت فقط این ۴ طایفه نبود و مشکل شما اینه که ممسنی را ممسنی امروزی میدانی نه جناب ممسنی یا مماسن یا درست تر که در دوره ساسانی به بلوک مه سن مشهور بود و جغرافیای آن از بیضا تا باشت بود به این در اسناد ساسانی بلوک مه سن گفته می شد ( مه سئن=عقاب بزرگ=ماده عقاب ) و خود میسان ( میشان ) مکانی در ممسنی یادگار همان روزگار هست و حتی خاراسن ( عقاب آذرین ) در بین النهرین که ساسانیان بنانهادند باز یادگار گستره مماسن هاست که همان گستره تاریخی خود از زمان مادها را داراست یعنی از سراسر جنوب فلات ایران از سیستان تا بین النهرین و حتی فراتر از سند پاکستان جایی که شهر کلات هست و حتی فراتر از سغد. . . این گستره همیشگی مماسن هات و در دوره اشکانی تغیرات بسیاری حتی از نظر مذهبی در ممسنی اتفاق افتاد که آتشکده میل اژدها یادگار همان تغیرات هست و در همان دوره بسیاری از طوایف به سوریه که مرز ایران و روم بود فرستاده شدند که اوج این مهاجرت در زمان نبرد کاره در شهر حران ما بین رستم سورن پهلو فرمانده گارد جاوید و کراسوس رومی اتفاق افتاد و از زمانی که اشکانیان سورن و ویشکا را ترور کردند ایالت پارس دیگر اشکانیان را در نبردها تاری نکرد و حتی سکه خود را ضرب می کرد و تمام این طوایف بین النهرین را تخلیه کردند و به پارس بازگشتند. در زمان ساسانیان بلوک مه سن در اسناد ساسانی و خرید و فروش های که صورت گرفته در این بلوک ( ممسنی و بویر امروزی از بیضا تا باشت ) ثبت شده وجود داره و گارد جاوید در زمان ساسانیان گارد جاودانان نام داشت. مماسن ها تاریخی بسیار کهن دارند و ما هرچه از تاریخ برای شما می نویسیم شما دوباره بر میگردین و تکرار مکررات می کنی که اینها از شامات آمدند. . . اینها به جنگ رفتن و از قبل در همین گستره بودند و زمانی که به جنگ رفتند همه ممسنی هم خالی از سکنه نشد که به عنوان مثال طایفه همایگانی سورگانی مهرنگانی ( کورا جاوید ) اردکانی اینها در ممسنی ماندند و وقتی طوایف دیگر از شامات بازگشتند در تقسیمات صفویه ممسن های کوهستان شامل همان ۴ طایفه بازگشته و طوایفی که در ممسنی مانده بودند و همه اون طوایفی که به جنگ اعزام نشده بودند انروزه جزو جاوید هستند و در جاوید نام یک گارد نظامی از زمان داریوش بزرگ هست و به گاردی گفته می شد که همیشه ۱۰، ۰۰۰ نفره بودند و از همان طوایفی که در ممسنی ماندند و به جنگ نرفتند در قالب جاوید به جنگ اعزام شدند. ما تاریخ کهن یونان ماد دیاکونف کتاب الخراج و. . . اسناد ساسانی همه اینها را داریم بیان می کنیم شما دوباره مثل آدمی در عالمی دیگر می زید به ما می گین که اینها از شامات آمدند و ۴ کتاب برای ما می زارین که تکرار مکررات هست و اشاره به بازگشت این طوایف پس از اختلاف با صلاح الدین دارند. ما داریم برای شما توضیح می دیم که شول ( سول ) طایفه ای از مماسن ها بود و نامشان در لوحه های گلی در ممسنی امروزه آمده و در سغد هم آمده خود ممسنی ها که به یمن در زمان انوشه روان به یمن اعزام شدند به جاوید ها مشهورند هنوز. . . این نام ها از مماسن گرفته تا جاوید هزاران سال هست که وجود داره و هیچ ارتباطی به کرد و کردستان نداره. در استان فارس کرد هست چند قرن هست که در فارس هستن و زبانشان هنوز کردی هست و به هیچ عنوان لر هم قلمداد نمی شن از زمان کریم خان لک ها به فارس هم آمدند از جمله بیرانوندها و امروزه هم لک هستند و زبانشان هم لک هست. هرکسی کرد باشه ترک باشه یا هر جای دیگر قرن ها هم در یک منطقه باشه همانیست که از اول بوده. مماسن ها هیچ گونه سنخیتی با کردستان ندارند و اصولا در تقسیمات جدود قوم لر لر بزرگ لر کوچک و ممسنی ها می گویند چون خود شاخه ای جداست و ۵۴ طایفه در ایران دارند و اتفاقا اوج گستره آنها از پارس تا مرزهای شرقی هست که از زمان مادها اینطور بوده. بلوک مماسن به طور مشخص در اسناد ساسانی آمده و بسیار کهن تر در متون یونانی و یک قوم کاملا سکاییست. در ضمن لرها هیچ گاه به ایل و طایفه ای که لر نبودن چراگاه نمی دادند همین طور که از زمان حضور قشقایی ها در فارس تا همین امروز که حتی وصلت های هم بین آنها با لرها صورت گرفته و طایفه ای در ممسنی دارند ولی همچنان ترک غریبه و مهاجر به فارس محسوب می شن و پس از قرن ها همچنان غریبه ای بیش نیستند و لر هرگز غیر لر را به هیچ عنوان نمی پذیرفت دیگر چه برسد که کسی از کردستان بخواد به فارس بیاد به هیچ عنوان پذیرفته نمی شدند. شما هم تکرار مکررات را کنار بزارین که دیگه واقعا خسته کننده شده. . . سنجابی ها و شهرکی ها هم که در کرمانشاه هستند ممسنی هستند که سنجابی ها روزگاری در راشک جاوید بودند و در زمان جنگ پوست سنجاب بر تن داشتند و شهرکی ها به نام شهرک مماسنی ( ملک اژدر ) فرمانده کل قوای فارس در نبرد با اعراب بود که طایفه ای از آنها هم در سیستان هستند. همان ابن بطوطه که نوشتی اشاره می کنه که ممسنی های سکایی ریشه ایلات جنوب ایران هستند که این همان گستره تاریخی مماسن هاست که در متون یونانی و اسناد اند پاکستان هم آورده شده. واژه ایل هم در زمان مغولان به ایران وارد شد وگرنه اینها نام بلوک داشتند نه ایل. . . بلوک مه سن که دیاکونف از آن به عنوان حکومتی مستقل در زمان اشکانیان نام برده و همچنین حکومت الیمیایی که در کنار مه سن بوده. خود تامرادی ها شولی هستند و در تقسیم بندی مماسن های چرام معرفی می شوند. . . مماسن، جاوید، جاودانان نام گاردهای نظامی بودند که تیره های متفاوت از طوایف مختلف تشکیل دهنده آنها بودند و خود به تنهایی هویت نداشتند بلکه نام ارتش بوده. . . شول ها چون شهرکی ها یا بویری ها یا همایگانی ها و. . . بخشی از این ارتش بودند و طایفه ای از مماسن ها و شول و سنکر خاک ممسنی بود که به همراه کاکان کامفیروز کمهر کوهمره دشت ارژن بیضا اردکان حومه کازرون و باشت در زمان قاجار از ممسنی جدا شدند. این نظریه اینکه شول ها از لرستان آمدند کاملا اشتباه چون ترجمه لوحه های گلی به نام شول ها در انبوران ( ممسنی ) اشاره کرده اما ممکن است که در دوره در لرستان در قدرت بوده باشند همانند سایر ممسنی ها که در نقاط مختلف در قدرت بودند. تکرار می کنم که مماسن، جاوید و جاودانان نام های گارد های نظامی بودند و به خودیه خود هویت مستقل نداشتند و مجموع از طوایف ممسنی بزرگ از روزگار کهن تا امروزه بوده اند و خود تامرادی ها که در شامات بودند شولی هستند ولی جزو گارد مماسن یا جاوید یا بویر تحت نام مماسن در آن سرزمین بودند و سپس به سرزمین مادری خود بازگشتند. تکرار مکررات را پایان بدین دیگر که لرهای فارس هیچ گاه به غیر لر مکان نمی دادند.

با سلام
فارسنامه در مورد طوایف لر ممسنی
شولستان بلوکی از توابع شاپورِ کازرون است که طایفه مَمَسَنی از ایلهای فارس در آنجا ساکن اند و هوایش سرد است. ابن بطوطه که در سال703 هجری این ناحیه را دیده چنین می نویسد: "اطراف کازرون را بلاد الشول گویند و امروز به شولستان معروف است". ( لسترنج، 228 ) بلاد الشول نام بلوکی است در جنوب فارس، این ناحیه در دوره ساسانیان داخل منطقه شاپور خره بود و قبه آن را شاپور اول بنا نهاد که در سال23 هجری عثمان بن ابی العاص این منطقه را تصرف کرد و شولستان بعد از یک دوره ویرانی مجددا در عهد اتابک چاولی، دست نشانده سلجوقیان آباد گردید و در اواخر دوره صفویه و پس از قیام نادر، جنگجویان لر ممسنی شولستان را تصرف کردند و این ناحیه به ایشان منصوب گردید. و اینک آن را بلوک ممسنی می خوانند و مساحت آن60 در 100 میل مربع است و از جانب شرق به کام فیروزه و اردکان و از شمال و غرب به زرگرد و لرستان و کهگیلویه و از جنوب به کازرون کوه مره شگفت محدود است.
...
[مشاهده متن کامل]

با سلام
مجموعه طوایف لر ممسنی، طوایف اندکی نیز در زیر کوه کهگیلویه سکونت دارند؛ مانند ایل مکوندی که در جغرافیای جانکی ساکن هستند. سکندر امان الهی در اثر خود "قوم لر" طایفه دشمن زیاری ممسنی را از مردم کهگیلویه می داند؛ ولی شاید ایشان به زمان حال اشاره می کنند که در استان کهگیلویه و بویر احمد دشمن زیاری سکونت دارد در حالیکه این طایفه از طوایف بزرگ ممسنی است که باوجود مهاجرت اکثریت آنها به شولستانات درکنار سایر طوایف ممسنی، توانست برخلاف دیگر طوایف ممسنی، ساختار طایفه ای خود را درکهگیلویه نیزحفظ کند؛ احتمالا امان الهی کتاب ریاض الفردوس خانی را که در عهد شاه سلیمان صفوی نگارش شده است و مختص به همان جغرافیا است، در زمان کتابت این موضوع رؤیت نکرده بود که ضمن معرفی طوایف "چرام ممسنی"از دشمن زیاری هم یاد می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

از طرفی دیگر بعضی طوایف دشمن زیاری کهگیلویه ، نظیر طوایف محمدی، رئیسی و خواجه آن با دشمن زیاری فعلی فارس مشترک است و طایفه "شوسینی" با شوسینی رستم اشتراک دارد. طوایف قلندری، بویری، نویی هم از طوایف بویراحمدی است. نگارنده اعتقاد دارد که بعد از فروپاشی ایل ممسنی، در پایان حکومت صفوی، چهار طایفه مهم ممسنی ها؛ یعنی: چرامی، بویراحمدی، نویی و دشمن زیاری ساختار ایلی خود را در حوزه کهگیلویه حفظ و طوایف کوچکتر را درخود ادغام کردند و چهار طایفه مهاجر ممسنی رستم، بکش، دشمن زیاری و جاوید، به جغرافیای شولستان فارس وارد شدند.
نوشته ناصر اشرفی جناب اریا منظور از چهار طایفه مهاجر یعنی چی خواهشا پاسخ دهید . شاید یه نفرم مخالف شما نظر بده باید صبور باشی من که خودمم ممبینی ام از ایل جاوید ممسنی حدود سیصد سال پیش به منطقه جانکی مهاجرت کردیم واقعا درک مباحث تاریخی مشکله هر کسی یه چیزی میگه .

با سلام
اریا جان من چه منظوری دارم اینا که من میگم اسناد کهن و معتبر تاریخی است مثلا تو قرن هشتم که اینارو نوشتن یعنی میتونه چه پیامی داشته باشه برا نسل امروزی که ماها هستیم .
بختیاری ها مؤسسان سلسلة اَتابکان لُـر ( اَتابکان هـزار اسبان ) بودند که مرکز آن "ایذه ( مال امیر یا مالمیر ) " بود. در "اَکرادنامه" آمده است: � در عهد سلطنت اَتابک هـزار اسب در لرستان ( حدود سال 500 بعد از هجرت ) ، یک مهاجرت بزرگ و اثرگذار تاریخی صورت می پذیرد. چون این مملکت دارای آرامش و عدالت بود ، قبایل مختلفی ( حدود 30 طایفه ) از جبل السُّماق شام که از جبال غربی حَلَب در سوریه است ، چون مورد آزار کُردهای هفت امامی منطقه بودند به همین خاطر با کسب اجازه از اتابکان لُـر بزرگ از منطقه خود کوچ کرده و به لرستان آمدند. �حمدالله مستوفی� ( مستوفی الممالک هلاکوخان ایلخان مغول ) در کتاب "تاریخ گُزیده" به طوایف "بختیاروند، علائی، زاهدیان، راکی، آسترکی، جوانکی، مماکویه، بیدانیان، کوتوند، بتوند، بوازکی، شوند، هارونی، آشکی، کومی لیرادی، ممولی، یحفومی، کمانکشی، مماسنی، ارملکی، توانی، کسدانی، مَدیحه، اکورد، کولارد و غیره و همچنین اقوامی از اعراب عقیلی از نسل عقیل بن ابوطالب و اعراب هاشمی از نسل هاشم بن عبدمناف"� اشاره می کند که در طوایف بختیاری فعلی اصیل ترین آنها همین بختیاروندها ( بهداروندها ) هستند. طوایفی که از جبل السُّماق به ایران آمدند ، جماعتی در بختیاری و جماعتی در کهکیلویه و بویراحمد مسکن گزیدند و عدّه ای هم به مرور زمان نابود شدند. یک طایفه از آنان موسوم به "بختیـاروند" بوده اند ، چنانکه امروزه هم یک طایفة آنها معروف به "بختیـاروند" می باشند که همین "طایفه بهـداروند کنونی" می باشد. �حاج علیقلی خان سردار اسعد بختیاری� در کتاب "تاریخ بختیاری" و مورّخان و قوم شناسانی همچون �جَی کُرُزن� در کتاب "پارس و پارسیان" و �ولادیمیر مینورسکی� در کتاب "لُرها و لُرستان" چنین روایت می کنند که: � بختیاری ها خود معتقدند که نام بختیـاری مشتق از واژة "بختیـاروند" است . "بختیـار" یکى از بزرگان لُـر بـزرگ بوده که اُولادش گروه متشکّلى بنام "بختیـاروند" پدید آوردند. این طایفه ظاهراً همین "بهـداروند کنونى" و یکى از طوایف بزرگ بختیاری فعلى است � . سردار اسعد ، بختیاری ها را منسوب به "عزالدّوله بختیار" می داند و می گوید: � ایل جلیل بختیاری ، نسب شان به "مُلوک آل بویه" که ساسانی الاصل بوده اند ، می رسد و سرسلسله ایشان "عزالدّوله بختیار" است. زیرا که قبل از عزالدّوله بختیار ، نامی از آنها در کتب تاریخی نیست. در دوران قدرت و سلطنت آل بویه جماعتی از ایشــان در ایران پراکنده شدند. � سردار اسعد ، در کتاب "تاریخ بختیاری" می گوید: � جایـگاه مهّم "طایفه بختیـاروند" که از جبل السّماق وارد سرزمین لُر بزرگ شدند ، در عرصه های سیاسی و نظامی و نفوذ آنها بر طوایف و مناطق همجوار به تدریج سبب گردید تا نام این طایفه به همه طوایف ساکن در مناطق همجوار نیز اطلاق گردد که با آنها مشترکات فرهنگی و زبانی و نژادی داشتند و جزء بر کل اطلاق گردید و "بختیاری" نام عمومی همه طوایف گردید. � �خسروخان سـردار ظفـر بختیاری� در یادداشت هـای خود ، درباره وجه تسمیّه بختیاری چنین می نویسد: � "طایفه بختیاروند" که در حال حاضر آن را "بهداروند" می گویند و یکی از شعب هفت لنگ است که مردمان آن شجاع و دلیر بودند و اکنون به همان دلاوری باقی هستند ، شاید وقتی رشادت فوق العاده از آنها بروز کرد ، "ایل بزرگ بختیاری" را به اسم آنها نامیده اند و جز این دیگر سببی نمی توان حدس زد. �
...
[مشاهده متن کامل]

برخی نیز می گویند: � شاه اسماعیل صفوی در یکی از جنگ ها سخت مورد حمله دشمنان قرار گرفت و نزدیک بود شکست بخورد. ناگهان جمعی از سواران بختیاری به کمک او شتافتند و دلیرانه با دشمن جنگیدند و دشمن مجبور به هزیمت شد. پادشاه از این پیشآمد خوشحال گردید و گفت: "امروز بخت یار من شد" و از آن روز به بعد ایل بختیاری بدین نام معروف گردید. � بعضى نیز مانند �سرهنگ اُوژن بختیاری� در کتاب "تاریخ بختیاری" ، نسبت این ایل را به مُلوک آل بویه می رسانند و سرسلسلة آنها را "عزالدّوله بختیار" ( 367 هجری قمری برابر با 356 هجری شمسی و 978 میلادی ) مى دانند ، زیرا که قبل از او نامى در کتاب های تاریخى از بختیاری به چشم نمى خورد. ممکن است در زمان مُلوک آل بویه جماعتى از این ایل به منطقه ای که بختیاری نامیده مى شود ، آمده و سُکنى گزیده و بنام بختیاری معروف شده باشند. بر اساس روایات متداول بین مردم ، بختیاری ها فرزند شخصی به نام "بختیار" می باشند و بدین جهت است که به آنان بختیاری می گویند. به نظر می رسد که نظریه انتساب بختیاری ها به "عزالدّوله بختیار" و تعمیم نام "طایفه بختیاروند" به کل طوایف موسوم به بختیاری مقرون به صحت و قابل قبول تر است. در آغاز پادشاهی فتحعلی شاه قاجار، بختیاری بخشی از خاک استان فارس بود و رود کارون جداکننده فارس و عراق عجم به شمار می آمد. از سال ۱۲۵۲ قمری بختیاری، گاهی بخشی از اصفهان و گاهی بخشی از خوزستان بود. نخستین کسی که بر آن شد تا تاریخ بختیاری ها را به نگارش درآورد، سردار اسعد بختیاری بود که در نگاشته های او در کتابی به نام تاریخ بختیاری، به دانسته های ارزشمندی درباره بختیاری ها بر می خوریم. طایفه ها ایل بختیاری: از اقوام ایرانی که در استان های چهارمحال و بختیاری، خوزستان، اصفهان، لرستان، کهگیلویه و بویراحمد، فارس و اراک و شمال هرمزگان ساکنند. مردم بختیاری: در ایران در دوران ملوک الطوایفی در محدوده حکومتی هزار اسپیان حضور داشته اند. به آنها لر بزرگ نیز گفته می شود که به دو شاخه بزرگ هفت لنگ و چهارلنگ تقسیم بندی می شوند. . محل سکونت بختیاری ها، در استان چهارمحال و بختیاری و خوزستان، اصفهان و قسمتی از شرق لرستان ساکن هستند. چهارمحال و بختیاری، همانگونه که از نامش پیداست، شامل چهار محل بختیاری است. چهار محل، به ۴ بخش اطلاق می گردد؛ که عبارتند از: ۱. لار ۲. کیار ۳. میزدج ۴. گندمان بختیاری: که تمامی استان چهارمحال و بختیاری، به استثنای ۴ منطقه ذکر شده؛ جزو خاک بختیاری محسوب می گردد. سرزمین های بختیاری از طرفی شهر سمیرم در استان اصفهان تا شهر دورود در استان لرستان و از طرفی دیگر از شهرستان رامهرمز در استان خوزستان تا شهر داران در استان اصفهان را در بر می گیرد. این سرزمین ها به دو بخش ییلاقی و قشلاقی تقسیم می شود. محل سکونت ایل هفت لنگ نیز به دو بخش تقسیم می گردد: بخش ییلاقی: در محدوده شورآب، تنگ گزی و دامنه های زردکوه تا اردل به مرکزیت شهرستانهای کوهرنگ و چلگرد می باشد. بخش قشلاقی: در محدوده شهرستان اندیکا و شهرستان مسجد سلیمان می باشد. محل سکونت ییلاق و قشلاق ایل چهارلنگ به دو بخش تقسیم می گردد: بخش ییلاقی: یکی در محدوده شهرستان فریدن تا شهرستان دورود و دیگری از شهرستان سمیرم تا لردگان می باشد. بخش قشلاقی: یکی در محدوده شهرستان دزفول و دیگری در محدوده شهرستان ایذه و شهرستان رامهرمز می باشد.

ممسنی ۴ گانه نبود بلکه ۱۴ گانه بود به کتاب ریاض الفردوس خانی رجوع کن که به حاکم وقت کهگیلویه تقدیم شد آنجا از طوایف ۱۴ گانه مماسن نام برده و ممسنی در زمان قاجار به ۴ بنیچه ۱۴ چریک مشهور بود زمانی که فقط
...
[مشاهده متن کامل]
همین ۴ طایفه امروزی در ممسنی ماندند چون ایلخانی ممسنی در زمان صفویه فروپاشید. اگر به کتاب هم دسترسی نداری به همان مقاله های ناصر اشرفی رجوع کن. . . . مماسن از زمان اشکانیان به ۱۴ چریک پارتیزان مشهور بوده و دیاکونف به حکومت مستقلی در پارس در زمان اشکانیان اشاره می کند که نام مه سن دارد و در کنار آن از حکومت الیمیایی یاد می کند که از حدود کهگیلویه امروزی تا خوزستان گسترده بوده که دیگر حکومت مستقل بوده. شما هیچ گونه اطلاعاتی متاسفانه نداری و منظور هم داری در ضمن. کسی که مماسن های بازگشته از شامات را که ۱۴ طایفه بودند و از دیر باز به کی های ۱۴ تا مشهور ۴ طایفه می نامد همین نشان می دهد که شما حتی الفبای تاریخ مماسن را هم نمی دانید.

محمد حسن سیاست کثیف انگلستان و خاندان علم بود برای قطع رابطه تاریخی بین مماسن های خراسان و شمال شرقی با مماسن های پارس و این داستان در اسناد هند و پاکستان هم راه یافت و رییسعلی دلواری ممسنی پوزه انگلستان
...
[مشاهده متن کامل]
کثیف را به خاک مالید. داستان محمد حسن یک داستان ساختگی بود. آقای فتحی نژاد هم دایی بنده بودن اشاره آن به بازگشت ایلات از شامات بوده نه ریشه مماسن ها. این واژه ترکی نیست بلکه سانسکریت هست به معنای عقاب ماده و اگر ترکی گفته به اشتباه به ترکان آسیای میانه ارتباط داده که همان طخارستان و سغد هست که سکایی هستن نه ترک و ترکی در آن روزگار باستان در آن مناطق وجود نداشته و در ضمن خود واژه ترک و تور یکی هستند و یک واژه سکاییست. حتما به مقاله های ناصر اشرفی رجوع کن تا مماسن ( مامسن ) ها را بشناسی که از روزگار مادها این نام هست و سواران کمان دار بودند که از جنوب تا جنوب شرقی تا شمال شرقی تا سغد در قدرت بودند. خود واژه شول ( سول ) سانسکریت هست به معنای نیرومند که از سوره سانسکریت گرفته شده و واژه سورن هم سانسکریت و به معنای نیرومند هست و مماسن ها در تاریخ به خاندان سورن تعلق داشتند و همه این واژگان از سئین تا سول تا سورن همه سانسکریت هستند و یک ریشه دارند و همه به گستره مماسن ها ( سورن ها ) اشاره داره که از طوایف تشکیل دهنده مماسن ها سول ها ( شول ها ) بوده که نامشان از طخارستان تا پارس وجود داره. مماسن به معنای ماده عقاب تاریخش را در متون یونانی ببین و آقای فتحی نژاد هم به مادر عقاب اشاره کرده. دیاکونف شرق شناس بزرگ به بهترین شکل به گستره سورن ها اشاره کرده و می گوید پارثوا ( پارت ) ، پارسه ( پرسیس ) و پرسوش در جنوب غربی در حدود کارمانسیا ( کرمانشاه ) همه و همه یک تبار هستند و اختلاف در تلفظ واژه پارس هست. . . پارس هم واژه ای سانسکریت به معنای پهلو و مرز و حتی استخوان دنده و اینها به مثابه استخوان های دنده ای بودند که جناغ این قفسه سینه را که دولت ماد بود محافظت می کردند به همین دلیل هست که مماسن ها نامشان بسیار قبل تر از تشکیل شاهنشاهی هخامنشی وجود داره و نشستی هلال در فلات ایران از طخارستان تا جنوب شرقی جنوب و جنوب غربی ایران داشته اند و در دوره هایی هم به بین النهرین گسیل شده اند که تیره هایی از آنها هنوز در سوریه ساکن هستند. این ها همه خاندان سکایی بودند که در تاریخ به کمان دار بودن شهره بودند و در نقاط مختلف ایران در قدرت بودند و هرجا مماسن ها حضور دارند نام های اسپید دژ، قلعه کلات و سورن هم وجود دارد و شهر کلات پاکستان متعلق به براهویی ها که مماسنی هستند و قلعه کلاتی که در ممسنی فارس هست و دهها مورد دیگر اشاره به این موضوع دارد. مماسن ها تاریخی چند هزار ساله دارند و شما با این حرف ها فقط خود را خسته می کنید. همان عقابی که بر روی پرچم هخامنشی بوده و مماسن ( عقاب ماده ) و قلعه نوبندگان ممسنی و طرح تاریخی عقاب و آنچه کریستن سن آرتور ساسانی شناس بزرگ می گوید که سکه های به دست آمده از شاهان محلی پارس با طرح عقاب در پایان اشکانی و آغاز ساسانی همه و همه مفاهیمی در یک راستا هستند. خود ساسانیان برهئومه سکایی بودند و ۱ قرن در هند ساکن بودند. منطقه ای که به پارسیگان و سورن آباد جاوید نزدیک هست به نام همایگان ( خمایگان ) جاوید مشهور هست به نام همای ( خمانی ) =چهر آزاد خواهر ساسان نام دارد. مماسن ها هم چون دیگر ایلات قوم لر یک دوره ۵۰ ساله در شامات بودند و فضولیه که خود شولی بودند به دلیل اختلاف با صلاح الدین محمود مماسن ها و دیگر ایلات را به شولستان بزرگ بازگرداندند و صلاح الدین محمود که از او به عنوان مهتر ایل مماسن در جولان سوریه یاد می شد حتی در دوره ای در جنوب به همراه لرهای جنوب ایران در جنگ جزیره هرمز حضور داشت.

با سلام
جناب اینم از صحبتهای نصراله خان فتحی نژاد از ایل جاویدبا رادیو نورآباد و ممسنی که خودش یه تاریخدان و تاریخ شناس واقعی بود .
نصرالله فتحی نژاد، در ابتدای صحبت خود تبار خوانین جاوید را به زکی خان ، خوانین دشمن زیاری را به محمدرضاخان و خوانین رستم را به گرجی می داند. و همچنین خوانین بکش را به ملاخوبیار می رساند که در دستگاه میری خان عالیوند کودتا کرد و میری خان و فرزندانش را کشت و خانی را تصرف نمود.
...
[مشاهده متن کامل]

در ادامه صحبت از ایشان درباره واژه ممسنی می پرسم. جواب می دهد:
دراین باره چند روایت و تحلیل وجود دارد. یکی اینکه رئیس ایل ممسنی شخصی بوده به نام محمدحسن خان که تدریجا به محمدحسنی و سپس به ممسنی تغییر یافت. روایت دیگر اینکه قبلا ممسنی ، ماماسنی بوده که کلمه ای است ترکی به معنای مادر برای من، یا مادر برای تو. . .
ولی آنچه من در فارسنامه مطالعه کرده ام آنست که ممسنی ایلی بوده که از جایی دیگر ( به روایتی از لرستان و به روایتی کردستان ) به این منطقه که شولستان نام داشت وارد شده اند و آن را تصرف می نمایند و بین طوایف چهارگانه خود تقسیم می کنند.
همتبار شما تاریخ کردستان رو هم مطالعه بفرمایید . طبق فرمایش شما که عنوان کردید جنگروی لرند باید عرض کنم که در حال حاضر بله و بحث در مورد قرن هفتم و هشتم هجری است که از کردان برزیکانی شعیه قوم لبیکی تیره جنگروی بودند .

طایفه ممبینی ایل چهارلنگ ایل بزرگ بختیاری قوم لر آریایی
ایل ممسنی قوم لر آریایی
لر::لهراسب
لهراسب پدر بزرگ داریوش هخامنشی
جنگرویی لر را کرد می نامی؟؟ واقعا کسی باید بیکار باشه که بخواد به تو جواب بده. . . . ما از کلانتران جاوید هستیم هم از طرف پدری هم از طرف مادری و از دشت شاهان جاوید تا سورن آباد جاوید تا داراسپید جاوید سرحد تبار و نیاکان ما بوده و هیچ جاویدی همچین دری وری نفرموده که جاویدی ها کرد هستند واقعا تا کی خود را سخره می کنی؟؟
...
[مشاهده متن کامل]

مماسن های روزگار انوشه روان ۱۶۰۰ سال پیش به یمن اعزام شدند و هنوز در شرق آفریقا به جاویدها مشهورند. . . جاوید ۱۶۰۰ سال پیش چه ارتباطی به کرد داره؟؟ جاوید از زمان هخامنشیان نامش در این منطقه هست و امروزه به عنوان طایفه ای از ممسنی نامیده می شه ولی جاوید خود به تنهای ایل بزرگی بوده که از گویم شیراز آغاز می شده و هیچ گاه هم ایلخانی مشترک با ممسنی نداشت چون خود از گذشته ایل بوده نه طایفه و نامیست از زمان داریوش شاه در پرسیس ( ممسنی امروزی ) . . . ۲۵۰۰ سال پیش کرد کجا بوده که جاوید را کرد می نامی؟؟ خیلی جالب هستی واقعا!
اسکندر زاییده خیال پردازی فردوسیست؟؟ اسکندر که در متون یونانی قرن ها قبل از فردوسی نوشته شد و همه مورخین قبل از فردوسی از اسکندر نام برده اند چه ارتباطی به فردوسی داره؟ تو که تا این حد بیسوادی که اسکندر را زاییده تفکر فردوسی می دانی چه اجباری داری نظر بدی و خود را تمسخر کنی؟؟ این آخرین جوابیست که می نویسم چون هنوز به اون درجه از نادانی نرسیده ام که بیش از این وقت صرف پاسخ به اوهام تو بخوام بدم. در هپروت زیستن هم واقعا عالمی دارد. ما کسی هم به نام فتحی پور خان نداریم! فتحی پور خان چه کسیست؟؟؟

با سلام
خیلی از مورخین غربی بر این عقیده هستند که اسکندر مقدونی وجود خارجی نداشته و یه داستان افسانه ایی بیش نیست که زاده تخیل فردوسی است . من تعجب میکنم جناب فتحی پور خان و کلانتر ایل جاوید تو مصاحبه گفته که مماسنی ها از کردستان سوریه اومدن جز کردان برزیکانی قوم لبیکی و تیره جنگرویی هستند بعد شما دنبال هویت دیگران هستی شما بهتره دنبال تاریخ و ریشه اقوام مهاجر تو کردستان سوریه باشی و به اون افتخار کنی نه دنبال هویت ایلات بومی زاگرس نشین و دودمان هخامنش و ساسانیان و اشکانیان باشی .
...
[مشاهده متن کامل]

شایان ذکر است که کورتیوس روفوس نویسنده یونانی که در قرن یکم میلادی معاصر با اشکانیان بوده به جنگ اسکندر مقدونی با ممسنی ها در سغد اشاره کرده است. قدامه بن جعفر نویسنده کتاب الخراج در قرن سوم هجری به جنگ شول و اسکندر در سغد اشاره دارد. با توجه به اینکه شول نام دیگر سرزمین سغد در آسیای میانه بوده است روشن است که شولها و ممسنی ها در اصل یکی بوده اند. یکی از طوایف ایل سیستانی سرابندی ممسنی تبار ٰشولی بر نام دارد.
...
[مشاهده متن کامل]


زیاد به نفع خودت می نویسی. . . تاریخ مماسن ها را در متون یونانی ببین به جای فرمایش فرمایشات کردن و سر ما را درد آوردن. . . مماسن ها قومی طخاری و سکایی هستند و گروهی از آنها به نام مردها از شمال شرقی بین
...
[مشاهده متن کامل]
النهرین اعزام شدند و این جابجایی ها به دلیل جنگ همیشه بوده. . . مماسن های سیستان و بلوچستان و مکران پاکستان و براهویی ها و خراسان و افغانستان و یمن چی آنها هم کرد هستند؟؟؟ ظاهرا جوابی برای آنها نداری! مماسن ها ۲۲۳۷ سال پیش در تنگ خاص در پشت اسپید دژ در مکانی که امروزه دشت رزم نام دارد جنگیدند و اسکندر را به عقب نشینی وا داشتند که فرماندهی مردها را در آن نبرد آریوبرزن به عهده داشت نام مماسن ها همیشه در پارس بوده همیشه در سیستان بوده و نام یک گارد نظامی بوده و شولستان در دوره ای به این مناطق گفته می شد چون نام یک طایفه کهن از مماسن ها بود و خود تامرادی های بویری شول هستند که به نام مماسن های چرام مشهورند لازم نیست شما به ما درس تاریخ بدین. ممسنی قبل از اینکه شولستان نام داشته باشد دربند پارس نام داشت نوبندگان نام داشت انبوران ( امپورشان در لوحه های گلی ) نام داشت پرسیس نام داشت و انشان نام داشت و در همه این نام های متفاوت نام مماسن ها هست. . . همه قلعه های تاریخی پارس مربوط به مماسن ها هست و نام مماسن را به یدک می کشند حالا شما مماسن را به شامات می چسپانی؟؟؟ لِر به معنای سرزمین های ناهموار به مارافیان پارسی گفته می شد در روزگار هخامنشی و مخصوص طوایف دامدار و کوچ نشین پارس بود و در دوره ای که اتابکان تشکیل شد دوره ای بود که همه کوچنشینان را اعراب کرد به معنای رمه دار می نامیدند و واژ لِر به دقیقا به منظور جداسازی قومیتی به کار رفت برای تمایز بین کوچنشینان پارسی ( لرها ) و کوچنشینان غیر پارسی ( کرد، دیلم، عرب و. . . ) . عرض کردم نیازی نیست شما به ما درس تاریخ بدین و قوم لر به ویژه مماسن ها عنقاییست که آشیان بلند دارند و این داستان نویسیها را برای قوم گمنامی بساز که نام و نشانی ندارد نه برای ممسن ها که تاریخ و تبار آنچنانی دارند. نه خودت را اذیت کن نه ما را به زحمت بنداز. گستره ممسنی از باستان تا همین زمان قاجار از باشت ( بسیتمه در لوحه های گلی ) تا دشت ملیان ( بیضا ) بوده و به دنبال مخالفت های گسترده ممسنی ها با حکومت های حاکم از زمان سلغریان تا قاجاریه بخش های چون کاکان کامفیروز ( کامپیریس در لوحه های گلی ) کمهر کوهمره سیاخ دارنگون شول سنکر دشت ارژن دشت ملیان ( بیضا ) سپیدان حومه کازرون و حومه گچساران از خاک ممسنی جدا شد و طوایف بسیاری از ممسنی کوچ داده شدن و کوچ کردند که فقط در دوره صفویه ۳۸۰۰۰ خانوار مماسنی شیراز را به قصد سیستان ترک کردند. سلغریان را چه کسانی از شیراز بیرون کردند؟ طایفه پهونده ممسنی شول ممسنی و دریس کازرون. افشاریان را چه کسانی از کهگیلویه بیرون کردند؟ جاوید ممسنی بکش ممسنی مکوندی ممسنی و بویر ممسنی. . . مماسن نام یک گارد نظامی از روزگاران بسیار دور باستان و نامیست که همه آثار تاریخی پارس و سیستان یدک می کشد حالا شما می خواین مماسن ها را که در اسکندر نامه ها نامشان هست به کرد ارتباط دهی؟؟ خیلی مضحک هست واقعا. ممسنی نام های متفاوت داشت و یکی از این ها هم شولستان بوده همینطور که امروزه ممسنی هست فردا هم احتمال دارد نامش را لیدوما بگذارند و بام لیدوما بگیرد ولی در این گستره با نام های متفاوت نام مماسن ها همیشه وجود داشته و از زمان اشکانیان به مماسن ۱۴ چریک پارتیزان مشهور بوده. شما هم بساط داستان سرایی را از آشیان بلند این قوم سکایی آریایی بزدایین که مماسن نام شهری در طخارستان هم بوده جایی که دژ کورش واقع بوده و هیچ گونه ارتباطی به اندازه یک دانه خردل با کرد ندارند.

با سلام
طوایفی که ذکر کردم از کردان جبل السماقی هستند که به اتحادیه لرستان بزرگ که در قرن ششم هجری تشکیل شد پیوستند و همتبار با اتابکان آل فضلوی مهاجر هستند و امروزه یه عده بنام قلم یا قلم به مزد بگیر هستند که قصد مصادره تاریخ باستان بنام این طوایف را دارند دقیقا اسناد تاریخی رو با حدس و گمان زنی نفی میکنند و به حدسیات خودشان اکتفا میکنند و در فضای مجازی پروپاگاندا نشر میدهند . نام لر و لرستان در قرن ششم هجری تشکیل و بوجود امد از بختیاری کنونی تا فارس که شامل خوزستان ، کهگیلویه ، فارس می شود یعنی شمال شاخاب پارس همه بنام شولستان بوده و مردمان اکاسره ساسانی در این ناحیه مهین داشتند و اتابکان مهاجر از سوریه و شامات به این ناحیه مهاجرت کردند و اتحادیه سیاسی بوجود اوردند و با شولها نبرد کردند و شولها به سمت شیراز رانده شدند و کهگیلویه تا فارس به اتحادیه لر پیوست و هرگز تبار لری ندارند صرفا اتحادیه سیاسی بوده است .
...
[مشاهده متن کامل]

مماسئن ( عقاب ماده=عقاب بزرگ ) را کرد بنامی?!
مماسئن قومی با تبار سکایی آریایی که از روزگار مادها از ماورانهر تا سیستان و پارس اوج قدرت آنها بوده و در متون یونانی مماسئن به زبده سوار نظام تیر انداز هخامنشی گفته می شه که به خاندان سورن تعلق داشتند و هلال وار در جنوب فلات ایران می نشستند و نشان هلالی خاندان سورن همین گستره را نشان می دهد و مناطق مختلف ممسنی چون تنگ سرون پوزه سرنا تپه سرنا طایفه رستم سورن آباد ( سرناباد جاوید ) اسپید دژ قلعه فرامرز قلعه کلات قلعه نوبندگان و نشان تاریخی عقاب قلعه های شیرازیس در دشت شاهان جاوید ( منطقه تیرمردان ) در پشت اسپید دژ و دهها مورد دیگر میراث این قوم باستانی مماسئن زادگاه هخامنشیان و خاستگاه ساسانیان می باشد. . . هخامنشی ساسانی سورن ها مهران ها مماسئن ها همه و همه یک تبار و از قوم سکا هستند و اصولا پارسی هخامنشی زبانی با ریشه سکایی آریاییست و خود خاندان ساسانی در سلک مماسئن ها ( سورن ها ) برای نبردی به هند رفته بودند و حدود ۱ قرن در هند ماندند و تبار بر تبار نام ساسان داشتند تا به پارس بازگشتند و در همین داراسپید جاوید ممسنی اردشیر پاپکان در نوجوانی به گوچهر بازرنگی ( حاکم بزرگ استخر و اسپید دژ ممسنی=حاکم بزرگ پارس ) معرفی شد و در نهایت به قلعه دارابگرد فرستاده شد و آنجا رسوم را آموخت تا اینکه اردشیر پاپکان گوچهر را به قتل رساند و ساسانیان را برافراشت. ناگفته نماند همه قلعه های مشهور پارس تا سیستان و تا همین ارگ های بم و کرمان همه در قدرت مماسن ها بوده و قلعه نوبندگان فسا هم مربوط به همان نوبندگان ممسنی و در قدرت ممسنی ها بود و اوج قدرت مماسن ها از پارس ( ممسنی و بویر تنگستان دشتستان داراب فسا ) تا سیستان بوده و در روزگار کورش شهر مماسئن و دژ کورش در طخارستان ( سغد ) قرار داشت. چون در گذشته ایلات می جنگیدند و سوریه مرز ایران و روم بوده نام ایلات و طوایف را در آن مناطق می بینید و به ویژه در جنگ های صلیبی که طوایف بسیاری از جنوب غربی ایران به سوریه اعزام شدن و یک دوره ۵۰ ساله آنجا ساکن بودند و همین مماسن ها که به نوشته تاریخ در منطقه جولان بسیار نیرومند بودند با مهتر ایل خود صلاح الدین محمود لر اختلاف پیدا کردند و خاندان مماسنی فضولیه از بنیانگذاران آل بویه ساسانی تبار فارس مماسن ها و دیگر ایلات را به جنوب غربی باز گرداند و پس از عزل عضدالدوله بختیار حکومت اتابکان لر را در ایذه تشکیل دادند این مصادف با دوره ای بود که دیگر مماسنی های بازمانده در پارس یعنی شول ها از ممسنی تا بختیاری و تا ماه شول ( ماهشهر ) و تنگستان و دشتستان در قدرت بودند که مماسن های چرام ( تومانی بادلانی دلاوری ژیلایی کرایی بویر اردشیری بویر عباسی قلندر بویری دشمن زیاری ) در کهگیلویه ساکن شدند و چرام ملک ایل مماسن بود از خیلی قبل تر از مهاجرت به شامات و شاید از زمان گیلویه ساسانی که حاکم جاوید ممسنی بود و همچنان قدرت او گسترده تر شد. . . و مماسن های کوهستان ( جاوید رستم بکش همایگانی مهرنگانی اردکانی بویری و دشمن زیاری ) به ممسنی وارد و شول ها را از قدرت انداختند و فراموش نشود که خود خاندان فضولیه شولی بودند و شول به صورت شلوجی نامشان در لوحه های گلی در امپورشان ( انبوران=ممسنی ) آورده شده و اصولا یکی از تیره های مماسن ها بودند و حتی یک جهانگرد چینی از شهر مماسن و دژ کورش در این شهر در سغد به نام کشور سول ( شول ) نام برده. جناب این ایلات به جنگ رفته بودند و پس از ۵۰ سال به دلیل اختلاف با صلاح الدین محمود باز گشتند به سرزمین مادری خود و اتابکان لر بزرگ تشکیل دادند نه اینکه کرد بوده باشن. . . هیچ گونه ارتباطی به کرد ندارند و مناطق سوریه همیشه مرز ایران بوده و همیشه ایلات به آن مناطق اعزام می شدند و اصولا پارسیان در تاریخ مشهورند که با خانواده یعنی ایل و تبار به جنگ می رفتند و این جنگ ها سالها طول می کشید نمونه بارز آن خاندان ساسانی بود که ۱۰۰ سال در هند بودند و همین امروزه از سند پاکستان تا شمال افغانستان خراسان گرگان سیستان و بلوچستان کرمان فارس بوشهر کهگیلویه و بویر بختیاری و خوزستان کرمانشاه لرستان کردستان عراق تا سوریه تیره های مماسنی هنوز در همان گستره هلالی ساکن هستند و هیچ گونه ارتباطی به کرد ندارند و اتفاقا تمرکز آنها از خوزستان تا جنوب در تنگستان تا فارس و سیستان هست. اون خاندان کاید هم در بختیاری نام بردین مماسنی هستند و کایدان از خاندان های باستانی ممسنی هستند که در دوره افشاریه با همه مخالفت ممسنی ها با افشارها ولی حکومت اهرم را کایدان مماسنی در تنگستان تشکیل دادند و بعدها رییسعلی از تیره ممسنی کاید حماسه ساز جنوب شد و کایدها به کی های ۱۴ تا مشهورند که به مماسئن ۱۴ چریک پارتیزان اشاره دارد. کورانکان هم که اشاره کردی منطقه ای در رستم ممسنیست که یک اثر کمیاب عیلامی در آنجا قرار دارد و تنها مکانیست که آن الهه پرستش عیلامی دیده شده و کورانکان که نام کورش از آن گرفته شده یکی از کوههاییست که در اوستا آمده و به معنای بز کوهی درخشان ۲ شاخ می باش و با همان تندیس منسوب به کورش در پاسارگاد که فردی بالدار با تاج ۲ شاخ می باشد همخوانی دارد و مهرنگان جاوید ممسنی هم که نام بردین به عنوان زادگاه ممبینی ها در واقع سرزمین کورا ( کِیرا ) نام دارد در لوحه های گلی و یکی از ایستگاهای مشهور چاپار پارس بوده و در نزدیکی کاخ ( شهر ) هخامنشی لیدوما=مقر بلندپایه ترین طایفه پارسی یعنی پاتیشوری ( برآفتاب=برافتو ) و مقر اتحادیه طوایف پارسی مشهور به اتحادیه پاتیشوری، قرار دارد و هنوز محله قدیمی آن کورا نام دارد و کورا امروزه به یادگار خاندان پهلوان پرور مهران ( دیگر خاندان هخامنشی چون سورن ) مهرنگان نامیده می شود. کورا جاوید همین امروزه هم مرکز جاوید له هست و نام آن برگرفته از کورش که خود برگرفته از کورانکان هست و همچنین یادگار شب تاریخی سرباز گیری داریوش شاه از آن مناطق برای حمله به مصر و قربانی کردن ۴۰۰ رأس گاو به دست بزرگ خاندان مهران در راه ارتش هخامنشی که عازم جنگ بود. همان طور که ابن بطوطه و مردوخ نوشته اند که مماسن ها ریشه ایلات جنوب ایران هستند و نه مماسن ها و دیگر ایلات جنوب هیچگونه سنخیتی با کرد ندارند و اصولا کرد هم به معنای رمه گردان هست و نام بختیاری هم در کورش نامه گزنفون یونانی به صورت باکتریا ( بختریا ) در کوههای کومبالیدوس در مرز عیلام و شوش آورده شده و از کهگیلویه امروزی تا بختیاری و خوزستان طوایفی بودند که اوکسی تبار بودند و در زمان هخامنشیان در کنار اتحادیه پاتیشوری پارسی اتحادیه اوکسی را تشکیل داسه بودند و یکی از ستون های ارتش هخامنشی بودند که به صورت ایلی به جنگ اعزام می شدند. مماسن ها از زمان انوشه روان در قالب ۱۰۰۰ خانواده به یمن اعزام شدند که امروزه در شرق آفریقا به جاویدها مشهورند و شیرازی های تانزانیا و زنگبار هم ممسنی هستند که ۴۰۰ سال پیش در زمان صفویه که اتحادیه تاریخی مماسن فروریخت به آن مناطق یا کوچ کردن یا کوچ داده شدند و در همان دوران طوایفی چون مکوندی و ممبینی به خوزستان رفتند. شما هم یک مشت کتاب بی ارزش که برای عثمانی نوشته شده و همه را کرد نامیده اینجا ردیف نکنید و نام نبرید که اصولا کرد مفهومی دیگری دارد که همینطور که اینهایی که شما کرد می نامید حکومتی تشکیل دادند که آن را لر بزرگ و کوچک نامیدند خوب پس چرا آنرا کرد نام ننهادند؟؟؟
...
[مشاهده متن کامل]

صلاح الدین محمود هم مهتر ایل مماسن بود و خیلی مضحک هست واقعا سکایی و آریایی با نام مادر عقاب را که اوج قدرت و تمرکز آنها از پارس تا سیستان بوده را کرد بنامی قومی که به همانند تبار سکایی خود تیرانداز بوده و به نام سواره نظام تیرانداز هخامنشی شهره می باشد و خود بویر که یکی از طوایف باستانی مماسن بود و روزگار هخامنشیان در مکانی که امروزه کلاه سیاه نامیده می شود گروهی از بویرها ساکن بودند و کمانداران گارد جاوید بودند که آن مکان امروزه در جنوب جاوید و در قلمرو دشمن زیاری ممسنی می باشد و بویر در سانسکریت به معنای کماندار و یاسیچ ( یاسوج ) به معنای نوک پیکان می باشد و اینها همه سکاییان شرق کاسپین بودند که ریشه پارسیان جنوب را در واقع باید پرثوا ( پارت ) دانست که شعبه های آنها از طخارستان تا خراسان سیستان و پارس در قدرت بودند و در پارس هخامنشیان و ساسانیان را تشکیل دادند. شما هم با این داستان نویسی ها و کرد نامیدن مردمانی که تبار سکایی آریایی آنها مشخص هست خود و ما را به زحمت نیندازین. مماسئن ها تاریخشان فراتر از این حرف هاست و ۷۰۰۰ ساله می باشد جناب.

با سلام
بختیاری و نحوه تشکیل نظام ایل بختیاری در قرن نهم هجری : از دو گروه قومی و مهاجر سازمان یافت که گروه بومی پیش از آمدن بختیاران در سرزمین کنونی بختیاری ؛ مردم و تیره ها : دینارانی ( دینیاران یاری کننده دین ) اورکی ، دورکی ، سهید ، شالویی ، مالویی ، خواجه ، قائدها ( کاید ) گورویی ، کور کور ، که مجموعا این تیره ها از نژاد و مردم بومی و با کواراکان پیوند نژادی و قومی داشته ، پس از سازمان یابی قوم بختیاری از پیکره جامعه قومی و ایل باستانی کواراکان جدا شدند و هویت قومی آنان در گذر زمان از میان رفت و فراموش شد .
...
[مشاهده متن کامل]

مهاجرین کردتبار جامعه قومی بختیاری که از جبل السماق شام ( سوریه ) به استناد نوشته ها و منابع تاریخی در سده ۵۵۰ هجری به خاندان اتابکان لر بزرگ که از کردان برزیکانی و تیره جنگرویی بودند و با آنان هم نژاد و همتبار بودند پیوستند قبایلی بودند که تواریخ گزیده ، شرفنامه کرد بدلیسی ، منتخب التواریخ و تاریخ بختیاری سردار اسعد بختیاری از آنان به شرح زیر نام می برد : آسترکی ، مماکویه ، بختیاری به احتمال زیاد همون طایفه بختیاروند هست ، جوانکی یا جانکی منظورش طوایف جانکی فعلی نیست ، زاهدیان ، بنیدانیان ، علایی ، گتوند ، ممبینی ، بتوند ، بوازکی ( بورکی ) ، شوند ، راکی ، خاکی ( جاکی ) منظورش طوایف فعلی جاکی نیست ، هارونی ، آشکی ، کمایی ، ( لیراوی ) ممویی ، کمانکشی ، مماسنی ، ارملکی ، پوایی ( نویی ) ، مدیحه ، اکورد ، کولار ، و مردم سادات عقیلی از نسل علی بن ابیطالب و هاشمی از نسل هاشم بن عبدالمناف .

با سلام
طایفه ممبینی از مهرنجان یا مهرگان جاویدحدود چهارصد سال پیش به سمت جانکی بختیاری مهاجرت کردند و از مماسنی هایی هستند که بنا بر تاریخ و اسناد موجود از زبده التواریخ ، تاریخ گزیده حمداله مستوفی ، شرفنامه بدلیسی ، نزهه القوب و نسخ دیگر مماسنی ها مهاجرین کوردان جبل السماقی هستند که در قرن ششم هجری متعاقب آل فضلوی و اتابکان لر به منطقه شولستان مهاجرت کردند و از کوردان برزیکانی هستند اطلاعات تاریخی در مورد ایل مماسن کامل و جامع می باشد .
...
[مشاهده متن کامل]

باسلام
دوست گرامی شما یکی از تیره های بزرگ ایل ممبینی رو نام نبردید تیره ی نوری ممبینی یکی از نام آور ترین تیره های ایل ممبینی هست زیرا این تیره در دوران دفاع مقدس شهدای بزرگی همچون سرار شهید حاج علی نوری ممبینی که در سراسر شهرستان ودر بیشتر شهر های هم جوار این شهید بزرگوارو یک الگو میرانند . از شما دوست عزیز درخواست میشود که متن خود رو اسلاح کنید با تشکر .
...
[مشاهده متن کامل]

ممبینی مکوندی مماصالح بامدی جاوند کاید کیانی شیخ تیره ممسنی و. . . از مماسن ها هستند. . . در متون یونانی به سواره نظام تیرانداز هخامنشی مماسن به معنای مهان عقابان گفته شده ( سئین به معنای عقاب ماده=بزرگ
...
[مشاهده متن کامل]
هست در سانسکریت ) . مماسن ها به خاندان سورن تعلق داشتند و از طخارستان تا بین النهرین در فلات ایران هلال وار می نشستند ( هلال خاندان سورن ) و امروزه از سند پاکستان تا شمال افغانستان خراسان گرگان سیستان بلوچستان پارس ( ممسنی کهگیلویه و بویر تنگستان ) بختیاری خوزستان کرمانشاه کردستان عراق لرستان تا سوریه تیره های مماسن ها ساکن هستند. . . تومانی بادلانی ژیلایی کرایی دلاوری بویر اردشیری بویر عباسی قلندر بویری در کهگیلویه ساکن هستند که به مماسن های چرام مشهورند. بسیاری از ممسنی ها در سیستان ساکن هستند و شهرکی ها حاکمین ارگ بم و کرمان بودند. داستان های شاهنامه و رستم دستان همه همین گستره هلالی پارس ها ( مماسن های هخامنشی ) را در جنوب فلات ایران به تصویر کشیده. اسپید دژ شاهنامه در ممسنی قرار دارد و سورن آباد ( سرناباد ) جاوید ممسنی سرزمین رستم سورن پهلو می باشد، پوزه سورون تنگ سورون پوزه سرنا و طایفه رستم ممسنی همه یادگار سورن ها هست. ۲۲۳۷ سال پیش مماسن ها در پای اسپید دژ در مکانی که دشت رزم نام دارد اسکندر را به زانو درآوردند ولی حامی نویسنده سفر جنگی اسکندر بزرگترین دروغ تاریخ محل نبرد با مماسن ها را در بوان ممسنی در آنسوی دیگر اسپید دژ معرفی کرده. سرزمین امروزی ممسنی که تا زمان قاجار و پهلوی از باشت تا بیضا بوده زادگاه هخامنشیان و خاستگاه ساسانیان و زادگاه همچنین عیلام نو ( پارسیان و عیلامیان ) می باشد و کاخ هخامنشی لیدوما در ممسنی مرکز اتحادیه طوایف پارسی و بزرگترین و نیرومند ترین طایفه پارسی یعنی پاتیشوری ( احتمالا طایفه هخامنشیان ) بوده به سرکردگی گبریاس نیزه انداز ( گووبره در کتیبه بیستون و نقش رستم ) یکی از سران قیام ۷ یار در ترور بردیای دروغین یا گئومات مغ فرمانده ارتش کورش در فتح بابل پدر زن داریوش بزرگ و پدر مردونیه سپهسالار پرآوازه ارتش هخامنشی. . . از بهبهان تا سپیدان و اسپید دژ و دشت شاهان جاوید املاک گبریاس می باشد در لوحه های گلی. همچنین آرامگاه داو دوور ممسنی به نظر گیرشمن آرامگاه اولین امرای هخامنشی و به نظر مورخین ایرانی آرامگاه مادر و دختر کورش بزرگ می باشد. سرزمین ممسنی محل اولین طوایف پارسی بوده و مماسن ۱۴ چریک پارتیزان در زمان صفویه ایلخانی آن از هم پاشید و ۴ طایفه امروزی باقیمانده در ممسنی. . . جاوید، بکش، رستم و دشمن زیاری. . . به ۴ بنیچه ۱۴ چریک مشهورند. ممسنی ها بازماندگان قوم بزرگ مماسنی و آریایی سکایی هستند.

شجاعت ، چالاکی و بی باکی جنگجویان لر در جنگ مقدماتی تنگ تکاب، نادر را متوجه این نکته مهم ساخت که با مردمی جان سخت و دلاور روبروست؛ لذا با گذاشتن یک نیروی قوی به فرماندهی عبدالباقی خان زنگنه در جلوی تنگ تکاب، خود به سوی دوگنبدان ( گچساران ) شتافت و از راه دیل در روز سوم تیرماه ۱۱۱۲ خورشیدی اقدام به تلاش برای عبور به سمت دهدشت نمود و با توپ های سنگین دژکوب قلعه سه طبقه و بسیار مهم دیل، که چون پیلی دمان بر سر راه ورود به دهدشت قرار داشت را هدف آتش و خمپاره قرار داد و پس از دو شبانه روزی آتشباری سنگین، تک سواره های نظامی خود را به سمت قلعه دیل گسیل داشت، ولی طوایف و عشایر چرامی، ممبینی، مکوندی، بابکانی، کای گیوی و کوهمره ای با تکیه بر کوه خامی و قلعه دیل و همچنین بستن گذرگاه های باریک پشت آن و کمک های لجستیکی سایر طوائف سپوئی، جلوی پیشروی نادر به سمت دهدشت را گرفتند و با پاتک های پدافندی نیروهای حمله ور را با تلفات سنگین وادار به عقب نشینی به سمت دوگبندان و روستای جعفرآباد کنونی نمودند.
...
[مشاهده متن کامل]

شش روز بعد، در نهم تیرماه ۱۱۱۲، طوائف مختلف ایل شاهسون با اجازه نادر، اقدام به هجوم به قلعه دیل نمودند ولی مکوندی ها و ایلات متحدشان با کشتن زینل خان شاهسون و تحمیل تلفات سنگین، آنها را وادار به فرار به سوی روستای جعفرآباد ( امام زاده جعفر ) نمودند و تا نزدیکی دوگندبان کنونی تعقیبشان کرده و پسران زینل خان شاهسون و عده زیادی از مهاجمین را اسیر و در قلعه فیلگاه در نزدیکی دهدشت به زندان افکندند.
نبردهای شجاعانه دیل، باعث شد که بعضی از ایلاتی که مردد بودند و یا شاید از نادر می ترسیدند و یا بی طرفی پیشه کرده بودند، به اتحاد ایلی پیوستند.
حرکت محمدخان بلوچ به سمت باشت و تعقیب وی توسط نادرشاه
با حرکت محمدخان بلوچ از سمت باشت به ممسنی، جرقه امیدی برای نادرشاه ایجاد شد! وی خانجان خان ترکمانلو را با پادگانی قوی در جعفرآباد گذاشت و خود به تعقیب محمدخان بلوچ به سمت باشت رفت.
در سه راه بابامیدان کنونی و منطقه مصیری، روز ۱۵ تیرماه ۱۱۱۲، خورشیدی با حمله سواره نظام نادری در زمانی کمتر از نصف روز، نیروهای محمدخان را منهدم و ادوات جنگی و حتی ذخایر غذایی آنها را بدست آوردند.
محمدخان بلوچ از این حمه جان سالم به در برد و به سمت ممسنی و کازرون و گرمسیرات فارس متواری شد.
ناردشاه پس از این حمله موفق، نیروهای خود را به دوشاخه تقسیم کرد؛ شاخه کوچک تر را به فرماندهی حسین خان بیات، مامور تعقیب محمدخان بلوچ کرد و شاخه بزرگ تر را به فرماندهی خود با یک گردش به چپ سریع از راه گرده سرگچینه – مارگون - لوا در روز ۱۸ تیرماه ۱۱۱۲ خورشیدی خود را به نواحی دهدشت رساند.
ایلات متحد، توجه چندانی به بخش خاوری جبهه جنگ نکرده بودند و نادرشاه نیز نهایت استفاده را از این ضعف تاکتیکی برد و با سرعت کم نظیری دهدشت را از سه طرف محاصره و زمینه را برای تحرکات سرنوشت ساز و تعیین ننده در دهدشت مهیا کرد.
ورود ارتش نادرشاه به ضرغام آباد/ پایان آخرین مقاومت ها
نیروهای سواره و پیاده نادر، با استفاده از جاده نقاره خانه، دم چنار، تنگ زنگ باد، گردنه سادات و گذرگاه تنگ نالی خود را به منطقه شاه حمزه سرفاریاب در ۱۰ کیلومتری دهدشت رسانده و در ۸ مرداد همان سال با تک ناگهانی و در هم شکستن مقاومت اندک مدافعین تنگ پیره زال و نابود کردن قوای متحدین خود را به دشت پلی و منطقه تمبی ( ضرغام آباد کنونی ) در ۴ کیلومتری شما دهدشت رساندند و این شهر را در یک فضای باز و بدون مقاومت مستحکم و متمرکز پدافندی مورد حمله سواره نظام قرار دادند.
پس ار درهم کوبیدن دفاع کم پشت و غیرمتمرکز مردم دهدشت، شهر به تصرف نادر در آمد و ایلات متحده چون خود و خانواده هایشان از پشت سر مورد تهاجم قرار گرفتند چاره ای جز تسلیم نداشته و ناچار اسلحه بر زمین گذاشتند و با این تسلیم راه های استراتژیک تنگ دیل و آرو به روی پادگان های مستقر در منطقه باز و با ورود نیروهای تازه نفس از این دو گذرگاه، نیروهای نادری به سرعت تقویت و مواضع خود در دهدشت را مستحکم کردند.
با ورود ستون های جدید نظامی به دهدشت، آخرین مقاومت ها در این شهر شکسته شد و سران شورش مانند میرعلی اسماعیلی، کاید اسفندیار مکوندی، ملالامحمدزمان مکوندی، کاید بهمن مکوندی، ملا لا میرزا شفیع ممبینی، ملالارحیم ممبینی، کایدعلی بنده ممبینی، ملالا بیژه بابکانی، ملالا بیژن بابکانی و ملا لاقنبر علی کای گیوی دستگیر شدند.
بدین ترتیب عملیات نظامی دهدشت در روز ۲۲ مرداد و پس از۸۶ روز مقاومت مردم دهدشت، با پیروزی نادرشاه خاتمه یافت.
همچنین در روز ۲۲ مرداد ماه نیز محمدخان بلوچ در شهر داراب دستگیر و به زندان شیراز انتقال یافت و در زندان در روز ۱۲ شهریور ۱۱۱۲ از ترس نادر و یا به دستور وی خود را حلق آویز کرد.
نادر ابتدا تصمیم به غارت و قتل عام دهدشتی ها گرفت، ولی با پا درمیانی محمدخان چاپشلو و میرزامهدی استرآبادی که همیشه تعلق خاطر ویژه ای به ایلات لر داشتند به نادر عرض کردند که از آنجا که بارها عطوفت و بخشش نادر دوران نسبت به عفو بزرگ ترین دشمنان به ثبوت جمیع عالمیان رسیده، لذا از نظر ترحم به حال ضعفا و فریب خوردگان تقاضا و انتظار هست تا ایلات جانکی و وابستگان آنها را مورد بخشش قرار داده و کمافی السابق در سایه پر مهر و عطوفت نادر جهانگشای صاحب قرآن قرار دهید. یقین است در آتیه از اخلاص کیشان درگاه جهان آرا خواهند بود.

طایفه سادات موسوی ممبینی
این طایفه قریب به ۳۰۰ سال پیش بر اثر اتفاقات به وجود آمده در منطقه بازفت از طایفه شیخ رباط ( اولاد ویس ) جدا شدند و در منطقه فالح سوسن در کنار طایفه سهید سکنی گزیدند و سالها در انجا زندگی نمودند سپس به منطقه ای که نامش ممبین است عزیمت کردندکه در ان زمان به ان مکان ( مابین ) میگفتند چون مرز بین چهارمحال و استان خوزستان ایل دینارون و ایلات دیگر بود این نام را بر ان گذاشتند. به هرحال با سختی هایی که در منطقه وجود داشت معیشت خود را سپری میکردند. از نکات و خصوصیات این طایفه شجاعت. نترس و دلیر بودن انهاست که در تمامی طوایف همجوار شهرت جوانمردی وصداقت را یدک میکشند. جمعیت فعلی این طایفه بیش از ۶۰۰۰نفر میباشد…. .
...
[مشاهده متن کامل]

ضمنآ این طایفه از اولاد شاهزاده محمد عابد ( ع ) فرزند امام موسی کاظم هستند…مقبره این امامزاده دربین کوههای کرمانشاست.
برخی پژوهشگران در تقسیم بندی بابادی باب بختیاری از طایفه سادات ممبینی بشرح زیر نام می برند:
۱ - سید داود:
الف - سید رمضان
ب - سید مهدی
ج - سید حیدر
۲ - سید علی
الف - سید حظیر
ب - سید حسن
ج - سید هاشم
د - پیرغیب
ضمناً ناگفته پیداست همانگونه که مکرراً گفته شد نتایج پژوهشها و تحقیقات علوم اجتماعی و تاریخ لزوماً قطعیت نداشته و می تواند دائماً در معرض توجه و بررسی در جهت تکمیل تر نمودن یافته ها باشد.

طایفه ممبینی ایل چهارلنگ از ایل بزرگ لر بختیاری قوم لر آریایی
ایل لر کرمانج*کرمنجی*بختیاری
****
ایل سورانی *آشورانی، آسورانی*قوم آشور ی ساکن در منطقه آشورستان ( کردستان عراق. آسوریه::آشوریه. سوریه )
****
معنی کرد::رمه گردان
کردین::لباس نمدی چوپانان لر بختیاری
زیارتگاه و تفریحگاه پیرمراد
مقبره پیرمراد واقع در ضلع شرقی شهر بانه و در دامنه کوه های زیبای آربابا و جنیره قرار دارد. این زیارتگاه امروزه بیشتر به عنوان یک مکان تفریحی مشهور است اما این زیارتگاه و پارک تفریحی همچنان مورد احترام عامه مردم قرار دارد و در سال 92 به کمک خیرین ساختمان زیارتگاه نوسازی شد.
...
[مشاهده متن کامل]

زیارتگاه پیرمراد چشم انداز بسیار زیبایی دارد در سال های اخیر این مکان بیشتر به عنوان تفریحگاه مردم مشهور شده و شهرداری بانه جاذبه های گردشگری آن را با استفاده از موقعیت جغرافیایی و طبیعی آن برجسته کرده است.
این زیارتگاه دارای دو مقبره پیرمراد و خواهرش است که نام وی هنوز مشخص نشده است.
طبق سنت دیرینه مردم بانه که چهارشنبه ها به زیارت پیرمراد برای برآورده کردن حاجات می روند هنوز هم همان رسم پا برجا است و مردم در آواخر هفته به زیارت پیرمراد می روند.
شاید بانه شهر کوچکی باشد اما جاذبه های گردشگری بسیاری برای توریست ها و گردشگران تور کردستان دارد. دو مورد دیگر از مناطق دیدنی بانه پارک های جنگلی پیرمراد و دوکانان است. این دو پارک جنگلی که در دامنه کو های آربابا و جنیره واقع شده اند، چشم اندازی بسیاری زیبا به سمت شهر داشته و بیشتر توریست ها و گردشگران را به سمت خود جذب میکند.
طایفه پیرمرادی در استان کردستان با زبان کرمانجی جنوبی ( سورانی ) تکلم می کنن و در روستای احمد آباد سارال شهرستان دیواندره ساکن هستن به احتمال زیاد پیرمرادی های محمد آباد خوزستان از کردستان مهاجرت خودرو آغاز کردن و در شهرستان باغملک ساکن شدن اما نیاز به تحقیق بیشتر دارد .

احمد اباد سارال یکی از روستاهای استان کردستان . . شهرستان دیواندره است این روستا در ۶۵کیلومتری استان کردستان و ۲۵کیلومتری شهرستان دیواندره در بخش سارال واقع است این روستا از لحاظ جغرافیایی در شمال استان ودر جنوب شهرستان قرار دارد که از جاده اصلی حدود۶کیلومتر اسفالته از روستا فاصله دارد
...
[مشاهده متن کامل]

این روستا در قبل از تقسیم اراضی دارای دو مالک بوده چهاردانگ مال طایفه داروغه ودو دنگ مال طایفه پیرمرادی است.

بزرگان ایل تامرادی
کی نصیر بهادرکی حبیب بهادر
کی امیر بهادر
کی حمد اله بهادر
ملا فریدون بهادران
کی امیر هوشنگ بهادر
ملا محمدقلی آذرکیشملاسالار آذرکیش فرزند ( ملا محمد قلی )
کی جعفر قلی آذرکیش
...
[مشاهده متن کامل]

مشهدی حمزه پردلملا ظفر پردلقاید مرادقلی دلشاد
تیره های ایل تامرادی
ایل تامرادی ، یکی از ایلات بزرگ شهرستان های بویراحمد و دنا می باشد.
محمود باور درباره ایل تامرادی می نویسد: تامرادی به تیره اردشیری معروف است و نژاد خود را به اردشیر بابکان می رسانند، گویا از امری سابق طایفۀ شول یا شبانکاره ریشه می گیرند. ( باور ، ص 101 )
تقسیمات ایل تامرادی و محل سکونت آنها در سردسیر و گرمسیر
1 ) اردکانی ها : گرمسیرشان تنگ یار و " کرموک"، سردسیرشان بید چهار تل می باشد .
2 ) اولاد خدارحم : گرمسیرشان تنگ یار و : کرموک "، سردسیرشان بید چهار تل می باشد.
3 ) اولاد علی حیدر : اصلاً بختیاری هستند، گرمسیرشان " تنگ سپو " و " کوشک" ، سردسیرشان " مارگون " و " چهارمورون " است.
4 ) اولاد علی صفر : از وابستگان به طایفۀ تامرادی و اصلاً دهدشتی هستند. گرمسیرشان " تنگ هیگون" لوداب ، سردسیرشان هفت چشمه است. عداه ای از آنها در " شب لیز و پاتاوه " زندگی می کنند .
5 ) اولاد کا خونباز : در منطقه گرمسیری خود به نام بادنگان سکونت دارند، ییلاقشان تنگ پوتگ بادنگان بوده است .
6 ) اولاد کاشیرو : گرمسیرشان، گردنگاه، دم لوداب، گندی زار ، بادنگان سفلی، چناربرم سفلی، گزدون و سردسیرشان" مله چهار راه "، " تاک سیسه " ، "بند شیخ احمد " ، مارگون و " شب لیز " است.
7 ) کاشیجون ( =کاشاهیجان ) : گرمسیرشان " باک " ، " چین لوداب " و " بیلوخر" ، سردسیرشان " سقاوه " و " مارگون " است.
8 ) اولاد کاعلیجان : در بن زرد ساکن هستند .
9 ) اولاد کاعبدالکریم : گرمسیرشان چنار برم، سردسیرشان سقاوه و " گلال " است. خانوارهایی از این اولاد در " ملۀ گل " و " کلات " دشمن زیاری زندگی می کنند .
10 ) اولاد کا محمد : گرمسیرشان " پشتۀ زیلایی " ، سردسیرشان تاک سیسه و شب لیز است .
11 ) اولاد کانجف : گرمسیرشان : تنگ درمه " ، سردسیرشان ، شیخ سرکه است.
12 ) اولاد کربلایی کریم : گرمسیرشان " تنگ پیواره، بادنگان و " مورتی "لوداب ، سردسیرشان " چشمه گلی " ، " شهنیز " و " سر چات " است.
13 ) اولاد کی رحیم : گرمسیرشان " تنگ پیواره "، بادنگان علیا " ، آب سردان، سر لوداب ، سردسیرشان " جوبریز " و " سر تنگ جوبریز " است. از این اولاد چند خانوار در نقاره خانه زندگی می کنند .
14 ) اولاد کی شاهین : گرمسیرشان " تنگ یار " ، سردسیرشان شیخ سرکه است .
15 ) اولاد کی مراد علی : در منطقه مربوط به خود " چین و بیلوخر " سکونت اختیار کرده اند .
16 ) اولاد محمد طاهر : هم در گرمسیر و هم در سردسیر ، بین طوایف مختلف بویراحمد سفلی پراکنده اند .
17 ) اولاد محمد زکی : کدخدای طایفۀ تامرادی از سابق تا کنون از این اولاد بوده است مرکز اصلی آنها ، پاتاوه بوده و به تدریج در تمام مناطق تامرادی نشین پراکنده شده اند و هر کدام ادارۀ قسمتی از طایفۀ تامرادی را به عهده گرفته اند ، سردسرشان مارگون بوده است .
18 ) اولاد محمد : اصلاً اهل ممسنی بوده اند ، گرمسیرشان " پاتاوه " ، تنگ هیگون ، آب چنارون لوداب و " تل دراز " ، سردسیرشان " دم سقاوه " و مارگون است .
19 ) بکش ها : از وابستگان به طایفۀ تامرادی هستند و از ایل بکس ممسنی به بویراحمد سفلی مهاجرت کرده اند ، گرمسیرشان " بن زرد " علیا و تنگ هیگون ، سردسیرشان " دلی رچ " و " دوآب" است .
20 ) پرشکفتی : اصلاً از پرشکفتی های ممسنی و وابسته به طایفۀ تامرادی هستند ، گرمسیرشان، بادنگان علیا، سردسیرشان " دشتک" است .
21 ) جلاله ای ها : خود را وابسته به طایفۀ تامرادی می دانند ، گرمسیرشان " مازَی کز " نزدیک چاهن، سردسیرشان کوه بالای " جلاله " نزدیک چشمۀ " مَزَه " است .
22 ) جووی ( =جاوید ) : اصلاً اهل جاوید ممسنی هستند، گرمسیرشان " پارچۀ دوریزگان "نزدیک تنگ هیگون ، بن زرد علیا و دشت رز ، سردسیرشان " دوآب" و " دلی رچ " است.
23 ) زلفعلی : همسایۀ قسمت کرمعلی است، اما شیرینی اصل نیست ، در دره دز لوداب سکونت دارند .
24 ) دسته محمد شریف : خداداد و " الله " شیرینی اصل نیست ، گرمسیرشان " پارچه دوریزگان " نزدیک تنگ هیگون ، بن زرد علیا ، دشت رز ، سردسیرشان " دوآب " و " دلی رچ " می باشد .
25 ) دشمن زیاریها : وابسته به طایف. تامرادی هستند که از دشمن زیاریهای کهگیلویه به منطقه تامرادی مهاجرت کرده اند و در روستای " گورگنجو " ساکن شده اند .
26 ) سیاهها : وابسته به طایفۀ تامرادی و معروف به کرمانشاهی می باشند، در " بادنگان " پاتاوه ، مارگون و سرچنار متفرق هستند .
27 ) شیرینی های اصل : گرمسیرشان "تنگ نار "و سردسیرشان، سقاوه است، قسمت شمی ( =شمس الدین ) ، علی ناز ، کرمعلی و کا علی باز ، جزء شیرینی اصل هستند، گرمسیرشان، پاتاوه، تنگ هیگون و گلال، سردسیرشان، هفت چشمه و مارگون است .
28 ) میدگانی ها : از وابستگان به طایفۀ تامرادی هستند ، گرمسیرشان، تنگ هیگون، سردسیرشان، دلی رچ و " تاگ زری " است.
29 ) اولاد علیشاه ( طاعلیشاهی ) : از طوایف تامرادی که گرمسیرشان گلال لوداب، تنگ هیگون کهگیلویه و پایین دست کوه نده و سردسیرشان، شهنیز و دوبندمارگون ، دلیتنگان، گزدون پاتاوه و دلی رچ مارگون است. تعدادی نیز در خیرآبادگچساران ( پادوک ) و تنگ سرخ بویراحمد ساکن هستند.
از تیره های ایل بزرگ تامرادی می توان تیره های: کرکر، سرچاتی، شرام بوری، پرشکفتی، تهلی ( تلخی ) و جلاله ای ها دسته محمدشریف را نام برد.
توضیح : خانوار هایی از ایل تامرادی ، در عهد کریم خان زند، به خلف آباد خوزستان، تبعید شده و در روستایی به نام "منگان" شهرستان باغملک سکونت دایم اختیار کرده اند.
از افراد سرشناس ایل تامرادی می توان به کی نصیر بهادر ، کی اسد بهادران ، کی فتح الله بهادران ، کی امیر بهادر ، کی حمدالله بهادر ، کی کیامرز یزدانپناه ، ملا فریدون بهادران ، کی غلامعلی یزدان پناه ، ملا فرامرز یزدان پناه ، کی صفر یزدانپناه ، مشهدی حمزه پردل ، ملا ظفر پردل و قاید مرادقلی دلشاد و . . . اشاره کرد.
منابع:
�ایل تامرادی، وبگاه ایران ویلیج�. بازبینی شده در 27 - 09 - 2013.
�ایل تامرادی، وبگاه zagros62. blogfa. com =�. بازبینی شده در 2 - 10 - 2013.
شناسنامه ایلات و عشایر کهگیلویه و بویراحمد، یعقوب غفاری، نشر روایت تهران، 1374

صلاح الدین محمود لر بود و از لرهای ممسنی بود و حتی جایی دیدم که لر همدانی بود ولی جزو سرداران مماسنی در کنار آریوبرزن، رستم سورن پهلو، مردونیه فاتح آتن، مردان شیرازی، رییسعلی دلواری و. . . نامش نوشته شده.
...
[مشاهده متن کامل]
. . . یکی از دوستان هم در مورد شبانکاره نوشته باید بگم که در متون پهلوی و شاهنامه فردوسی و کارنامه اردشیر بابکان ساسانیان از بزرگان پارس هستند و هیچ نامی از شبانکاره نیست و بحث شبانکاره در تاریخ طبری مطرح شده. ساسانیان از خاندان داریوش ۳ هخامنشی و از تبار بهمن شاهنامه و از طرف مادری هم پارس هستند و هیچ ارتباطی به شبانکاره ندارند در متون باز مانده. ساسانیان از بزرگان جاوید ممسنی و از حاکمان مذهبی در استخر در شمال شرقی جاوید بودند و پس از کشتن گوچهر بازرنگی درداراسپید جاوید تشکیل ساسانیان را رقم زدند و بازرنگیان در کهگیلویه امروزی بودند ولی بعد ها بازرنگیان ساسانیان را یاری کردند.

ریشه و نژاد ساسانیان
ساسان پدر اردشیر پاپکان از طایفه شبانکاره . . .
کردان فارس در متون قرون اولیه اسلامی به عشایر منطقه فارس، مرکز ایران ساسانی، اطلاق می شود ( رموم فارس ) . در این معنا، �کرد� به معنای امروزین نیست یعنی به یک قوم خاص اطلاق نمی شد بلکه دارای همان معنای عامی بود که امروزه از واژه �عشایر� استفاد می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

در زمان باستان تا اواسط سده نهم هجری، ۵۰۰ هزار کرد در فارس هستند. [نیازمند منبع] اینها به صورت پنج ایل در فارس می زیسته اند. کهنترین و تنها اثری که طایفه های کردهای شبانکاره را بازکاوی کرده، فارسنامه ابن بلخی است که بین سالهای۵۰۰ تا ۵۱۰ هجری قمری نوشته شده و این کردها را در پنج گروه اسماعیلیان، رامانیان، کرزومپان، مسعودیان و شکانیان شرح داده است. او در پژوهش خود احتمال می دهد که این کردها، مذهبی تسنن و امامیه و هفت امامی داشته که با زبانی غیر از پارسی سخن می گفته، اما زبان پارسی را خوب می دانسته اند.

با عرض سلام
مبارزین مسلمان جنگ های صلیبی، معمولا از مذهب تسنن ( سنی ) بودن و یکی ازسرداران رشید اسلام ودرعین حال متعصب وسنی مذهب، صلاح الدین ایوبی بوده است. این چنین است که صلاح الدین ایوبی سنی مسلک و کرد تبار بوده ، پیش از اعزام به یکی ازجنگ ها بامسیحیان، اقدام به کشتار وسیع و قتل عام بسیاری ازشیعیان یکی ازمناطق شیعه نشین نموده است.
...
[مشاهده متن کامل]

همه ی ما به خوبی واقفیم که مسلمانان شیعه وسنی آنقدر برسر مسایل ایدئولوژیکی، درگذشته اختلاف داشته اند که حاضر به تحمل هم دیگر نبوده اند وچه بسا که دراین اختلاف خون های فراوانی ازطرفین هم ریخته شد. در آن زمان لرها درجنگ صلیبیان مسلمانان را همراهی نموده اند وبعد ها بازبان وکنیه واسامی عربی به سرزمین مادری شان بازگشته اند، درصورتی می تواند واقعی جلوه دهد که قوم لر هم دارای مذهب تسنن بوده باشد. اما دربسیاری ازمنابع ازجمله منابع معتبر بختیاری، همواره به تشیع قوم لر تاکید شده وبه آن بالیده اند. با توجه به اینکه حمداله مستوفی در تاریخ گزیده از طوایف منطقه لرستان و بختیاری و فارس و کوچ آنها اشاراتی داشته و برخی این مهاجرت به سوریه رو شرکت در جنگ های صلیبی عنوان کردن مگه چنین چیزی ممکنه که در طول پنجاه سال اقامت در منطقه کردستان سوریه اسم و فامیل عربی به خود گرفته باشن و بعد از پنجاه سال اقامت در سوریه در زمان بازگشت به وطن خیلیاشون کشته شدن و یا با مرگ طبیعی از بین رفتن طبیعیه اونایی که هم زنده موندن همه پیر و ناتوان شدن و خانوادهاشون چه شدن همراهشون بودن یا نه اگه کسی اطلاعاتی داره ارسال کنه .

دایل نامگذاری این طایفه به ممبینی جد بزرگ ما هستن که به نام ملا مبین بودن . اگه تمایل دارین شجر نامه رسمی رو براتون ارسال میکنم
حمدالله، یا حمد بن تاج الدین ابی بکر بن حمد بن نصر مستوفی قزوینی، نام کامل جغرافی دان، مورخ، شاعر و نویسنده ایرانی[۱][۲][۳] قرن هشتم است.
وی از خاندان مستوفیان قزوین است که مدتها متصدی حکومت آن شهر بودند. پدر حمدالله و نیز خود او با عنوان �مستوفی� در دستگاه ایلخانان خدمت می کردند و حمدالله خود از نزدیکان خواجه رشیدالدین فضل الله بود و پس از او نیز همچنان سمت خود را در کارهای دیوانی حفظ نمود.
...
[مشاهده متن کامل]

حمدالله مستوفی متولد به سال ۶۸۰است و وفات او در سال ۷۵۰ ه‍. ق اتفاق افتاده است و مزارش در محله ملک آباد قزوین باقی است. [۴] آرامگاه او در شهر قزوین، خیابان طالقانی، خیابان ملک آباد سابق، کوچه مستوفی واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۰ بهمن ۱۳۱۸ با شمارهٔ ثبت ۳۳۲ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است و از اماکن مورد احترام اهالی این شهر به حساب می آید. این بنا در حال حاضر در حال مرمت میباشد. [۵]
آثار[ویرایش]
از حمدالله مستوفی، سه اثر باقیست:
تاریخ گزیده: این کتاب در خلاصه تاریخ عالم - تاریخ عمومی، تاریخ اسلام و تاریخ ایران تا زمان نویسنده - به نام �غیاث الدین محمد� نگاشته شده است. در پایان کتاب دو فصل دیگر نیز، یکی در تاریخ علما و شعرای عرب و عجم و دیگری در تاریخ قزوین و بیان احوال اهل علم و ادب آن شهر وجود دارد. این کتاب در یک مقدمه و ۶ باب در سال ۷۳۰ ه‍. ق به پایان رسیده است.
نزهت القلوب: این کتاب در جغرافیا است و در سال ۷۴۰ ه‍. ق نگارش آن به پایان رسیده است. این کتاب را از اولین دانشنامه های فارسی به حساب آورده اند. [۶]
ظفرنامه: منظومه ظفرنامه در هفتاد و پنج هزار بیت به وزن شاهنامه در سال ۷۳۵ ه‍. ق به پایان رسید. ظفرنامه به سه کتاب یا سه قسم تقسیم می شود، کتاب نخست در تاریخ عرب ( قسم اسلامی ) ، کتاب دوم در تاریخ عجم ( قسم احکام ) و کتاب سوم در تاریخ مغول ( قسم سلطانی ) .
پانویس[ویرایش]
پرش به بالا ↑ Lewis, ed. by B. ( 1986 ) . Encyclopedia of Islam, Vol 3, H - Iram ( Photomechan. repr. ed. ) . Leiden [u. a. ]: Brill [u. a. ] p. 122. ISBN 9004081186.
پرش به بالا ↑ Andr� Godard, "The art of Iran", Praeger, 1965. pg 234: "Hamd Allah Mustawfi Qazwini. Persian historian and geographer, born in 680 H ( AD 1281 - 1282 ) . "
پرش به بالا ↑ Carole Hillenbrand, "Turkish myth and muslim symbol: the battle of Manzikert", Edinburgh University Press, 2007. pg 97: "The Persian chronicler Hamdallah . . "
پرش به بالا ↑ شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی
پرش به بالا ↑ زندگینامه حمدالله مستوفی قزوینی citytomb. com
پرش به بالا ↑ رفیعی، علی؛ تاریخچهٔ دائرةالمعارف نویسی در جهان، نامه ی شهیدی، گردآورنده: علی اصغر محمدخانی، تهران، طرح نو، چاپ اول، ۱۳۷۴، ص۶۵۸.
منابع[ویرایش]
کتاب مرجع شناسی و شناخت خدمات مرجع: نوشته دکتر نورالله مرادی
حمدالله مستوفی
مشاهیر قزوین، مهدی نورمحمدی، چاپ سوم 1389.

ماجرای جنگ تیمور لنگ با لرها
تیمور در لرشکر کشی به مناطق لر و در یک نبرد تن به تن با یک لر که بعضی گفتند در لرستان کنونی بوده و بعضی هم گفتند در بختیاری با یک جوان 16 ساله بوده به دلیل ضربه ای که به لگنش میخورد لنگ میشود
...
[مشاهده متن کامل]

ماجرای جنگ تیمور لنگ با لرها
ماجرای جنگ تیمور لنگ با لرها

ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ ﺩﺭﻫﺮ ﻣﻨﺰﻝ ﺍﺯﺳﮑﻨﻪ ﻣﺤﻠﯽ، ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻣﯽ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﻭﻫﻤﻪ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﻣﻨﻊ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪﻭﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﮐﻪ ﻣﺮﮐﺰ ﺳﮑﻮﻧﺖ ﺍﺗﺎﺑﮑﺎﻥ ﻟﺮ ﺩﺭﭘﺸﺖ ﮐﻮﻩ ﺍﺳﺖ ﻭﭘﺸﺖ ﮐﻮﻩ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺍﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻗﺸﻮﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﺁﻥ ﺷﻮﺩﻧﺎﺑﻮﺩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ . ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎﯾﮑﺼﺪ ﺗﻦ ﺍﺯ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﺍﺗﺎﺑﮏ ﺍﻓﺮﺍﺳﯿﺎﺏ ﯾﮑﺼﺪﻫﺰﺍﺭ ﺗﻦ ﺍﺯ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﺗﻮﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ . ﺩﺭﺁﻧﺠﺎ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ � ﺳﯿﻤﺮﻩ، ﮐﺸﮑﺎﻥ، ﺳﺰﺍﺭ �ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻗﺸﻮﻧﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻋﺒﻮﺭ ﻧﻤﺎﯾﺪ . ﺩﺭ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﻣﺮﺩﺍﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺭﺗﻔﺎﻉ ﻗﺎﻣﺘﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺯﺭﻉ � ﺩﻭ ﻣﺘﺮ �ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﮐﻮﻩ ﻧﻌﺮﻩ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ ﺳﻨﮕﻬﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺯ ﮐﻮﻩ ﻓﺮﻭ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﺩ. ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺎ ﯾﮑﺼﺪﻭﭘﻨﺠﺎﻩ ﺳﺎﻝ ﻋﻤﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﺗﺎ ﺳﻦ ﻫﺸﺘﺎﺩ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺑﭽﻪ ﻣﯽ ﺯﺍﯾﻨﺪ . ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ:ﻭﻧﺎﻡ ﺟﻬﺎﻧﮕﺸﺎﯾﺎﻥ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭﺍﻇﻬﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺳﮑﻨﺪﺭ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﻭﺍﺭﺩ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﺷﻮﺩ ﻭﺗﻮ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﺮﻭﯼ ﻭﺑﺎ ﺍﺗﺎﺑﮑﺎﻥ ﺑﺠﻨﮕﯽ . . . � ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺍﺯﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺗﯿﻤﻮﺭ ﻟﻨﮓ ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯﮐﺘﺎﺏ ﺟﻬﺎﻥ ﮔﺸﺎﯾﯽ ﺗﯿﻤﻮﺭ ﺗﺎﻟﯿﻒ ﻣﺎﺭﺳﻞ ﺑﺮﯾﻮﻥ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ.

تیمور جهانگشا : در نسک خودش ( منم تیمور جهانگشا ) در مورد مردان زاگرس نشین ( لرهای ممسنی فارس و لرهای کوهگیلویه و بویر احمد ) چنین نوشته است:
زمانی که من شیراز را گرفتم و پوست حاکم شهر را زنده به زنده کندم و هنگام بازگشت به سمرقند پایتخت خود خبری بگوشم رسید که پسر دوم را در شیراز به کشته و شیراز را غارت کردند در حالی که نیم روز تا سمرقند نمانده بود تیمور سواران و لشکر ( صد و بیست هزار نفر و دویست و چهل هزار اسب ) خود را به راه شیراز برگرداند ( تند روترین لشکر پیاده جهان از آن تیمور بود ) هنگامی که به شیراز رسید شهر را غارت کرده دید و سر پسر خود را به دار آویز کرده بودند از مردم شیراز پرسید آنها چه کسانی بودند گفتند: آنها مردم لر هستند از کوه های ممسنی و کوهگیلویه و بویراحمد میباشند.
تیمور پس از دو ماه پی گیری وگریز در کوههای زاگرس و با از دست دادن هشت هزار تن از سربازان خود نتوانست آنها را شکست بدهد و نگاهبانان آتشکده زردشت به تیمور گفتند اگر دنبال آنها بروی همی سربازانت را از دست خواهی داد و تیمور راه خود را کج کرد و از آن بوم دورگشت.

تیمور در نبر با لرهای فیلی ( مینجایی و لک و لرستان پشت کوه )
یکی دیگر از نبرد های تیمور لنگ در لرستان بود که در آنجا به گفته خود تیمور لنگ به سخت ترین مردم ایرانی بر خوردم که از درماندگی و شگفت شیفته ی آنها شدم آنها هنگام جنگ هیچوقت فرار نمیکردند تا کشته میشدند و بزرگ ( خان ) آنها در آن جنگ ( که به رخ تن به تن بود ) با گرز شانه ی راست تیمور لنگ را از جا درآورد و دست او راهم لنگ کرد ( تیمور لنگ از پای چپ و دست راست لنگ بود و برای این نامش تیمور لنگ شد ) در جنگ تیمور لنگ با لرهای زاگرس نشین که در بخش لرستان ( لرستان کنونی و ایلام ) لرها چنان جنگی سختی با تیمور کردند و او را زخمی کردند تیمور در پایان زندگانی خود می گفت تنها جای که دیدم مردمش پشت به جنگ نکردند ( کنایه از فرار کردن ) و تا هنگام ی مرگ پایداری کردند لرها بودند آنها قلوه سنگ های بزرگ را جوری پرتاپ میکردند که هر کدامش جان سربازنم را میگرفت. . . .

تیمور در گذر از بختیاری
و اما هنگامی که تیمور با این دو تبار لر برخورد کرد حساب کار آمده بود دستش و هنگامی که از بخش مال امیر ( ایذه کنونی در استان خوزستان ) رد میشد به یک چوپان لر زبان دیگر برخورد و از او پرسید آیا در این بخش لرهای دیگری هم وجود دارد؟ او به تیمور گفت از این بخش تا به آنسوی کوه زرد ( زردکوه بختیاری کنونی ) لرهای بسیاری هستندکه در بلندی های دشوار و تیز رشته کوههای زاگرس زندگی میکند.
هنگامی که تیمور داستان لرهای کوهگیلویه و بویراحمد و ممسنی ها و لرهای لرستان را برای چوپان گفت.
چوپان به تیمور گفت هرگز وارد این بخش مشو چون هم یکصدوبیست هزار سرباز خود به همراه دویست و چهل هزار اسب خود وهمه ی نوکران و ابزار جنگی خود را از دست خواهی داد و مرگ خود را بچشم خواهی دید زیرا این لرها که شناخته شده هستند به ایلیاتی و از چندین چند ایل بزرگ که با هم یکدست میباشند تو و لشکرت را نابود خواهند کرد زیرا این دو تبار لر که با آنها جنگیدی برادران آنها هستند که هرکدام برای خود بخشی را برای زندگی کردن برگزیده اند و به آنها لر بزرگ میگویند.
تیمور وقتی سخنان چوپان را شنید و با دلاوری که در آن جنگها از لرها دید با خود گفت اینک اگر لرهای بزرگ پیوستن این دو لر باشند هیچوقت پیروز نخواهم شد و اگر این 3 تبار برادر لر با هم یکدست شوند چه میشود. . . او راه بازگشت به خانه را در پیش گرفت و هرگز به زاگرس میانی لشکر نکشید. . . .

برگرفته از کتاب منم تیمور جهانگشا ﺗﯿﻤﻮﺭ ﺗﺎﻟﯿﻒ ﻣﺎﺭﺳﻞ ﺑﺮﯾﻮﻥ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ

از قدیم یه ضرب المثل بین
قوم بزرگ لر بوده و هست که ::
کرد مال کردستان!!
کرد::رمه گردان
کردین::لباس چوپانان
جاف::نام شلوار مردان کرد است
*****
لر::لهراسب کیانی
لهراسب جد داریوش هخامنشی
...
[مشاهده متن کامل]

سردار آریوبزن از قوم بزرگ لر آریایی
ایل بزرگ لر ممسنی
طایفه ممبینی چهارلنگ ایل لربختیاری
خدایی اگه کسی می دونه این بابا که از ایل لر ممسنی و طایفه ممبینی بختیاری
حرف می زنه
از کدوم طایفه و ایل زیر است:::
( ایل لر ممسنی
طایفه لر جاوید ممسنی
طایفه ممبینی لر بختیاری
طایفه گاوان آشور
طایفه حجاز عرب
طایفه مروان عرب
قوم آشور ::کردستان عراق )
به ما ممبینی ها هم یه خبری بده
***
استان لرنشین کرمانشاه ( ( کرمانجاه::باختران ::باختیاران:لر بختیاری ) )
تمام طوایف ساکن استان کرمانشاه از
قوم بزرگ لر هستند
ایل سنجابی لر ممسنی
طایفه شهرکی لر ممسنی
طایفه احمد وند شیرازی لر
طایفه بالاوند*بلیوند*لر بختیاری
تیره بختیاروند بالاوند
طایفه لر زنگنه
تیره بختیاروند لر زنگنه
ایل لر کرمانج
تیره شادلو لر کرمانج *شالو*
طایفه لر لک
طایفه گوران لر
***
استان لرنشین ایلام*لرستان پشتکوه *
ایل لر ملکشاهی
طایفه شوهان لر بختیاری
طایفه دیناروند لر بختیاری *دینارونی*
طایفه لر لک
طایفه کردلی لر بختیاری * کر دالو*
ایل لر فیلی
طایفه گمار لر بختیاری
طایفه سوره میلی لر
طایفه مهرانی لر بختیاری
***
ایل بزرگ دینارونی لر بختیاری معروف به چهار کر دالو*چهار پسر از یک مادر *
طایفه شالو لربختیاری
طایفه شاکی لر بختیاری
***
استان لرنشین خراسان شمالی
ایل لر کرمانج
ایل لر شقاقی*شاقی. شاکی. شکاکی*
طایفه شادلو*شالو*
زنده باد
قوم بزرگ لر آریایی
پاینده و جاوید ایران بزرگ

قوم مماسن ( ممسنی ) ، ایل جاوی یا جاوید، طایفه ممبینی ( مبین بیگی )
سلام
با عرض پوزش از آقایان ساکن در ممسنی فعلی ، مکوندی و ممبینی ( مبین بیگی ) قوم لر هنوز تو ریشه خودش مونده شما از کجا این همه مطمئنید که از چه نژادی هستین یه زمانی پارت بودیدو هم اکنون عده ایی خود را پارس و عده ایی خودرا از اقوام بومی ایرانی می دانند اصلا مشخصه از کجا اومدن و بدون تعصب پیگیر بودن و کلمه لر از قرن چهارم هجری به بعد رایج شد و قوم کرد هم هنوز مثل قوم لر دنبال ریشه خودشونن و اختلاف نظرهای متعددی مطرحه اینایی شما میگید همش حدس و گمانه . در گذشته تمام اقوام ایرانی در کنار هم مدافع وطن بودن نباید دو گروه از اقوام ایرانی که امروز با هم مشکل دارن ( لر و کرد ) همه چیزو به خودشون ربط بدن یعنی چی په بقیه چکاره بودن مگه نقشه پرشین محدود بود به این دو گروه مگه چقدر جمعیت داشتن و اینقدر جابجایی طوایف تو ایران صورت گرفته که در تمام دنیا بی سابقه بود. شمااگه در حال حاضر از قوم دیگری بودین و میگفتن از قوم لر هستید باز مقاومت میکردید و با تعصب به این قضیه نگاه میکردید مگه همه طوایفی که ماد و هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان رو همراهی میکردن پارس بودن منطقی باشید با احترام کامل قصد بی احترامی ندارم همه شما برادران قومی و دینی من هستید .
...
[مشاهده متن کامل]

اما در مورد طایفه ممبینی ها و مکوندها هم خود بزرگان طوایف ، هم از بیرون، میگفتن این دو طایفه از سرزمین حجاز و مکه اومدن حتی بعضی از بزرگان طایفه ممبینی اسم عربی برا ی فرزندانشون انتخاب کردن بخاطر همین مسئله . اما طایفه ممبینی تمام پیشوندها و پسوندهای ایل مماسن رو در کنار اسم بزرگانشان فراموش کردن و بدون هیچ پیشوند و پسوندی در تاریخشون از آنها یاد میشه مثل قاید یا کاید و ملا لا و بیگ از فرهنگشون حذف شد . بعد از چند قرن حتی نمیدون از کدام قوم ( لر ) ایرانی هستن وقتی سوال میکردیم طرف ده نفر از عقبه خودشو میگفت ولی نمیدونست از قوم مماسنه .
من خودم از بالاترین رده ایلی طایفه ممبینی که کلانترها هستن می باشم بد برداشت نشه همه بزرگوارن فقط در تقوا انسان ها متفاوتن والا کسی نسبت به دیگری برتری نداره .
و در مورد ایل جاوی یا جاوید که ممبینی ها ( مبین بیگی ) هم از این ایل می باشن با تو جه به نوشتهای استاد همتی که گفته بود احتمالا از کردان جاوانیه می باشن این احتمال وجود داره که هسته اصلی این ایل از طایفه کرتی ( کوردی ) هخامنش باشن در ضمن جاوان یک طوایفه قدیمی و قدرتمند از ولایت جبال ( کردستان کنونی ) می باشد که پیشینه درخشانی در تاریخ کردستان دارد ولی بعد از قرن هفتم و هشتم این طایفه در تاریخ کردستان گم شده و نامی از او نیست و فقط روستای جابان در دماوند از طایفه جاوانیه می باشن .
عزیزان طایفه جاوانیه در تاریخ کردستان مشخصه و جاوان کرد که جاف خودشونو رو از نسل او می داند با طایفه جاوانیه دو چیز مجزا و متفاوتن به اشتباه نگیرید و اگر میگن جاوان به مرور زمان به جاف تغییر کرده دروغ محض و ساختگیه پس طایفه جاوان مستقل و جدا از جاف می باشه .
اگه باعث شدم کسی رنجیده خاطر شود به بزرگواری خودتون ببخشید با توجه به نوشتهای استاد ابوذر همتی نظرم رو گفتم آروزی تندرستی و سلامتی و عاقبت بخیری برای همه شما عزیزان از خداوند یکتا خواستارم لطفا درگیر تعصبات قومیتی نشید که از مسیر اصلی که همان سعادت اخروی است غافل میشویدهرچه قدمت طوایف بیشتر باشه و مشخص افراد با نگاه به عقبه خودشون میتونن برا زندگی در اینده با اعتماد به نفس بیشتری در جامعه ظاهر شوند و زندگی سالمتری داشته باشن و نه اینکه گرفتار غرور کاذب شوند و در نتیجه حقیرتر و کوچک و کوچکتر شوند . اومیدوارم برادران دست به قلم طایفه ممبینی ( مبین بیگی ) ، فرهنگ بزرگمنشانه قوم مماسن رو دوباره احیا کنن و از قرار دادن پیشوند و پسوند در کنار اسم بزرگان وهم تباران خودم حتما استفاده کنن . با تشکر

شما چه اصراری دارین که جاوید مماسن را از کرد جاف یا جاب یا جاوان یا گاف و. . . بدانید؟؟ جاوید از زمان هخامنشیان وجود داره سرزمین امروزی ممسنی هم در لوحه های گلی سرزمین پارس هست که ۱۲ طایفه پارسی در آن زندگی میکردند. . . در زمان داریوش پارس به صورت ایالتی به کار رفت و شامل همه گستره انشان شد و فارس، کهگیلویه و بختیاری و حتی در دوره قاجار تا مسجد سلیمان ایالت فارس نام داشت یعنی همه سرزمین های لرنشین جنوب غربی. . . پس از قاجار ایالت پارس دارای تقسیم بندی استانی شد. . . خود واژه لِر هم به مارافیای پارسی ( پارسیان کوچنشین=عشایر ) گفته می شد که امروزه شکل قومیت گرفته. . . ایلات لر پس از سقوط ساسانی به کردستان سوریه تبعید و دوباره چند قرن پیش به سرزمین های مادری خود بازگشتند که خاندان فضولی ایل مماسن را باز گرداند که ۱۴ طایفه داشت که برخی امروزه در بویر ساکن هستند و چرام هم ملک ایل مماسن بود و برخی هم با نام های جاوید، بکش و رستم به مماسن بازگشتند. . . این ایلات به آنجا کوچ داده شده بودند و بازگشتند که خاندان فضولی در ممسنی حکومت لر بزرگ به مرکزیت ایذه را به کمک دیگر ایلات لر بازگردانده شده تشکیل داد.
...
[مشاهده متن کامل]

کتاب ارزشمند ریاض الفردوس خانی همه طوایف ایالت پارس و خوزستان را نام برده و از ایلات ۱۴ گانه مماسن هم نام برده که بسیاری هم امروزه در بویر و چرام ساکن هستند. . . . جاوید خود به تنهایی ایل بزرگی بود که از گویم شیراس ( شیراز ) آغاز می شد و تا به جاوید امروزی ادامه داشت که در بخش شمالی در کوره استخر قرار می گرفت. خود نام شیراز هم از قلعه های شیرازیس در دشت شاهان جاوید گرفته شده در پشت اسپید دژ که جایگاه سردسیری خاندان های هخامنشی و حکومت محلی پارس بوده که آخرین نقطه جاوید ماهوری امروزه هم به یاد همان قلعه های شیرازیس کلگه شیراز نامیده می شه. . . جاوید نامیست که از باستان وجود داره و یادگار گارد جاوید هخامنشیست. دشت شاهان هم به یاد طایفه پارسی مردها که در ممسنی ساکن بودند همچنین تیرمردانی نامیده می شد.
اسپید دژ ممسنی در شاهنامه مرز ایران ( پارس ) و توران ( پرثوا=پارت ) می باشد. . . گزنفون یونانی نویسنده کتاب کورش نامه هم در کتاب خود پارس و ایران را مترادف به کار می برد و کورش پارسی در شرح نبرد آشور هم پارسیان را که با خود از پارس به نبرد برده بود ایرانیان صدا می زند. . . پارس=ایران هست در همه متون. . . ساسانیان هم از پارس برخاستند و از خاندان داریوش۳ ( دارا کیانی شاهنامه ) بودند و نام ایران که به پارس گفته می شد به صورت سراسری به همه فلات ایران دادند و میراث گرانبهای واژه ایرانشهر را و همه فلات ایران را یک شهر خواندن برای ما به ارث گذاشتن. . . پارسیان خود را ایرانیان ( آریایی ها ) می نامیدند آریا هم در ایران باستان مفهوم نژادی که اروپایی ها مطرح کردن نداشته. . . اسپید دژ ممسنی=مرز پارس ( ایران ) و توران ( پارثوا=پارت ) بوده.

سردار آریوبرزن از قوم بزرگ لر آریایی
**************** ( ** ( ( ( ( ( ( ******
تا الان در استان لرنشین فارس
طایفه گاوان*گاوی* نداشتیم
خوب شد خودتون را معرفی کردید
****
ایل لر ممسنی یکی از بزرگترین ایلات قوم
...
[مشاهده متن کامل]

لر در ایران است
ما کاری نداریم طایفه میبینی لر بختیاری است یا لر ممسنی
ما افتخار می کنیم که از نژاد آریایی هستیم
****
سردار آریوبرزن از نژاد قوم بزرگ لر آریایی
***

قوم مماسن ( ممسنی ) ، ایل جاویدیا جاوی ( جاوان ) ، طایفه ممبینی ( مبین بیگی )
سلام
جاوان، سردار بزرگ ایرانی و یار و همراه رستم فرخزاد بوده اند که ابن اثیر در الکامل از او نام برده است؛ این جاوان از اولاد خسروپرویز ( ۵۹۰ - ۶۲۸م ) ؛ خسرو دوم و پسر هرمز چهارم ساسانی که در نزدکی شهر زور در جنگ کشته شده است . این جابان کسی است که یزدگرد را به فرستادن رستم فرخزاد به میدان جنگ وادار کرد، �جابان � منجم کسری و از مردم فرات بود. حال آن که رستم فرخزاد تمایلی به حضور در جنگ نداشت . جابان وقتی کار ایرانیان را رو به زوال یافت ، به جشنس ( گشنسب ) ماه نوشت که با اعراب پیمان کن و فریب اوضاع را نخور. جشنس ماه نزد سعد رفت و برای خود و خاندان و همراهانش امان گرفت و خبرگیر آنان شد.
...
[مشاهده متن کامل]

جابان کُرد ( صحابی کُرد پیامبر )
نویسنده: صلاح الدین عباسی
از قدیم در میان کردها طایفه بزرگی وجود داشته است که در تاریخ به نامهای مختلفی مثل جابان، کابان، گاوان، جاوان، جافان و جاف از آنها نام برده شده است. این اصطلاحات در کتب تاریخی قدیم مثل تاریخ ابن اثیر ـ عماد اصفهانی در قرن 6 هجری، سفرنامه ابن بطوطه ـ مروج الذهب مسعودی ـ قاموس المحیط فیروزآبادی ـ تاریخ امین زکی بگ و… آمده است بعضی مثل هژار مکریانی می گویند که طایفه جابان وجود داشته ولی فعلاً نابود شده اند، دکتر مصطفی جواد می گوید آنها بعد از حمله هلاکو به بغداد تبدیل به عرب شده اند. ولی آنچه به واقعیت و حقیقت نزدیکتر است این است که طایفه جاف کنونی که در کردستان عراق و ایران زندگی می کنند نوادگان همان طایفه هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

در تاریخ مشخص می شود که در میان اصحاب رسول خدا فردی بوده است به نام جابان الکُردی که پسرش ابو بصیر نیز از یاران رسول خدا بوده است، آلوسی در تفسیر مشهور خود روح المعانی از این دو نفر احادیثی را روایت می کند و احتمال می دهد اصحاب دیگری نیز از نژاد کُرد وجود داشته اند. و ابن حجر در کتاب � الاصابه فی تمیز الصمابه � از جابان الکُردی و مأمون بن جابان الکُردی صحبت می نماید.
نام جابان الکُردی و پسرش ابوبصیر در مروج الذهب مسعودی ـ دایره المعارف اسلامی ـ طبقات الکبری سبکی ـ قاموس المحیط فیروزآبادی ـ مغازی ابن اسحاق و فتوح الشام واقدی آمده است. ابن اسحاق و طبری می گویند که ابوبصیر فرزند جابان الکُردی در مکه توسط مشرکین زندانی و شکنجه شده و از هجرت او جلوگیری می کردند. پس این افراد در مکه و قبل از هجرت به حضور رسول خدا رسیده و مسلمان شده اند.
تاریخ نویسان می گویند که ابویحیی ابن مأمون ابن جابان از علمای حدیث بوده است و در سال 172 هجری در کردستان وفات یافته است. پس معلوم می شود که آنها بعد از فتح کردستان به کردستان بازگشته اند و در همان جا نیز به زندگی ادامه داده اند.
از بررسی کتابهای تاریخی می توان به این نتیجه گیری رسید که. جابان از طرف بزرگان کرد در اورامان و شهرزور همراه با هیئتی، مخفیانه و دور از چشم جاسوسان ساسانی، به مکه مسافرت کرده است. آن هیئت برای دادن گزارش کار خود به کردستان بازگشته اند ولی جابان به عنوان رابط و سفیر کُردها در مکه مانده است و همراه سایر مسلمانان به مدینه مهاجرت کرده است. و به احتمال قریب به یقین بارها پیکهایی به کردستان ارسال داشته، و یا با فرستادگان کُردها مذاکره داشته است و حلقه ارتباطی بین کُردها و رسول خدا بوده است.
ابوبصیر در تاریخ اسلام دارای نقش بسیار خاص و مهمی است، او از دست مشرکین به مدینه فرار کرد اما بر اساس مفاد صلح حدیبیه باید به مشرکین بازگردانده می شد، ولی در راه عودت یکی از نگهبانانش را کشت و با 5 نفر دیگر در منطقه العیصی مخفی شد و به پناهگاهی برای مسلمین فراری از مکه تبدیل شد که به دلیل پیمان حدیبیه باید به مشرکین تحویل داده می شدند. او با جنگ پارتیزانی، که از مشخصه های اکراد بود، در مقابل مشرکین مقاومت کرد. اگر سلمان فارسی در جنگ احزاب با کندن خندق، تاکتیکی مهم به سپاهیان اسلام آموزش داد، ابو بصیر با جنگهای پارتیزانی، به یاران رسول خدا روشهای جنگی نا متعارف آموزش داد که بعدها توسط فرماندهان بزرگی مثل خالد و قینقاع و سعدبن وقاص و… از این آموزشها به خوبی استفاده گردید.
در رابطه با ابوبصیر و قبیله گاوان یا جابان می توان به کتب تاریخی معتبر مراجعه نمود و ضرورت دارد در این موارد و اینکه کُردها در میان اصحاب و یاران رسول خدا دارای چه تعداد افراد دیگری نیز بوده اند تحقیقات بیشتری انجام شود.
————————————

سلام
ابن شهاب یزدی می نویسد طوایفی ازقشقایی ها درابتدای قرن نهم هجری درسرحد شش ناحیه فارس ، ییلاق داشته اند.
جامع التواریخ می نویسد قریه "گندمان" ییلاق بخشی از ترکان است. امروزقسمتی از طایفه دره شوری درآنجا ساکن شده اند. اولین طایفه ای که ازایل قشقایی به فارس آمده ، فارسیمدان است، چرا که رئیس این طایفه ابوالقاسم بیگ برعلیه شاه عباس اول قیام کرده است. طبق بررسی های انجام شده توسط محققین برجسته، اصالت بعضی تیره های قشقایی تاحدی تعیین شده. کتاب تاریخ قزلباشان، نوشته آقای میرهاشم محدث، وتحقیقات دکترسید علی میرنیا و دکتر سیروس پرهام وبا استناد به نوشته های مرسدن، ابرلینگ، مینورسکی، شیل و. . . اصالت بعضی از تیره ها عبارتند از: تیره موصلو از کردهای عراق بوده وازشهرهای موصل وکرکوک به فارس مهاجرت کردند. تیره گله زن ازکردهای شمالی عراق و ازمنطقه کمره عراق. تیره آردکپان ازلرهای بختیاری بوده، درحال حاضرهم تیره ای به نام لر دارند. تیره صفی خانی ازنژاد لر وازپیشکوه لرستان آمده اند. تیره های ایگدر و دوقزلو از نژاد ترکمنهای عراق هستند که به ترکمن صحرا و از آنجا به فارس آمده اند. تیره های جامه بزرگی، فیلی ، وندا از لرهای غرب ایران هستند. تیره ابیوردی از ایلات خراسان و طایفه افشار می باشد. تیره نفر از ایل نفر کرمان بوده و از آنجا به فارس مهاجرت نموده اند . تیره عرب چرپانلو ازترک های اردبیل بوده و به همراه خلج ها به فارس کوچ کرده اند. تیره بیات از ترکان غز در زمان سلجوقیان به ایران و کرکوک آمده و عده ای هم توسط نادرشاه به خراسان و فارس و اراک کوچانده شده. تیره شبانکاره از مهاجرین غربی ایران و از نژاد کرد و با ایل سنجابی پیوستگی دارند. تیره لک از نژاد کرد - لر بوده، دسته ای در کردستان و گروهی در لرستان ساکن هستند. تیره بولی ازایل سنجابی کردستان ودرحال حاضر تیره ای به نام بولی درایل سنجابی وجود دارد. تیره ددکی از اتحادیه ترکهای بعدازمغول وازسلسله آق قویونلو هستند. تیره آقاجری ازترکان آذری وازگروه قزلباش هستند که از شمال ترکیه و محلی به نام بایندر آمده اند. تیره قوجابیگو ازطایفه قزلباش ودر زمان صفویه به فارس آمده اند. تیره های شاملو ، آرخلو، قرخلو از ایل افشار بوده از حوالی حلب و شام مهاجرت کردند و اصالتاً ازترکان غز در زمان صفویه هستند. تیره ایناق لو ازکردهای اتحادیه جاف بوده واز کردستان به فارس آمده اند. ایلخانان قشقایی که از فرزندان جانی آقا می باشند. ازسلسله آق قویونلو بوده و از دیاربکر وشمال عراق مهاجرت کرده اند. تیره ایمانلو از ایل افشارخراسان وازدره گز به شیراز وعده ای هم به شهریار تهران مهاجرت نموده اند. تیره قره جولو از ایل چامش گزک ، کرد زبان درزمان شاه عباس ازمهاباد به ورامین واز آنجابه فارس وخراسان کوچیده اند. تیره گورکانلو از ایل بزرگ جلالی ، ازکردهای اصیل غرب ایران. تیره بهلولی تیره ای ازعشایربلوچ بوده که از زابلستان کوچ کرده اند. فیوج یا غربت ها در زمان بهرام گور�پادشاه ساسانی�ازهندوستان آمده اند. تیره زندلک از لکهای لرستان هستند که درسال 1145دولت عثمانی به علت شورش آنها را سرکوب و به نقاط مختلف ایران تبعد نمود.
...
[مشاهده متن کامل]


قوم مماسن ( ممسنی ) ، ایل جاوی یا جاوید ، طایفه ممبینی
سلام
ناگفته های سردار ایرانی آریوبرزن ( لر، کردیا فارس )
خبردنا – سید ابوالحسن حسینی نیک : اخیرا در سایت " خبردنا " مطلبی تحت عنوان یک" لیککی "عامل شکست"آریوبرزن" و سقوط "هخامنشیان " بازتاب زیادی به خصوص در ایل بزرگ بهمئی داشت.
...
[مشاهده متن کامل]

بر این اساس بر آن شدیم تا در متن حاضر با توجه به مطالعات صورت گرفته به این مهم که در جهت تحریف حقایق تاریخی صورت می پذیرد پاسخ داده شود.
همگان اهل تاریخ و تاریخ اجتماعی می دانند، امروزه از داستانهای تاریخی، که به فراوانی بجای تاریخ علمی وجود دارد، سوء استفاده های سیاسی می شود همچنین باید توجه داشت از ابتدای قرن 21 دور جدید تمدن بشری آغاز شده است به گونه ای که تاریخ تمدن وارد مراحل حساس خود می شود. سرعت تحولات زیاد است و باید با دقت پژوهشی تمام موضوعات و مسائل را زیر نظر داشت. زیرا غفلت و کوتاهی از این مهم، تبعات سیاسی، اقتصادی، امنیتی، تاریخی و نظامی فراوانی برای هر کشور و منطقه ای خواهند داشت.
به هر حال با توجه به متون تاریخی یونان، یکی از سرداران بزرگ تاریخ ایران در زمان هخامنشیان آریوبرزن بود. در سومین جنگ اسکندر مقدونی با ایرانیان که به جنگ آربل Arbel یا گوگامل Gqugamele مشهور است در سال ۳۳۱ پیش از میلاد بابل، شوش، استخر ( در استان فارس کنونی ) را از آن خود ساخت و تصمیم به دست یافتن به پارسه گرفت و به سوی پایتخت ایران حرکت کرد که "آریوبرزن" سردار ایرانی از سرزمین خود با شجاعت دفاع کرد و سرانجام در این راه کشته شد.
البته در چند دهه اخیر پژوهش ها و تالیفات تاریخی در کشور و استان "کهگیلویه و بویراحمد" صورت گرفته است. در این تالیفات تاریخی به شرح نبرد اسکندر مقدونی و آریوبرزن پرداخته اند. این اقدامات اگر چه تا حدودی خوب بوده اما خالی از اشکال و نقد هم نیست.

شایان ذکر است، شرح ما وقع نبرد آریوبرزن با اسکندر مقدونی یکی از این حوادث تاریخی است که از یک طرف به خاطر ریشه قومی و اجدادی آریوبرزن و از طرف دیگر محل وقوع درگیری این دو سردار، جای شک و مناقشه بین اقوام ایرانی به خصوص مناطق استان کهگیلویه و بویراحمد شده که هر از چندگاهی به رسانه ها کشیده می شود.
نویسنده متن سعی بر آن دارد که در حد بضاعت علمی خود به این مهم بپردازد.
1. متون تاریخی دوره باستان ایران معمولا برگرفته از: یکسری روایت های بیشتر مذهبی از دوره ساسانی یا کتیبه های تاریخی و تاریخ نگاری ها می باشد که عموما هیچ گونه تاریخ نگار ایرانی در زمان هخامنشینی وجود نداشت. یا هیچ متن تاریخی که توسط یک مورخ ایرانی نوشته شده باشد به دست ما نرسیده است.
2. وقتی یک واقع تاریخی را با جزئیات آن تعریف و تشریح می کنند باید به لحاظ پژوهشی به آن شک کرد. از این رو، نبرد اسکندر مقدونی و آریوبرزن تقریبا 2500 سال از آن می گذرد و ایران در آن موقع تاریخ نگار نداشت و از طرف دیگر در متون تاریخ یونانی معمولا قومیت ها را به اسم عام به کار برده اند و اشاره ای به جزئیات نکرده اند.
مثل پارسیها، مادیها، بابلیها و. . . پس اینکه بعضی از متون تاریخی می نویسند یک سرباز لیکیایی اسکندر مقدونی را برای حمله به تخت جمشید راهنمایی کرده به لحاظ علمی محل شک و تردید است. یا برای حقانیت و شفاف شدن این موضوع مهم، منابع یا ماخذ مطلب فوق برای افکار عمومی، بهتر است ذکر شود. البته متن زیر که توسط "استاین" مطالعه و بر گرفته از متون یونانی است این موضوع را مشخص کرده و نوشته اسرای ایرانی نه لیکیایی.
But for rich rewards, his prisoners, led him at night through unobserved roundabouts to the rear of the Persian position while Craterus remained with a force in the camp ( Arrian 3. 18. 5 - 6; Curtius 5. 4. 29; see also W. Heckel, "Alexander at the Persian Gates, ” Athenaeum 58, 1980, pp. 168ff. ; attempted reconstruction of the route in Stein, op.
cit. , pp. 23ff. )
3. عده ای آریوبرزن را از اجداد کرد ها و عده ای دیگر از لرها می دانند. در کتاب "اتیلا" نوشته "لویزدول" آمده که در آخرین نبرد اسکندر که از شجاعت آریوبرزن خوشش آمده بود به او پیشنهاد داده بودکه تسلیم شود تا مجبور به کشتن او نشود ولی آریوبرزن گفته بود:
"شاهنشاه ایران مرا به اینجا فرستاده تا از این مکان دفاع کنم و من تا جان در بدن دارم از این مکان دفاع خواهم کرد. " آریو برزن در متن فوق مشخص نیست از کجا و مال چه منطقه ای از ایران آن روز بوده است.
یا در زبان و فرهنگ کردی، آریو اشاره به نژاد این سردار آریایی دارد و برزن که اکنون در زبان کردی برزان یا بارزان خوانده می شود به معنی بلندی، سربلندی و ترکیب این دو کلمه که احتمالا لقب این سردار بوده و به معنی آریائی سرفراز می باشد.
شایان ذکر است کردها نژاد خود را ( ئاری ) تلفظ می کنند و اسم برزان یا بارزان نیز در میان اکراد بسیار متداول است. آریوبرزن یونانی شده اسم فارسی Ārya - bṛzāna است.
ARIOBARZANES, Greek form of an Old Iranian proper name *Ārya - bṛzāna - , perhaps signifying "exalting the Aryans; ”
از طرف دیگر، قوم " لر " که منطقه "کهگیلویه و بویراحمد " هم بخشی از این قوم می باشند "آریوبرزن" را هم از خود می دانند.
و این در حالی است که با توجه به متون یونانی و در متن زیر هم مشخص است، "آریوبرزن" نوه دختری اردشیر دوم سلسله هخامنشی می باشد و به هیچ قومیتی هم اشاره نشده است.
Son of the famous Artabazus and grandson of Pharnabazus, satrap of the Hellespontine Phrygia, and Apamā, daughter of Artaxerxes II ( Arrian, Anabasis 3. 18. 3, 23. 7 with [J. ] Kaerst in Pauly - Wissowa, II, col. 883, no. 4; K. J. Beloch in Janus: Festschrift f�r Lehmann - Haupt, Vienna, 1921, pp. 8f. ; H. Berve, Das Alexanderreich auf prosopographischer Grundlage, Munich, 1926, II, pp. 60, 82 - 83 )
4. در خصوص مکان و منطقه ای که اسکندر مقدونی با آریوبرزن وارد جنگ شده است روایت های متفاوت تاریخی وجود دارد. کردها می گویند جنگ آربل Arbel یا گوگامل Gqugamele درمنطقه آربلا در کردستان عراق کنونی به وقوع پیوست.
در بعضی ازمتون تاریخی تنگه تکاپ واقع بین بهبهان امروزی و منطقه بهمئی "کهگیلویه بزرگ " و بعضی محققان و متون تاریخی دیگر تنگ تامرادی و حوالی اردکان فارس را محل جنگ این دو سردار یونانی و ایرانی می دانند. اما آن چیزی که "استاین" از متون یونانی نوشته و در متن زیر آمده بدین گونه است.
تنگه کاش یا کاس "Tang - e Ḵāṣ "در مسیر موازی با دشت بیضا و یک دره کوچک در 16 کیلومتری رودخانه شول در شرق اردکان به وقوع پیوسته است.
The defensive position selected by Ariobarzanes lay on the shorter mountainous track, and was called the Persian Gate ( Arrian, Anabasis 3. 18. 2; Strabo, Geography 15. 3. 6 ) or ( if one approached it from Persis ) the Susian Gate/Rock ( Curtius 5. 3. 17; Diodorus 17. 68. 1 ) . The site is generally sought at the Tang - e Ḵāṣ, a narrow defile flanked by parallel ridges which links the Dašt - e Bayżā with a little valley sixteen km from the Šūl river in East Ardakān ( Stein, op. cit. , 23ff. ) .
البته بعضی از محققان بنا به دید خود در موارد و موضوعات تاریخی تفسیرهایی داشته اند که بعد از گذشت چندین سال با توجه به پژوهش های جدید علم تاریخ، مطالعات قبلی به نوعی رد شده اند مانند: "ابن حوقل"، با دیدن نقش برجسته داریوش و اسیران، فکر کرد که داریوش یک معلم و جلوی دانش آموزان ایستاده است. او کمان داریوش را شلاقی تصور کرد که به عنوان معلم برای تنبیه بچه�ها از آن استفاده می کرد.
"آبل پینس" فرانسوی از یاران رابرت شرلی انگلیس در زمان حکومت صفویه، نقش برجسته ها و کتیبه های بیستون را که بالای صخره قرار گرفته بود، عروج عیسی توصیف کرد.
"ژاردن" فرانسوی نگاره بیستون را صلیبی با 12 حواری انگاشت. "روبرت کرپورتر" نگاره بیستون را صحنه ای از تورات و نمایندگان قوم بنی اسرائیل دانست که در حضور سلمانصر شاه آشور هستند.
پس بر اساس متن حاضر می توان گفت:
1 - در آن روز ایران، فقط یک "آریوبرزن" نبوده بلکه چندین"آریوبرزن" وجود داشت.
2 - روایت های که از جنگ آربل Arbel یا گوگامل Gqugamele بین اسکندر مقدونی و آریوبرزن وجود دارد بیشتر یونانی است.
3 - در این روایت های تاریخی یونانی اشاره به اسرای ایرانی شده و کلمه لیکیایی وجود ندارد.
4 - محل وقوع جنگ بین این دو سردار تنگ "کاش یا کاس" Tang - e Ḵāṣ نزدیکی رودخانه شول در شرق اردکان فارس است. خامسا، نژاد و اجداد آریو برزن هم دقیقا مشخص نیست از چه اقوام و منطقه ایران آن روز بود. با توجه به مطالعات استاین که بر گرفته از متون تاریخی یونانی است آریوبرزن را نوه دختری اردشیر دوم هخامنشی می داند.
تذکر :
آنچه گفته شد مطالعه نگارنده از " آریو برزن " بدون در نظر گرفتن تعصبات خاص است . امید است سایر محققان و اندیشمندان با نقد این مطلب بر باز شدن فضای بحث و گفتگو در خصوص مسائل تاریخی فراتر از مسائل قومی و قبیله ای و بصورت علمی و مستند با ذکر منبع و مرجع همت گمارند .

ایل لر ممسنی یکی از ایلات قوم بزرگ لر
ساکن در کهگیلویه. فارس. سیستان. کرمان
( شما شاید فرزند اسکول از کردمروانی باشید )
ولی ایل لر ممسنی به خود افتخار می کند
که از نژاد تنها قوم اصیل آریایی ایران
...
[مشاهده متن کامل]

قوم لر است
لر ::از نژاد لهراسب کیانی
معنی
کرد::رمه گردان
کردین::لباس نمدی چوپانان قوم لر
***
بعضی سورانی های کردستان عراق *قوم آشوری*در بین ایلات قوم لر رخنه کردند
و سعی دارند هویت این ایل های تاریخ ساز میهن عزیزمان ایران را تغییر دهند
****
قوم لر هوشیار و سرزنده است
و همیشه از کشور ایران دفاع خواهد کرد
ما سربداران ایران هستیم،
جانم فدای ایران
اینجا کردستان عراق نیست.
اینجا استان فارس سکونتگاه ایل بزرگ لر
ممسنی است
ایران همیشه جاوید بمان

قوم مماسن ( ممسنی ) ، ایل جاوی ( جاوید ) ، طایفه ممبینی ( مبین بیگی )
سلام
مورخ یونانی که به نبرد ممسنی ها با اسکندر اشاره کرده است, کورتیوس روفوس مولف تاریخ اسکندر است. در متن بالا به هرودت مورخ یونانی اشاره شده که هرودت قبل از اسکندر بوده است. به نوشته استرابو مورخ رومی سه طایفه هخامنشی به نامهای :مردی, کرتی ( کردی ) و مکه ( مکا ) در استان فارس در حدود ممسنی فعلی زندگی می کرده اند. علاوه بر مک وند که منسوب به طایفه مکه هخامنشی است, طوایف دیگر ممسنی به نام مردویی, تیر مردانی, مرزیونی و دهمرده نام طایفه مردی را حفظ کرده اند. چرا در تاریخ قوم مماسن ( ممسنی ) از طایفه کرتی ( کوردی ) هیچ نامی نیست بسی جای تامل داره ، حذفش کردن هوشمندانه ؟؟؟!!!
...
[مشاهده متن کامل]

در تاریخ نقل شده در هنگام تدارک حمله داریوش شاه به مصر و اتراق وی در منزلگاه کورا ( کِیرا ) جهت سربازگیری و افزودن سربازان کورایی به ارتش پارس به مدت ۱ شب در این منزلگاه سکونت نموده و همان شب توسط بزرگ خانواده مهران تعداد ۴۰۰ رأس گاو جهت پذیرایی از سربازان عازم جنگ سر بریده شده است و پس از پیوستن سربازان به سپاه این منطقه را ترک نموده است.
...
[مشاهده متن کامل]

کورا ( کِیرا ) نامی آشنا در لوحه های گلی و یکی از ایستگاه های چاپار پارس و تا امروز هم مرکز جاوید له ( لل ه ) خوانده می شود. دهستانی در جاوید ممسنی که ما آن را امروزه مهرنگان ( مهرنجان ) جاوید می نامیم و هنوز نام محله قدیمی آن کِیرا ( کورا ) می باشد. خاستگاه کورایی های سیستان را که ۷۰۰ سال پیش به سیستان و بلوچستان مهاجرت کردند از کورای جاوید می دانند. کورا احتمالا به یاد مهرنگان ساسانی که پیش از گیلویه حاکم جاوید بود مهرنگان نامیده می شود. سرزمینی که ما امروزه مماسن ( ممسنی ) می نامیم و البته در گستره کمی بزرگ تر در لوحه های گلی کشف شده در تخت جمشید بخش شرقی انشان می باشد و پارس نامیده می شد و ۱۲ طایفه مشهور پارسی در این سرزمین ساکن بود. . . ممسنی زادگاه هخامنشیان و خاستگاه ساسانیان می باشد، ساسانیان از خاندان داریوش ۳ بودند.
در دوره ننگین قاجار کمهر، کاکان، کامفیروز، شول، سنکر، دشت ارژن، کهمره، سیاخ دارنگون، دشت ملیان ( بیضا ) ، اسپیدان، حومه کازرون، حومه گچساران از مماسن جدا شد و در برخی از این نواحی ترکان ازبک قشقایی اسکان داده شدند.

قوم مماسن ( ممسنی ) ، ایل جاوی یا جاوید ، طایفه ممبینی
سلام
دیرینه ترین مادها کاردوها هستند که دو هزار سال پیشتر و در دامنه های زاگرس و میان رودان و جنوب خاوری آسیای صغیر سکونت پیدا کرده بودند . با گذشت زمان گروه های دیگری آمدند و به آنان ملحق شده در اثر آمیز گاری و ازدواج ، قوم بزرگ کاردو را در آن سرزمین تشکیل دادند . گروه های دیگری از ماد پس از آنها به سوی خراسان و جنوب بلخ کوچ کردند . مادها افزون بر زاگرس و میان رودان و آسیای صغیر ، همراه پارس ها در سرزمین جدید به هر سو رفته در دامنه های البرز و در سراسر ایران نیز مستقر شده اند .
...
[مشاهده متن کامل]

از آغاز تشکیل دولتهای ایرانی چه مادها ، چه هخامنشیان و سپس اشکانیان و ساسانیان برای همیشه در سراسر تاریخ و بعد از اسلام هم ، کردان را به خاطر جنگجویی و سوار کار بودن همراه لشکرکشی های شاهان هر زمان ، ازسویی به سویی دیگر برای دفاع از مرزهای ایران گسیل نموده و در محل های تازه مقیم می گشتند .
پژوهشگران آلمانی مهاجرت بسیاری از طوایف را از پارس به سرزمین ماد چنین نوشته اند :
در قرن پنجم پیش از میلاد به علت لشکرکشی های شاهان هخامنشی به آسیای باختری ، بسیاری از طوایف صحرا نشین جنگجو از پارس و خاور ایران به بخش های باختری کوچانده شده اند . و این نقل و انتقال در تمام ادوار ایران باستان ادامه داشته است . از آن جمله از قوم بزرگ سیرتی ، نخستین طایفه هایی که به سوی باختر انتقال داده شدند ، قبایلی بودند به نام آزاکارتیا که نخست در خاور فارس سکنا داشتند که توسط ” هوخشتره ” ( سیاکسار ) پادشاه ماد در دوره ی سلطنت آشوربه سرزمین ماد گسیل شدند که ” هوخشتره ” به یاری آنان دولت آشور را منقرض کرد و نینوا را تصرف نمود . همین قوم آزاکاریتا در دوره ی کورش بزرگ در سده های پنجم و ششم پیش از میلاد به نواحی مرتفع یعنی اربیل قدیم کوچ کردند .
داریوش بعضی از سران قوم آزاکارتیا را به پایتخت خود آورد که در نقش های سنگ برجسته بیستون قیافه و هیکل امیر آن قوم با لباس و هیات کردهای امروزی دیده می شود .
ـ پراکندگی کردان در گستره ی ایران :
مهاجرت اقوام ایرانی کرد از خاور به باختر تدریجی بوده و این اقوام پس از مدتی جدایی از یکدیگر باز درکوهستان های زاگرس و سواحل دجله به هم رسیده اند و چون در نژاد و اخلاق و آداب ایرانی متحد بودند آمیزش و اختلاط آنها با یکدیگر به سهولت انجام پذیرفت و رفته رفته کلمه ” کردو ” که نام نخستین طایفه مهاجر ایرانی یا نام کوهستان های باختر بود به تمامی قبایل ساکن آنجا اطلاق شد . ( 3 )
در فارس که گاهواره ساسانیان است از روزگاران کهن ، تیره های گوناگون آریایی نژاد می زیسته اند که کردها هم یکی از آنان بوده اند . استرابون جغرافی نگار نامدار یونان باستان از 5 گروه از مردم پارس نام می برد و می گوید : ” گروه های گوناگون که در پارس می زیستند ” پاتیشخوار ” ، “هخامنشی ها “، ” مجوس ها “، “کورتی ها” و ” مردها ” می باشند که سه گروه آخری ماد و کرد هستند . ” ( 4 )

قوم مماسن ( ممسنی ) ، ایل جاوید یا جاوی ، طایفه ممبینی ( مبین بیگی ) از نسل بهرام گور ساسانی
سلام
( مماسن ) بزرگ ایلی پارس تبار و ایرانی یکی از نیرومندترین ایلات پارس در روزگار هخامنشیان اشکانیان و ساسانیان و چه بعد از سقوط ساسانی. ایلات بویری و مردی و تیرمردانی و کائد که در این نظر نمیگنجه جزئی از ممسنی ها بودن ممسنی طایفه ای داره بنام جاوید, همان سربازان گارد جاویدان بودن همینطور واژه بویر یعنی کماندار و کمانگیر و کمان ساز و کسی که مهارت تیراندازی اون خوب هست مکوندها هم جزیی از ممسنی ها بودن خود کلمه مک یعنی نیزه و نیزه دار و وند یعنی فرزند. یکی از شاخه ها
...
[مشاهده متن کامل]

اصلی قوم لر است
چهارده طایفه بزرگ داشت
که به مماسن چهارده چریک پارتیزان مشهور بود و در
گارد جاویدان ایران از میهن دفاع می کردند
و فقط چهار طایفه از آن در استان فارس باقی ماند, چهاربنیچه چهارده چریک ( بکش=بهکیش رستم. دشمنزیاری. جاوید ) …. جاوید نام یکی از طوایف ممسنی هست که رده هایی از آنها هم به بختیاری آمده اند از جاوندهای بختیاری گرفته تا جاویدهای اطراف شوشتر…و گروهها و طایفه های دیگری هم به خوزستان و بختیاری و کهگیلویه وارد شدند جهت نیرومند تر شدن ایلات بختیاری و کهگیلویه هنوز که هنوزه ردپاهایی از حضور ممسنی ها در بختیاری مشاهده میشود و با اسم ها و طایفه های زیادی چون شیخ و قائد و کائد و دشمن زیاری و ممسنی و ممبینی و جاوندی و جاوید و جاویدی و کیانی و غیره بر میخوریم… در کل رسم شاهنامه خوانی و غیره هم از طریق ممسنی ها به خوزستان و جاهای دیگر راه پیدا کرد. گروهی از ممسنی ها که جمعیت زیادی بودند به سیستان و بلوچستان تبعید شدند و هنوز که هنوزه پسوند ممسنی دارن گروههای زیادی هم به جنوب استان فارس و بوشهر تبعید شدند از جمله طایفه قائدان ممسنی با کائدان ممسنی به بوشهر و تنگستان و فراشبند و فیروزآباد و غیره رفتند ریس علی دلواری از طایفه قائدان ممسنی بود حتی نام فامیلی ممسنی داشت که به رئس علی دلواری تغییر دادند. برخی طوایفم ممسنی شامل:ممسنی، ممبینی و مکوندی و سنجابی هم به خوزستان و لرستان رفتند…. گیلویه نام یکی از نوادگان ساسان بود که بعد سقوط ساسانی بر مماسن بزرگ حاکم بود…امروزه به نامش کوه گیلویه میگویند… از ۲۳ شهر هخامنشی ۱۳ شهر در مماسن بزرگ بود که ۳ کاخ بزرگ امروزه کشف شده…لیدوما یکی از آنهاست.

قوم مماسن ( ممسنی ) ، ایل جاوید یا جاوی ، طایفه ممبینی ( مبین بیگی )
سلام
2337 سال پیش اسکندر مقدونی با ایل ممسنی جنگید ونام ممسنی از آن زمان ، وارد تاریخ جهان گردید. 1569 سال بعد از حادثه جنگ اسکندر و ایل مماسن، که کورتیوس روفوس بر اساس تواریخ پیشین ، شرح آن را در سده ی اول میلادی نوشته است ، حمدالله مستوفی که تاریخ گزیده را در سال 730 ه. ق ( 1330م ) نوشت، از ایل مماسنی نام می برد که همراه با 26 طایفه دیگر لر ( کرد ) از جبل السماق شام ( کردستان سوریه، شمال غربی شهر حلب ) در نزدیکی دریای مدیترانه به لرستان کوچ کردند. این رویداد در اوایل سده ی ششم هجری در زمان اتابک هزار اسپ دومین اتابک سلسله اتابکان لر بزرگ رخ داد. طایفه فضلوی که اتابکان لر بزرگ ریاست آن را عهده دار بودند ، در اوایل قرن پنجم هجری از کردستان سوریه به شولستان ( ممسنی ) آمدند و توانستند حکومت لر بزرگ را با مرکزیت ایذه ( مال امیر ) بر پا کنند. مهاجرت ایلات لراز جمله ممسنی از سوریه به ایران ، در بررسی خاستگاه قوم لر و هویت تاریخی آن که باعث ارائه نظریات مختلفی بوسیله قوم شناسان شده ، موضوعی بس مهم است . استقرار ایل ممسنی در روزگار هخامنشی در کنار رود سیحون ، و بعدها در کنار دریای مدیترانه و اینک در کشورهای ایران ، افعانستان ، پاکستان و عراق ، از سرگذشت عجیب و غریب این ایل باستانی در طول تاریخ حکایت دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

نادرشاه افشار *اوشار*از طایفه اوشار*اوشر*
ایل گندلزی*کندل زی. کنرسی. کیانرسی*چهارلنگ لر بختیاری
ساکن در خوزستان شهر شوشتر و شهر
دورک بود
تیره های از ایل کیانرسی زمان صفوی به
همدان و بعد به ارومیه کوچ داده شدند
...
[مشاهده متن کامل]

بعدا تعدادی از آنها به خراسان کوچ داده شد شهر دستگرد
تاریخ دان ها به خاطر کوچ طایفه اوشار از ارومیه به خراسان
آنها را از طوایف ترک آغوز می نامند
ولی طایفه اوشار از ایل لر بختیاری است
معنی
کلمه لر بختیاری اوشار::آ بشار
اوشر::آبی که از کوه شره می کند
ترک ها نام ایل گندلزی را
به صورت گندزلو تلفظ کردند
معنی گندل در زبان لری بختیاری ::
گیاهی بدبو که در مناطق لرنشین خوزستان. کهگیلویه. جنوب لرستان می روید و برای رنگرزی استفاده می شود
معنی گندلزی*کیانرسی*:طوبایی که در
منطقه رشد گندل زندگی می کنند
زی::زندگی کردن
( ( حتی ترک ها و کردها نیز معنی نام اوشار را
نمی دانند؟؟!!جالب نه ) )
اوشار کلمه ایی لری به آبشار
در کهگیلویه. شوشتر. لرستان
آبشارهای*اوشار* زیادی وجود دارد
طایفه گندلی ایل دورکی لر بختیاری
طایفه گندلی وند ایل عالی جمالی لر بختیاری
محل سکونت ایل گندلزی شهر دورک
جمعیت ایل لر کیانرسی بختیاری بیش
از یک میلیون نفر است
ولی جمعیت ایل لر افشار در کشور 300 هزار
نفر است
ایل اوشار از ایل بزرگ کیانرسی لر بختیاری
ایل لر کرمانج ( کرمنجی. کرمنجزی )
به معنی اسم های افشار. گندزلو. کرمانج. منجزی
رجوع کنید
تاریخ واقعی قوم بزرگ لر
زنده با قوم لر
زنده باد ایران بزرگ

قوم مماسن ( ممسنی ) ایل جاوید یا جاوی ، جاوان طایفه ممبینی ( مبین بیگی ) از نسل بهرام گور ساسانی
سلام
جابان روستایی است واقع در ۷۵ کیلومتری استان تهران، مکانی است توریستی و گردشگری با هوای رتبه اول در ایران. این روستا دارای منطقه ی سبز به مساحت ۲۵۰۰۰ هکتار میباشد. روستای جابان دارای انواع میوه ها از جمله از بهترین سیب ها ( سیب مرغوب دماوند ) ، هلو، خیار، گیلاس تکدانه و آلبالوی درجه یک میباشد و انواع محصولات را به خارج کشور صادر میکند.
...
[مشاهده متن کامل]


در روستای جابان رودی پرآب در طول سال جاری است و این رود به نام هفت چشمه معروف است که طولی معادل ۵ کیلومتر دارد و آب مردم روستا و باغات و چندین روستای دیگر را تامین میکند. از جمله مهمترین رودهایی که به این رود متصل است چشم شاه میباشد.
جابان دارای کوه هایی بسیار زیبا می باشد و در پشت آن دریاچه های لار و تار نهفته شده است.
جابان قبلا تخمه های خوش طعم به نام تخمه جابانی داشت که متاسفانه به تخمه ژاپنی معروف است.
از جمله منبع درآمد مردم جابان گردو میباشد که به کشورهای دیگر نیز صادر میشود.
این روستا در زمان قدیم منطقه ی سکونت کردهای تبعیدی یا کرد کرمانج و هخامنشیان بوده است.
مردم جابان در حال حاضر به زبان شیرین کرد فارسی یا کرمانج صحبت می کنند.
از قدیم در میان کردها طایفه بزرگی وجود داشته است که در تاریخ به نامهای مختلفی مثل جابان، کابان، گاوان، گوپان ، جاوان، جاو، از آنها نام برده شده است.
این اصطلاحات در کتب تاریخی قدیم مثل تاریخ ابن اثیر ـ عماد اصفهانی، سفرنامه ابن بطوطه ـ مروج الذهب مسعودی ـ قاموس المحیط فیروزآبادی ـ تاریخ امین زکی بگ و… آمده است. در تاریخ مشخص می شود که در میان اصحاب رسول خدا فردی بوده است به نام جابان الکُردی که پسرش ابو بصیر نیز از یاران رسول خدا بوده است.
گوپان از دو بخش ( گو:یل و پهلوان ) و ( پان: پرورنده ) تشکیل شده و لقب یکی از خانواده های پارس بوده و گوپانان ناحیه مربوط به این خانواده بوده است افراد این خاندان تا آخرین سالهای حکومت ساسانی دارای مناصبی در دولت بوده اند، و در واقعه قادسیه از شخصی با نام “گوپان” ( به تلفظ عربی جابان ) نام برده شده است که فردی با نفوذ در دولت یزدگرد سوم بوده است.

طایفه ممبینی از ایل چهارلنگ لربختیاری
***
ایل لر ممسنی
***
ایل حسنکیفا از ایل لر بختیاری
*حسنکی *
شامل طوایف *13 طایفه *
شوهان
آسترکی
کشکی
کردلی بزرگ
کردلی کوچک
جلکی
...
[مشاهده متن کامل]

رشان*رشن*
محلبی
شقاقی *شاقی. شکاکی*
بجنوی*بجنوردی *
.
.
.
***
طایفه شبانکاره جدا شده
از طایفه گوران لر
**
طایفه آسترکی بختیاری
طایفه کشکی بختیاری
طایفه شاکی بختیاری *شاقی. شقاقی *
شهر جلکان بختیاری *جلکی*
حسن کیف مازندران
کلار دشت مازندران
شهر حسن کیف ترکیه
****
طایفه حسنکیفا بختیاری *حسنکی. استکی. اسنکی*
شامل تیره های
جافر *زافر. زفر*
کلوری
حیدری
کاید
کلار
گوران*گهوران. کی وران*
***
طایفه گوران
طایفه زافرانلو *زفرانلو*

طایفه ممبینی لربختیاری
ایل سنجابی لر ممسنی
***
جد سلسله صفوی از سادات بوده و از
قوم بزرگ عرب است
آیا قوم کرد سورانی عرب است یا از قوم
آشور؟؟!!
کرد::رمه گردان. نام قوم نیست . شیوه زندگی
...
[مشاهده متن کامل]

کردین::لباس نمدی چوپانان قوم لر آریایی
***
زنده باد لر آریایی
زنده و پاینده باد ایران بزرگ

آقای ممبینی من از جاوید ممسنی هستم و هر آنچه هم نوشته ام در اثبات قول لر بوده و تاریخ مماسن ها را نوشتم و اینکه هیچ ارتباطی به کرد نداره که شما به نظر می رسه آنچه نوشته ام نخوانده اید و شما عالیجناب بر چه اساسی من را اهل عراق معرفی می کنید میشه یه توضیحی بدین که روشن بشه؟؟
طایفه ممبینی از ایل چهارلنگ لربختیاری
ساکن در خوزستان
ایل لر ممسنی در فارس زندگی می کند
طایفه شبانکاره به زبان لری تکلم می کند
عالیجنابان
رضا و آریا صاف و پوست کنده بگوئید
شما واقعا اهل ایران هستید ؟
...
[مشاهده متن کامل]

یا عراق
کرد نام قوم نیست
معنی
کرد::رمه گردان
کردین::نام لباس نمدی چوپانان قوم لر
زمان اتابکان لر کوچک
خاک کرمانشاه در وسط سرزمین لر قرار داشت و تمام ایلات آن از نژاد قوم لر هستند
حکومت اتابکان لر کوچک بیش از 400 سال
طول کشید
لرستان پیشکوه
لرستان پشتکوه *ایلام*
کرمانشاه
همدان
تشمال کریم خان زند لر
تشمال ::رئیس ایلات لر
ایل لر لک
زنده باد لر آریایی
زنده باد ایران بزرگ

هیچکدام از اینها کرد به معنای قوم کرد نیستند. . . از شبانکاره گفتی که عشایر پارس هستند و در ضمن مادر ارتخشیر ( اردشیر پاپکان ) شبانکاره بود و پدرش هم از مناطق جاوید ممسنی بودند که آنجا حاکم بودند در استخر
...
[مشاهده متن کامل]
هم حاکم بودند در دراسپید جاوید با کشتن گوچهر بازرنگی که کاخی سپید داشت و از دیگر حاکمان استخر بود، ساسانیان را تشکیل دادند. بازماندگان آنها پس از سقوط ساسانی چون مهرگان و گیلویه حاکمان جاوید بودند که گیلویه حاکم مماسن بزرگ شد و همچنان قدرت آن گسترده تر. . . گیلومر جاوید ( گلیله ) که سرحد تیره سالاری جاوید هست و استان کهگیلویه به نام گیلویه ساسانیست. بازرنگیان هم در کهگیلویه بودند و پارس هستند. در کجای تاریخ نوشته که ساسانیان کردی حرف می زدند؟؟؟ ۷ زبان در روزگار ساسانی در ایران رایج بود هیچکدام کردی نبودند به جز در آسورستان ( آشور ) که سرزمین کردان بود. مازیار در شمال هم از خاندان ساسانی بود و پاپک خرمدین هم از طرف پدری لر پهلوی ( فیلی ) بود و از طرف مادری اردبیلی. آستیاژ هم ماد یعنی لرستان و همدان بود. من نمیدانم چرا هرکس را که کرد می نامید در سرزمین لرها بودند و در این سرزمین ها حکومت تشکیل دادند پس چرا هیچکدام در آسورستان حکومتی تشکیل ندادند؟؟؟ در جامعه ایلی امکان نداره کسی از آن ایل نباشه و دیگر طوایف ایل از آن حمایت کنند مگه میشه یک امپراتوری ایجاد کنی در بین طوایفی که به آنها تعلق نداشته باشه؟؟؟ هیچ لری هیچ غیر لری را برای تشکیل حکومت هرگز یاری نکرده. اینا اگه کرد بودند در سرزمین کردان حکومت تشکیل می دادند چه نیازی بود به پارس بیان جایی که بومی نباشند. ؟؟

قوم مماسن ( ممسنی ) ، ایل جاوید یا جاوی ، طایفه ممبینی ( مبین بیگی ) از نسل بهرام گور ساسانی
سلام
به امید روزی که شهرهای به ناحق جدا شده ایران دوباره به مام میهن عزیزمان بازگردند…اون آذربایجان جعلی که نام اصلیش اران ( استالین خبیس با افکار پلید جدایی طلبی گذاشت آذربایجان ) بود به آذربایجان عزیز ایران برگرده ( مردم آذربایجان تا ۷۰۰ سال پیش به زبان کوردی و لری و تاتی که شاخه های زبان مادی است سخن می گفتند نژاد ترک ومغول تنگ چشم ، زرد پوست و کوتاه قد بودند که مردم آذربایجان چنین نیستند ) و بغداد که نام ایرانی دارد ومردمش ایرانی نژاد هستن و پاییتخت ساسانیان بود و همچنین کردستان بزرگ دست نخورده ترین قوم ایرانی از لحاظ زبان و آداب و رسوم و تن پوش و موسیقی و… و خراسان بزرگ با شهرهای کهن آن و… دوباره به ایران بزرگ ملحق بشن و تمدن ایران کهن دوباره زنده بشه که بی شک بهترین فرهنگ جهان بوده و هست و خواهد بود که همه بزرگان جهان آرزومند این فرهنگند…………در اینجا چند سلسله کورد تاریخ ایران را با سند به شما عزیزان معرفی میکنم که نام نیکی از خود برجای گذاشته اند……بنیانگذاری اولین حکومت ملی ایران یعنی سلسله مادها حدود ۷۵۰ سال قبل از میلاد مسیح به دست دیاکو…بنیانگذار سلسله هخامنشی کوروش بزرگ که خود را از مادها میدانست و لباس مادی بر تن میکرد ( کت نیم تنه و دامن بلند و شال زرین ب کمر… ) و به زبان مادی سخن میگفت بدین سان یونانی ها که با ایران می جنگیدند وقتی کوروش سرکار آمد تغییری ندیدند و گفتند حکومت از شاه ماد آستیاگ به نوه اش سیروس رسید و نصف بیشتر هخامنشیان از مادها بودند کتیبه های زمان هخامنشی مانند بیستون ( با رمز گشایی راولینسون ) و غیره به زبان مادی است ک زبان رسمی کشور بود، لازم است بدانیم آداب پادشاهی و کشورداری را مادها به دیگر اقوام آموختند…
...
[مشاهده متن کامل]

ساسانیان ملی ترین سلسله ایرانی از کورد های شبانکاره بودند که در شیراز زندگی می کردند ساسان پدر اردشیر پاپگان خود کورد شبانکاره و رییس آتشکده زرتشت در استخر بود و همسرش رام بهشت نیز از کوردهای بازرنگی…ساسانیان در دربار خود به زبان کوردی ( لکی هورامی ) سخن گفته و زبان پارسی را که از اشکانیان برجای مانده بود زبان رسمی کشور باقی گذاشتند اوستای ساسانی به زبان کوردی هورامی است. . سند: تاریخ طبری ، الکامل ابن اثیر و نامه توهین آمیز اردوان پنجم آخرین شاه اشکانی به اردشیر پاپگان بنیانگذار این سلسله که او را کورد چادرنشین خطاب کرده. . و اینکه ساسانیان به اشکانیان که پارسی ( پرثوه ) بودند بیگانه گفته و به مردم قول دادند آنها را که فرهنگ هلنیسم یونانی را تبلیغ میکردند از ایران بیرون کنند و لباس شاهان ساسانی تا چند سال پیش در اورامانات و کرمانشاه و خانقین و…مرسوم بود و…
بعد هجوم اعراب به ایران تا هفتصد سال حکومت ملی در ایران نداشتیم تا اینکه شاه اسماعیل صفوی که طبق اسناد تاریخی ( کتاب صفوه الصفا نوشته ابن بزاز مرید شیخ صفی و کتاب شیخ صفی واجدادش نوشته احمد کسروی تبریزی و منابع معاصر و همچنین رفتار و کردار شاه اسماعیل : تاجگذاری با نام ایرانی شاه و گذاشتن نام ایرانی کهن تهماسب بر پسرش و مصور کردن شاهنامه فردوسی با نقاشی استاد بهزاد در تبریز و… ) جدش فیروز کوردی سنجابی معروف به فیروز زرین کلاه از کوردهای سنجابی یا سنجاری بوده است که تشکیل حکومت ایرانی داد و پوزه ترکان عثمانی که لرزه بر اندام اروپا انداخته بود را به خاک مالید. . نادر شاه افشار از ایل اوشار یا افشار کورد های خراسانی بودند که توسط شاه اسماعیل این طایفه کورد که خوی جنگجویی و سلحشوری داشتند جهت مقابله با ازبکان که از اعقاب جوجی پسر کوچک چنگیز مغول بودند از آذربایجان به خراسان کوچانده شدند…. کریم خان زند شاه دادگر ، کوروش زمان خود، وکیل مردم از لک های الشتر بوده که در ملایر روستای پری زنگنه که اکنون نیز لک زبانند زاده شد….
شاهان پهلوی که مازنی بوده و مازنی ها و گیلک ها از مردمان کاسی یا کاسپی در زاگرس بوده ک حدود ۲ هزار و اندی سال پیش از زاگرس یعنی کرمانشاه و اطراف آن به شمال مهاجرت کردند که بعدها نام دریای مازندران به نام این قوم یعنی کاسی یا کاسپی ، کاسپین گذاشته شد که لهجه مازنی وگیلکی همان کوردی کلهری و لکی زاگرس است….
و دهها بزرگ دیگر از قبیل شاعر دانشمند نویسنده مورخ و سردار بزرگ ایرانی…. که در اسناد تاریخی هست…بخوانیم وبدانیم / به نظر من مردم ایران مظلوم ترین مردم جهانند….
افلاطون گوید : دردی بدتر از درد نادانی نیست زیرا جهالت منشاء هر بدبختی است .
آریا ماد: کورد ، لک، لر، آذری، مازنی، گیلکی، اردبیل، زنجان ، ری یا رگه تهران ، اصفهان، همدان، کردستان ، لرستان، گیلان، مازندران ، آذربایجان ، چهارمحال و بختیاری، کرمانشاه، ایلام و…همه از نسل مادهای باستانی هستند .
چو ایران نباشد تن من مباد بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

طایفه ممبینی ایل چهارلنگ لربختیاری
شهرک فرمانده سپاه فارس از
ایل لر ممسنی
جنگ با اعراب
نیمی از طایفه شهرکی لر ممسنی به
سیستان کوچ داده شد
تیره ی از این طایفه به کرمانشاه کوچ داده شد
...
[مشاهده متن کامل]

طایفه سنجابی لر ممسنی از شیراز
به کرمانشاه کوچ داده شد
طایفه زنگنه لر بختیاری در کرمانشاه
طایفه بالاوند لر بختیاری کرمانشاه
طایفه احمدوند شیرازی لر
طایفه گوران از ایل حسنکیفا لر بختیاری
طایفه شوهان از ایل حسنکیفا لر بختیاری
طایفه ملکشاهی لر
ایل کرمانج لر بختیاری
ایل کی لر*کلهر*
ایل لر فیلی
طایفه اورامی لر بختیاری
. . . .
. .
. .
خاک کرمانشاه در وسط سرزمین قوم لر قرار داشت ولی امروز؟؟؟
لر اصیل ترین قوم آریایی
زنده باد لر
زنده باد ایران بزرگ

طایفه مکوندی از ایل بزرگ لر بختیاری
چرا دورغ می نویسید
کرد نام قوم نیست
معنی
کرد::رمه گردان
کردین::لباس چوپانان قوم لر
زورتون به ایل لر لک نرسیده . حالا
نوبت ایل لر ممسنی است
...
[مشاهده متن کامل]

ببخشید اهل کدام شهری؟؟سلیمانیه عراق
زنده باد قوم لر
زنده باد ایران بزرگ

طایفه ممبینی ایل چهارلنگ لربختیاری
***
سورن سردار آریایی
ایل بزرگ لر ممسنی
:::
ایل سورانی *قوم آشور. آشورانی. آسورانی . آسوریه. آشوریه )
ساکن کردستان عراق. ترکیه. سوریه
زبان قوم آشور،
زبان پارسی نبود و از نژاد آریایی نبودند . .

ایل لر ممسنی
از نژاد آریایی و سکایی است و هیچگونه
ارتباطی با کردهای سورانی *قوم آشور. آشورانی* که تمام طوایف قوم بزرگ
و اصیل لر را
کرد می خواند ندارد
( منطقه آشور در شمال عراق و جنوب ترکیه
...
[مشاهده متن کامل]

و کشور سوریه )
آشوریه ::آسوریه
در زمان هخامنشیان آشور فتح شد و زبان
پارسی به آنجا راه یافت
واقعا جای تآسف است شما
به دنبال چه می گردید؟؟؟ کردستان آشوری عراق . .
زنده باد قوم لر آریایی
زنده باد ایران بزرگ

سلام
قوم مماسن ( ممسنی ) ، ایل جاوید یا جاوی، طایفه ممبینی ( چهارلنگ )

اسناد ومدارک تاریخی حکایت از آن دارند که جایگاه اولیه طایفه مکوند در سردسیر حدود دژسپید ممسنی وگرمسیر آنها در ماهور میلاتی قلعه گل و قلعه جلادکان بوده. ( ناحیه اى درنزدیکی شمال سردشت زیدون ) . دراواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم میلادی طایفه مکوند به همراه برخی طوایف دیگر از جمله ( ممبینی ( مبین بیگی ) ، بتوندی، گتوندی، تمبی و. . . ) به دعوت یکی از علمای معروف کهگیلویه به نام ( میرعلی اسماعیلی ) براى حمایت از ( نوادهدروغین شاه سلطان حسین صفوی ) یعنی �صفی میرزا �جهت جنگ با نادر شاه وارد دهدشت شدند. � البته باتوجه به شرایط سخت اقتصادی آن زمان میتوان گفت که یکی از دلایل اصلی حضور مردم در این جنگ های داخلی، رهایی از جور و فشار حاکمان و خوانینی بوده که همواره مردم را برای گرفتن مالیاتهای زیاد تحت فشار قرار میدادند. لذا مردم از هر بهانه ای برای رهایی از این فشار ها استقبال می کردند . �
...
[مشاهده متن کامل]

بهر روی در این برهه تاریخی ، طوایف مختلف بختیاری جهت جنگ با نادر اتحادیه وسیع و پر قدرتی را به وجودآوردند . طوایفی که دراین اتحادیه شرکت داشتند عبارت بودند از: ( مکوندی، ممبینی ( مبین بیگی ) ، بتوندى ، گوتوندى ، گل گیرى، تمبى ، سادات میرسالارى، سادات میر على، طایفه اولاد میرزا على بویراحمدى، طایفه کاى گیوى کراییها بویراحمدى، طایفه جاوید ممسنى، طایفه بکش ممسنی وطایفه مصیرى، تا مرادى و بابکانی ) . نادرشاه زمانی از موضوع اتحاد طوایف مختلف بختیاری با خبر شد که با تمامی قوای جنگی خود مشغول جنگ با عثمانی ها بود. لذا ، او که نمی توانست همزمان در دو جبهه قدرتمند بجنگد به ناچار در تاریخ 23 اوکتبرسال 1733 مجبور به ترک مخاصمه با پادشاه عثمانی گردید. وپس از انعقاد قرارداد صلح، با تمام قوا وتجهیزات خود به سمت دهدشت حرکت کرد.
جنگ های زیادی در دهدشت اتفاق افتاد و طوایف بختیاری رشادت های بسیاری از خود نشان دادند . ولی همانگونه که می دانید نادر یک نابغه جنگی بود و سرآمد اقران در این زمینه ، که تاریخ به مانند او در امور جنگی و کشور گشایی کمتر سراغ دارد. لذا در تاریخ 10 ژانویه 1734 جنگ دهدشت با شکست ایلات متحده بختیاری خاتمه پذیرفت . و نادرشاه که در ابتدا دستور قتل عام تمامی ایلات بختیاری را داده بود با پادرمیانی منشی الممالک ( میرزا مهدی استر آبادی ) از این امر صرف نظر کرد. ولی دستور داد طوایف مکوندی و ممبینی ( مبین بیگی ) ( به دلیل مقاومت ها یزیادی که در مقابل او کرده و باعث شده بودند لشکر نادری متحمل خسارات فراوان گردد ) غارت شوند.
گال گال اسبم و ناله ی تفنگم
صد سوار نادری نیای وَجنگم
به دستور نادر بزرگان و کدخدایان این دو طایفه را در روز 18 ژانویه 1734 گردن زدند. انسان های شجاعی همچون :قاید بهمن، ملالا محمد زمان مکوندى ، میرزا شفیع ، ملالا محمد رحیم، قاید على بنده ممبینی ( مبین بیگی ) ، ملابیژن بابکانى. همچنین برخی از متمردین بویراحمدى طبق امر نادر در آن روز در دروازه هاى مختلف دهدشت به دار آویخته شدند.
او دستور داد زبان ملالااسفندیار مکوندى را بریده ودهانش را با نخ بدوزند. زیرا او شاهنامه رابا صوتى بسیار خوشمیخواند. مى گویند وقتی که او اشعار رزمی شاهنامه را مى خواند شنوندگان به طورى تحریک مى شدند که خودرا ازطبقه سوم �قلعه دیل � براى حمله به دشمن به پایین مى انداختند. نادر همچنین دستور داد در دهان ملالا رضاقلی ممبینی ( مبین بیگی ) که او نیز شاهنامه واشعار حماسى لرى میخواند و جنگجویان را وادار به حمله وپایدارى مینمود سرب مذاب بریزند.
نادر برای از بین بردن باقیمانده قواى دو طایفه مکوندى وممبینی ( مبین بیگی ) دستور کوچ آنان راصادر کرد . وبنا به امر اوباقیمانده این دو طایفه و وابستگان آنها، به ناحیه �اشک زرکرمان � تبعید شدند. مامور اجراى حکم این کوچ اجبارى�بابا خان چاپشلو � انتخاب گردید که از بستگان شاه و مورد اعتمادش بود.
نى تَرم بار بونم بورگه پارى
حکم وابى ز نادرشاه ایل مال ببارى
مو اویدم بدهدشت سازم عمارت
ایل شاهی مکوند و ممبینی ( مبین بیگی ) رهد به غارت
در اولین مرحله کوچ به دلیل عبور از گردنه های برف گیر و صعب العبور زاگرس ، سرما و کمبود آذوقه تعداد زیادیازاین مردم پاک وشجاع از پای در آمدند . بنا به روایتی می گویند در آن کوچ اجباری از هر چهار نفر فقط یک نفرزنده ماند. سرانجام با پادرمیانی بعضی از بزرگان صاحب نفوذ، نادر امر به بخشودگی این طوایف و توقف کوچ راداد. و آنها در محلی نزدیک به اصفهان ( در فاصله بین داران و فریدن ) استقرار یافتند و به مدت شصت سال در آن جا
ماندند و. . .

دوست گرامی. . . آنچه ما کرد می نامیم پیش از این هم گفتیم رمه گردان هست و به معنای کرد امروزی نیست. . . البته در استان فارس طوایف کرد هستن که کردی حرف می زنند با کمی اختلاف از زبان کردی، تبار کردی دارن و مشخص هست که کرد هستند که یک عده در دوره ساسانیان آورده شدند به پارس یک عده هم در دوره کریم خان زند که این طوایف کرد متفاوت از لرها هستند یا طوایف عرب باز همینطور چه زبان چه فرهنگ عرب هست همچنین ترکان ازبک قشقایی که در ممسنی هم عرب هست هم ترک و قرنها در آن سرزمین زندگی می کنند و فرهنگ و زبان خود را حفظ کرده اند. بنابراین اگه کسی کرد باشه مشخص هست حتی اگه قرن ها هم بین لرها زندگی کرده باشند و فرهنگ و زبانشون کاملا مشخص هست. . . اگر در جاوید کسی کرد یا عرب یا ترک باشه مشخص هست که در واقع وجود نداره. . . در ممسنی هست ولی در جاوید نه. . . اما وقتی کسی بخواد تاریخ را بررسی کنه باید از دمادم تاریخ این بررسی را بر طبق اسنادی که موجود باشه انجام بده نه اینکه از وسط تاریخ آغاز کنه. . . شما هرگاه از مماسن ها صحبت می کنید آنچه که باید در نظر داشته باشید و خیلی هم اهمیت داره تعلق مماسن ها به سورن ها هست ( خاندان سورن ) ، سورن به معنای نیرومند هست. ممسنی ها یا مماسن ها از طخارستان تا بین النهرین به صورت هلالی در جنوب فلات ایران می نشستند تمرکز آنها در پارس بوده. . . شما اگر به نشان خاندان سورن نگاه بیندازید هلال را می بینید که در بخش جنوبی تمرکز را نشان می دهد و در ۲ سمتی که بالا می رود باریک می شود و اگر بخواهیم دقیقتر بررسی کنیم باید از طایفه مرد ها یاد کنیم که در نقاط مختلف ایران در قدرت بودند. . . سغد، سیستان و پارس که سرزمین اصلی آنها بود. با دانستن این مورد پراهمیت راز بسیاری از مهاجرت های مماسن ها و اینکه چرا از شمال غربی فلات ایران تا شمال شرق آن نام مماسن ها وجود داره و حتی در کوچ های اجباری هم که داده می شد سمت کوچ ها به سوی نواحی بود که به صورت تاریخی مماسن ها در آن حضور نظامی داشته اند. نام های چون تپه سورنا، پوزه سورنا، روستای سورن آباد، تنگ سورون و. . . در ممسنی به همین دلیل هست و پلوتارک به ناحیه مثلثی شکل که بین بویر امروزی، نوراباد ممسنی ( انشان ) و هزار بیضا امروزی قرار دارد را متعلق به خاندان سورن می داند که این منطقه در سردسیر جاوید قرار دارد و مجموعه روستاییست که به سورن آباد مشهور هستند که در روزگار هخامنشیان پیرادوما نام داشته که در لوحه های گلی آورده شده ( سورن آباد و دشت شاهان ۲ منطقه سردسیری خوانین جاویدی بود که سورن آباد بخش های همایگان، پارسیگان، ده لاله، نیوار و. . . که در جنوب غربی اسطخر قرار دارند در بر میگیره ) . اینجاست که به این نتیجه میرسیم که چرا شما در بالا گفتین مرد ها از کردستان آمدند نه از کردستان یا جایی دیگر نیامدند اینها گستره مماسن هاست که در مرزهای غرب تا شرق در قدرت بودند سرزمین اصلی آنها پارس بود از همین طایفه هخامنشیان برخاستند که خشایارشاه در یکی از کتیبه ها خود را همچنین شاه مردان می نامد. آن بخش که در پارس بودند پیاده نظام ارتش هخامنشی را که مجموعه ای از طوایف پارس بود تشکیل دادند که در زمان داریوش با نام گارد جاوید ( گاردی که همیشه ۱۰، ۰۰۰ ) نفر بود در تاریخ مشهور شدند که امروزه بازمانده آنان جاوید ممسنی می باشد که بهمن بیگی از آنها به عنوان گارد جاوید یاد می کند و نام تیره های جاوید که در لوحه ها هم آمده. . . جویجیانا ( جگون امروزی ) ، کِیرا=کورا ( مهرنگان=مهرنجان امروزی ) ، مماشاهی، آلی شاهی، ناحیه پشت اسپید دژ امروزه روخاسی و بلوط جهانه نام دارد و. . . و دشت شاهان جاوید هم پس از ساسانیان به نام طایفه مردان, تیرمردانی نام گرفت. . . آن بخش از مماسن ها هم که در مرزهای شرف وغرب بودند و در خارج از پارس از آنها به نام سواره نظام تیر انداز هخامنشی یاد می شود. . . تاریخ این گستردگی را باید در نام گبریاس نیزه انداز دید که در لیدوما ممسنی مالک بزرگ پارس از طایفه پاتیشوری بود که در قالب ۷ خاندان داریوش بزرگ را به قدرت رساندند و از آن به بعد تا پایان ساسانیان این ۷ خاندن هسته اصلی قدرت امپراتوری های ایران بودند و به شکل های مختلف حضورشان کاملا مشخص هست و این عدد ۷ حتی در تقسیمات طبقات اجتماعی به ویژه در دوره ساسانیان هم وجود داره. . . و از آن سو خود اشک ها ( پهلوانان ) که به اشکانیان شهره هستند از طایفه مردها می دانند چون مرد ها در آن ناحیه هم در قدرت بودند و شاید به همین دلیل هست که اشکانیان خود را از تبار هخامنشیان می دانستند و داستان های شاهنامه و حمله افراسیاب تورانی و سهراب به اسپید دژ در ممسنی امروزی که با نام ایران از آن یاد می شود و حتی گزنفون یونانی هم پارس را با نام ایران هم یاد می کند، این داستان ها همه اشاره به همین مماسن ها ( سورن ها ) =مرد ها و گستردگی آنها دارد. تورانیان هم ترک نبودند این از اشتباهات شاهنامه هست که امروزه اثبات شده. نام هایی چون بهمنیار، گودرزی ( منگودرز ) ، تنگ بریم، پل پرین، بهمنی، مرزبانی، زرآورد در ممسنی نام های شاهنامه ای هستند که وافعیت های تاریخی را نشان می دهد و نام خود طایفه رستم ممسنی که امروزه شهرستان شده از رستم دستان می آید. آنکس که ما در تاریخ به نام سورن فرمانده ارتش ایران در نبرد حران ( کاره ) در ترکیه امروزی با کراسوس رومی می نامیم در واقع سورن رستم پهلو نام دارد. فرماندهان بسیار بزرگی از هخامنشیان تا ساسانیان از خاندان سورن برخاستند که ۱۲۰۰ سال ارتش ایران را سرافراز نگه داشتند. . . بزرگانی چون اسپهبد فرخان ملقب به شهروراز ( گراز ایرانشهر=گراز شاهنشاهی ) که به همراه اسپهبد شاهین بهمن زادگان دیگر ژنرال از خاندان سورن و اسپهبد نارسیس در زمان خسروپرویز بیزانس را آنچنام در نوردیدند که دیگر چیزی از آن نماند و شهروراز اورشلیم را فتح و آرامگاه عیسی را با خاک یکسان کرد و صلیب مقدس مسیحیان را به عنوان غنیمت به تیسون فرستاد و سوریه تا مصر را ضمیمه خاک ایران کرد. . . اگر بخواهیم نام اسپهبدان خاندان سورن را از هخامنشیان تا ساسانیان بگوییم بسیار نام خواهیم نوشت و از آن طرف خاندان مهران و خاندان کارن در ملایر هم بودند که فرماندهان بزرگی از آنها در ارتش ایران حضور داشتند نام های بزرگی چون بهرام چوبین. در لوحه های گلی از ۲ طایفه نام می برد که در سرزمین امروزی بختیاری بوده اند. . . دروپیکیان و آماردها که در ارتش هخامنشی از بلندآوازگان بوده اند و حتی بخشی از آنها در زمان کورش به شمال فرستاده شدند. در ضمن بسیاری از طوایفی که امروزه در کهگیلویه و بویر ساکن هستند مماسنی هستند و در بازگشت از جنگهای صلیبی در آنجا ساکن شدند و سایر طوایف تحت نام بکش ( بهکیش ) ، جاوید و رستم به ممسنی بازگشتند.
...
[مشاهده متن کامل]

ممسنی سرد سیری:
پراکندگی طایفه ای ( رستم، بکش، جاوید، دالینی، همایجانی، صورجانی، بویراحمدیءمهرنجانی
لرهای ممسنی ممسنی گرمسیری:
در عهد صفوی ( گشتاسبیءکراییءزیلاییءبادلانیءتومانیءدلاوریءدشمن زیاریء
حسن عالیءبویراحمد اردشیریءبویراحمد عباسیءقلندر بویری )
کاید ها هم که گفتین از طایفه های باستانی ممسنی هستند که یادگار نام کیانیان هست ( کی ها ) و خوانین طایفه بکش ممسنی کیانیان هستند و همچنین در یکی از کتیبه های پاسارگاد از کورش به نام کورش کیا نام برده شده و در ضمن گزنفون در کورش نامه از کاید نام می برد آنچه امروزه قاید شده عربی شده کاید هست. . . کی به خوانین گفته می شد آنچه از جایگاه ایل مکوندی در پای اسپید دژ در روستای بهلو باقیمانده تیره مال کاید ( مال کی ) گفته می شود. نام پهلو در شاهنامه آمده. اما در مورد ممبینی ها که گفتین مشکل تغیرات نامی هست که شاید این نام تغییر کرده یا شاید با مجموع ای از طوایف تحت نام یک ایل مهاجرت کرده باشه حتی جاوند ها هم مهاجر ممسنی هستند ولی اطلاعات دقیق در دست نیست. آنچه که خیلی جالب هست اینکه در دشت شاهان جاوید که به تیرمردانی هم مشهور بود چند قرن پیش طایفه پهونده ساکن بودند که امروزه قلمرو دشمن زیاری ممسنی قرار دارد و دیدم در خوزستان هم این تیره در منطقه ای به نام دالون زندگی می کنند و جالب اینکه در پایین دشت شاهان جاوید هم روستایی هست مربوط به تیره عمویی جاوید که دالون نام دارد در نزدیکی جایگاه پهونده ها. بویر به معنای کمان انداز هست که جایگاه اصلی آنها در کلاه سیاه دشمن زیاری ممسنی بوده در زمان هخامنشیان. . . گستره ایل ممسنی از حومه گچساران تا به دشت ملیان ( بیضا ) بوده که در دوره قاجار تجزیه شده. در مورد ممبینی ها تلاش می کنم به اطلاعاتی به دست بیارم.

طایفه ممبینی ایل چهارلنگ لربختیاری
ساکن در
رامهرمز. باغملک. ایذه. اهواز. مسجدسلیمان

ایل لر ممسنی در استان فارس و کهگیلویه
. سیستان ساکن است
طایفه ممبینی یکی از طوایف لر بختیاری است
کرد نام قوم نیست شیوه ی زندگی کردن است
کرد::رمه گردان
کردین لباس چوپانان قوم لر
...
[مشاهده متن کامل]

ایل سورانی حاکم بر کردستان عراق و ساکن در سوریه
تمام اقوام لر آریای
را کرد می خواند
این در حالی است
که
ایل سورانی خود از قوم آشور است نه
آریایی
آشوران::آسوران. سورستان.
آشوریه::آسوریه، سوریه

سلام
جناب Arya اطلاعات کاملتری در مورد طایفه ممبینی منتشر کنید مانند طایفه مکوندی که از مکه ( مکا ) هستند . محل سکونتشون و کی هاشون و خان هاشون و کلانترها شون و ملا لا ها شون و بیگ هاشون در تاریخ ایل جاوید و قوم مماسن مشخصه و ممبینی هااز کدوم طایفه هخامنش مردها و کورتی ( کردی ) هستن و محل سکونتشون و آیا جز ایل جاوید هستن یا نه، میخواستم قاید و ملا لا و کی در منطقه شما چه معنی میده و از خان ها و بیگ هاشون و مخصوصا از مبین بیگ یا ممبی بیگ که از چهره های شاخص سلسله ساسانی بود منتشر کنید . در ضمن انسان باید واقعیت ها رو بپذیره حالا از هر قوم و نژادی باشه چه اشکال داره افراد تحقیق و تفحص کنن در مورد گذشته و تاریخ طوایف شان ما نباید سریع و از روی غرض ورزی بگیم این کار پان کردا یا پان لراس . واقعا شناخت اقوام ایرانی کار آسونی نیست خیلی سخته کشوری که این همه درگیر جنگ و تنوع قومی بوده ، چطور میتونم با شما در ارتباط باشم . با تشکر
...
[مشاهده متن کامل]


قوم مماسن ( ممسنی ) ، ایل جاوید یا جاوی ، طایفه ممبینی
طایفه ممینی
طایفه ممبینی یکی از طایفه های برجسته ، سرشناس و مهمان نواز از انشعاب ایل جلیل چهارلنگ حسین خانی کرد جنوب محسوب میشوند. این طایفه چه آنان که در کوه گیلویه اسکان دارند و چه آنهایی که در قریه های هپرو ، سرحونی ، گنبد ، لاکم ، تیغن بالا ، تیغن پائین ، میداود ، باغملک ، رامهرمز و جاهای دیگر اسکان دارند همه آنها نام جدشان ممبی بود که در این راستا طبق باب هشتاد و سوم شجره نامه قوم کرد و لر که شرح کامل آن در این کتاب آمده است همگی از نسل شخصی بنام مبین بیگ یاممبی بیگ پسر بویر پسر احمد پسر قاید کوه گیلویه پسر قارون پسر سرخاب پسر باو پسر شاپور پسر کیوس ( کی کاووس ) پسر قباد پسر فیروز پسر بهرام گور ساسانی برخاسته اند
...
[مشاهده متن کامل]

به روایت بزرگسالان این طایفه معظم در جنگ دوم شیر عالی ها با ایل جلیل چهارلنگ از ایالت کوه گیلویه به ایالت جانکی آمده اند بر اساس این شجره نامه مبین بیگ ( ممبی بیگ ) سر سلسله طایفه ممبینی که چهره ای شجاع از طایفه ساسانی به شمار می آمد دارای 2 پسر به نامهای تراب بیگ و بوری بیگ بود و از تراب بیگ یک پسر بنام قباد بیگ بود و از قباد بیگ یک پسر بنام محمود بیگ بود و از محمود بیگ دو پسر بنام رفیع بیگ و شفیع بیگ بود و از رفیع بیگ اولادی باقی نماند و از شفیع بیگ یک پسر بنام محمودبیگ بود و از محمودبیگ یک پسر بنام مهمیدبیگ و از مهمیدبیگ یک پسر بنام قباد بیگ بود و از قباد بیگ یک پسر بنام قلی بیگ بود و از قلی بیگ یک پسر بنام عالی بیگ بود و از عالی بیگ دو پسر بنام محمدعلی بیگ و محمدقلی بیگ باقی ماند که طایفه ممبینی های کوه گیلویه و چهارلنگ از نوادگان این دو برادر برپا شدند و از بوری بیگ پسر دیگر مبین بیگ ( ممبی بیگ ) یک پسر بنام عالی بیگ بود و از عالی بیگ یک پسر بنام فردین بیگ بود و از فردین بیگ یک پسر بنام خسروبیگ بود و از خسرو بیگ یک پسر بنام تاج الدین بیگ بود و از تاج الدین بیگ یک پسر بنام مومن بیگ بود. مومن بیگ از ایالت کوه گیلوله به ایالت فالح از توابع دنیاران رفت و مومن بیگ دو پسر بنام محمدبیگ و احمدبیگ بود که قسمتی از ایالت فالح بنام نوادگان آن دو برادر که نسل ممبی بودند شهرت گرفت و اکنون هم ایالت ممبی بیگی معروف است و اما عده ای از نوادگان محمد قلی بیگ و محمد علی بیگ دو پسر عالی بیگ که به ذکر نامشان پرداخته شد در خاک چهارلنگ سکنی دارند که پس از گدشت زمان و تشکیل نظام ایلی و ساختار اجتماعی به تیره های ملالا عوض بیگ ، ملا لا محمد رضا بیگ ( کربلایی محمد رضایی ) ، ملالازکی بیگ، ملا لاشاه میر بیگ ( شاه میری ) ، قاید ملا لا محسن بیگ ( تیغن و میداوود ) ، قاید ملا لا صفی بیگ ، قاید ملا لا رحمان بیگ ، ملا لا صالح بیگ ( صالحی ) ، ملا لامحمد کاظم بیگ ( محمد کاظمی ) ، نوری ، شهرت دارند که از گذشته تا حال چهره های برجسته ، بزرگ منش ، توانمند ، شجاع ، تحصیل کرده ، روشن فکر سیاسی و اجتماعی به این جامعه خدمت کردند که عده ای به شغل کشاورزی ، دامداری ، امورات پیشه وری مشغول هستند.

امیر احمدی درعهدشاه عباس اول بود: وی یکی از فرماندهان طوایف ممسنی ( طایفه جاوید ) که در جنگ علیه پرتغالیها شرکت داشت . امیراحمدی کو ز جاوید بود عجب پهلوان بامید بود.
ولی محمد بیگ ممسنی، ایل خان ممسنی در عهد شاه سلطان حسین صفوی بود که بعد از فرو پاشی ایل خان ممسنی در پایان حکومت صفوی با ایل متعلق به خودش ایل مکوندی به زیرکوه کهگیلویه مهاجرت کرد او تعداد زیادی از افشار ها را از قلمرو ایلی خودش بیرون کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

قوم مماسن ( ممسنی ) ایل جاوید طایفه ممبینی
اینم منابع برا تحقیق بیشتر
جاوید، یا جاوی، جاویدی، یکی از 4 شاخۀ ایل بزرگ ممسنی که متشکل از چند تیره است. جاوید در کنار طوایف بَکِش، دشمن زیاری و رستم تشکیل دهندۀ 4 شاخۀ بزرگ ایل ممسنی ( ه‍ م ) است ( برای اطلاع دربارۀ خاستگاه و همچنین مهاجرت ایل ممسنی و برخی اختلاف نظرها، نک‍ : حمدالله، 540 - 542؛ بدلیسی، 44، 47؛ منتخب التواریخ. . . ، 38؛ سردار اسعد، 537؛ دوبد، 171؛ کرزن، II/318 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

کهن ترین سندی که از طایفۀ جاوید نام برده، متن فرمانی است از شاه طهماسب ( سل‍ 930 - 984ق/1524 - 1576م ) که به سکونت طایفه های جاوید، بکش و رستم در شولستان اشاره می کند ( برای متن فرمان، نک‍ : میرجعفری، 7 - 8 ) . فارس نامۀ ناصری نیز کهن ترین منبعی است که طایفۀ جاوید و 3 طایفۀ دیگر الوارممسنی را نخستین بار به صورت مستقل و همراه با نواحی مسکونی هر یک ذکر کرده است ( فسایی، 303؛ نیز نک‍ : دومورینی، 52 ) . با وجود اختلاف نظر ایوانف و فیلد دربارۀ شمار تیره های این طایفه، هر دو ناحیۀ ممسنی را زیستگاه آنان دانسته اند ( ایوانف، 252؛ فیلد، 222 ) .
ساختار اجتماعی: چنان که گفته شد طایفۀ جاوید یکی از اجزاء تشکیل دهندۀ ایل ممسنی است و بنا بر اسناد موجود ( نک‍ : میر جعفری، همانجا ) جاویدیها از دورۀ صفوی به طور مستقل و با دستگاه رهبری سیاسـی ـ اجتماعی خاص خود، جدا از ایل ممسنی می زیسته، و ایلخانی مشترک نداشته اند ( مثلاً نک‍ : فسایی، همانجا؛ ایوانف، 150 ) . از این رو می توان ساختار اجتماعی و رده بندی سازمان ایلی طایفۀ جاوید را با سایر طوایف ممسنی یکسان، و همانند طایفه های لر مسکون در منطقه به شمـار آورد ( نقیب زاده، 63؛ برای اطلاع بیشتر نک‍ : ه‍ د، ممسنی ) .
در بررسی رده بندی طایفۀ جاوید از بزرگ ترین تا کوچک ترین رده، می توان طایفه، تیره، اولاد یا دهه و خانوار را شناسایی کرد ( برای اطلاع دربارۀ نظام رده بندی در ایلات لر، نک‍ : بلوکباشی، 73 - 74؛ نیز دربارۀ تقسیمات درون طایفه ای، نک‍ : شهشهانی، چهار فصل. . . ، 40 ) . برخی از محققان سازمان ایلی طوایف ایل ممسنی را شبیه ایل بختیاری دانسته اند، با این تفاوت که مرزهای اجتماعی و مناصب سیاسی آنها چندان روشن نیست و جایگاه این طوایف در ساختار قدرت منطقه ای چندان مهم نبوده است ( نقیب زاده، همانجا ) .
طایفۀ جاوید به دو شاخۀ جاوید لَلَه و جاوید ماهوری تقسیم می شد و هر کدام دارای تیره هایی بوده است ( قهرمانی، 505؛ نیز نک‍ : حبیبی، ممسنی. . . ، 199 - 201 ) . سبب تقسیم بندی طایفۀ جاوید را کشته شدن اسماعیل خان ( کلانتر و خان طایفۀ بزرگ جاوید ) و اختلاف افتادن میان داعیه داران قدرت، فتح الله خان برادر اسماعیل خان، و خلیل خان فرزند اسماعیل خان بر سر به دست گرفتن قدرت دانسته اند ( یادداشتها. . . ) . آن دسته از ایل یا طایفۀ بزرگ جاوید که با خلیل خان منطقه را ترک، و در ماهور ممسنی سکنا گزیدند و پس از چندی با فرونشستن کدورتها دوباره به منطقۀ جاوید بازگشتند، به جاوید ماهوری، و دستۀ دیگر که تحت سرپرستی فتح الله خان بودند، به جاوید لَلَه شهرت یافتند ( حبیبی، همان، 199، حاشیۀ 1 ) . نام گذاری لَلَه به این دسته از جاویدیها را مطلعان محلی به دو صورت توجیه کرده اند: یکی به سبب سکونت تیره های کوچندۀ جاوید در دره های ژرف و هموار و گسترده ای که به گویش لری ممسنی �له� می نامند، و دیگر به سبب سرپرستی و نگهبانی فتح الله خان از این طایفه ( همانجا ) . در تقسیم بندی کنونی، شمار تیره های هر یک از دو شاخۀ جاوید ماهوری و جاوید لَلَه در منابع به اختلاف آمده است ( برای اطلاع از نام و شمار تیره ها، نک‍ : حبیبی، همان، 199 - 200؛ قهرمانی، 485؛ بهمن بیگی، 54 ) . مرکز جاوید ماهوری، مورکی، و مرکز جاوید لله، مهرنجان است ( حبیبی، همان، 18، 232 ) .
قشربندی: نوع قشربندی در این طایفه کم و بیش متفاوت با قشربندی در سایر ایلات و عشایر بوده است، چرا که با فراز و فرودهایی که طوایف ایل ممسنی در طول سالهای متمادی داشته، و همچنین به سبب اینکه پیش از سایر عشایر یکجانشین شده اند، بسیاری از ویژگیهای ایلی و عشایری را از دست داده اند. در میان طایفۀ جاوید مانند طوایف دیگر ممسنی، 5 قشر متمایز از یکدیگر وجود داشت: این 5 قشر عبارت بودند از خانها و کلانتران، کدخدایان، رعایای صاحب زمین و گله، رعایای بی زمین و چوپان و نوکر و مهتر و کاسب کار که هر قشر ویژگیهای خاص خود را داشت و از تحرک عمودی در مراتب اجتماعی میان اقشار برخوردار نبود ( یادداشتها؛ نیز نک‍ : شهشهانی، همان، 148 - 149 ) .
قلمرو و سرزمین: نام جغرافیایـی منطقه و طایفـۀ ساکن در آن به جـاوی یا جاویـدی مشهـور است. این منطقـۀ وسیـع و کوهستانی از شمال و شرق به اردکان، از جنوب به منطقۀ دشمـن زیاری، و از غرب به منطقۀ بکش و رستم محدود مـی شود ( حبیبی، همان، 198 ) . منطقۀ جاویدی شامل 209 روستای کوچک و بزرگ است و وجود چراگاههای گستردۀ پر آب و علف در این ناحیه، نقش مهمی در زندگی عشایر کوچنده و نیمـه کوچندۀ جاوی دارد ( همانجا ) . این منطقه دارای چشمه های آب فراوان و جنگلهای بلوط و اقسام درختان جنگلی و گردو و باغستانهای سردسیری است ( همان، 199؛ اقتداری، 578 ) .
شمار خانوار: کهن ترین سندی که دربارۀ جمعیت ایل ممسنی در دست است، از محمد حسین مستوفی است که شمار کل عشایر ممسنی را در اواخر دورۀ صفویه، یعنی در زمان شاه سلطان حسین دو�لَک� برابر با 200هزار خانوار آورده است ( ص 409 ) . اما دیگران شمار جمعیت ایل را با اختلاف فاحش آورده اند، مثلاً در 1301ق/1884م، 19 هزار خانوار ( کرزن، II/319 ) و در 1329ق/1911م، هزار خانوار ( دومورینی، 52، نیز نک‍ : ه‍ د، ممسنی ) .
شمار خانوار جاوید در میان منابع مختلف به اختلاف آمده است: مسعودکیهان در 1311ش، هزار خانوار ( 2/90 ) و فیلد در 1313ش/1934م 700 خانوار ( همانجا ) داده است. طبق سرشماری 1366ش، شمار خانوارهای عشایر کوچندۀ طایفۀ جاوید در شهرستان ممسنی 842‘1 خانوار و 526‘10 نفر بوده است ( سرشماری اجتماعی. . . ، 13 ) . حبیبی فهلیانی شمار خانوارهای طایفۀ جاوید لَلَه و جاوید ماهوری را به تفکیک محل سکونتشان در روستاها داده است ( نک‍ : ممسنی، 201 - 213 ) .
کوچ: طوایف ایل ممسنی همچون دیگر عشایر تا دورۀ پهلوی همگی کوچرو بودند ( همان، 198 ) . به نظر ایوانف ( ص 76 ) در سدۀ 13ق بخشی از این ایل کوچگردی را رها کردند و یکجانشین شدند. در دورۀ رضا شاه همگام با تحولات و تغییراتی در کشور و بنا بر سیاست گذاریهای دولت در
تخته قاپو کردن عشایر، حدود 80٪ از تمام طوایف ممسنی را تخته قاپو کردند ( حبیبی، همانجا ) . چنان که محققان گزارش کرده اند، این طایفه مهاجرت منظمی ندارد؛ مردم جاوید زمستان در محل سکنای خود می مانند و تابستان به مناطق خوش آب و هوا می روند ( بهمن بیگی، 70؛ فیلد، 222 ) . شمار اندکی از آنها، همانند گذشته در حدود 30 کیلومتر در منطقه جا به جا می شوند ( سرشماری اجتماعی، 67؛ حبیبی، همان، 199 ) . این نوع کوچروی نمایانگر این است که عشایر طایفۀ جاوید اندک اندک علاقه به چادرنشینی را از دست می دهند ( بهمن بیگی، 5 ) .
اقتصاد و معیشت: شماری از خانوارهای طایفۀ جاوید که یکجانشین شده اند، در کنار مزارع و بوستانهای خود زندگی می کنند ( حبیبی، همان، 199 - 200 ) . کشاورزی در این منطقه به صورت دیم و آبی است ( همانجا ) . زمینهای زراعتی این منطقه تا 1342ش به اربابان تعلق داشت. بنا بر آنچه حبیبی فهلیانی ( همان، 198 ) آورده است، با اجرای اصلاحات ارضی، نظام ارباب و رعیتی از میان رفت و در امر کشاورزی در منطقه دگرگونی ایجاد شد. در دهستانهای محل زندگی طایفۀ جاوید، بسیاری از مردم در کنار زراعت به دامپروری، پرورش طیور و زنبور عسل نیز می پردازند ( سرشماری عمومی. . . ، 48 ) .
طایفۀ جاوید به تولید صنایع دستی مانند قالی، گلیم، زیلو و جاجیم نیز اشتغال دارند ( پرهام، 32؛ نیز نک‍ : سیف، 317 - 318؛ ادواردز، 289 ) و زنان این طایفه و 3 طایفۀ دیگر ایل ممسنی افزون بر ادارۀ خانواده، نقش بسیار مهمی در انواع تولیدات ایفا می کنند ( شهشهانی، �زنان. . . �، 103 بب‍ ) .
ادارۀ طایفه: درگذشته، ایل و منطقۀ ممسنی زیر نظر خان اداره می شده است ( اعتمادالسلطنه، 918 - 919 ) و خان رهبری همۀ طوایف ایل را برعهده داشت و هر یک از شاخه ها یا طایفه های ایل را کلانتری از دودمان خوانین سرپرستی می کرد ( یادداشتها ) . ایوانف نیز دربارۀ نحوۀ ادارۀ طوایف ممسنی می نویسد که هر کدام از این طوایف توسط یک کلانتر، به طور جداگانه و به شکل موروثی اداره می شدند ( ص 76 - 77 ) . آخرین کلانتر از خوانین جاوید، اسماعیل خان بود که تا هنگام مرگش بر دو طایفۀ جاوید لَلَه و جاوید ماهور ریاست می کرد. پس از کشته شدن او در 1325ش، دستگاه رهبری دو طایفه از هم جدا شد و سرپرستی جاوید ماهوری را خلیل خان پسر اسماعیل خان، و سرپرستی جاوید لَلَه را محمدعلی خان، فرزند فتح الله خان، برادر اسماعیل خان برعهده گرفتند ( یادداشتها، نیز دربارۀ خط رهبری خوانین در طایفۀ جاوید، از زمان کریم خان زند تا جداشدن رهبری جاوید لَلَه و جاوید ماهوری، نک‍ : نمودار یادداشتها؛ شهشهانی، چهار فصل، 265 ) .
نمودار رهبری طایفۀ جاوید
زکی خان ( در زمان کریم خان )
باقرخان ( اواخر زند و اوایل قاجار )
خلیل خان ( فتحعلی شاه )
فتح الله خان
محمد علی خان
فتح الله خان اسماعیل خان ( 1325ش کشته شد )
( آخرین رئیس ) محمدعلی خان ( د 1342ش ) خلیل خان
بهمن بیگی کلانتر را بالاترین محکمه و مرجع ذکر کرده است و دربارۀ اهمیت حکم کلانتر می نویسد: تنها کلانتر می تواند حکم و رأی نهایی را دربارۀ امری صادر یا باطل کند ( ص 46 ) . بر همین اساس، اختلافات نیز درمیان این طوایف به شیوۀ کدخدا منشی حل و فصل می شده است ( اقتداری، 581 ) . گرمرودی از کلانتران این طایفه به عنوان �نجیب ترین� کلانتران در میان سایر کلانتران طوایف یاد می کند ( ص 138 ) . منطقۀ جاوید تا 1342ش به صورت ملوک الطوایفی اداره می شد و سران فئودال بر آن حکومت داشتند؛ در همین زمان سمت خانی نیز از میان رفت ( حبیبی، همان، 218 - 232 ) .
در سخن از جنگاوری این قوم و طوایف آن می توان به این مطلب اشاره کرد که خوانین جاویدی در طول تاریخ سیاسی ایل، بارها در کنار حکومت وقت و در برابر دشمنان یا در مقابل حکومت جنگیده اند ( مستوفی، 404؛ باور، 72 - 73؛ نقیب زاده، 63 ) . در ترانه های حماسی نامکتوب نیز که سینه به سینه نقل می شود، به دلیری جنگاوران جاویدی در مقابله با دشمن اشاره شده است ( نک‍ : حبیبی ، شعر. . . ، 222، 309 - 310 ) .
زبان و مذهب: گویش مردم طوایف ممسنی لری است ( بهمن بیگی، 5 ) و بر طبق آماری که ارانسکی در زمان تألیف کتاب خود، ارائه می دهد، در ممسنی حدود 25 هزار نفر به لهجۀ لری سخن می گفته اند ( ص 312، 321 ) . طایفۀ جاوید همانند دیگر طوایف ایل ممسنی، مسلمان و بر مذهب شیعۀ اثنا عشری هستند ( بهمن بیگی، 72؛ فیلد، 222 ) .
آموزش و پرورش: پس از تأسیس ادارۀ آموزش عشایر در 1336ش در شیراز و گسترش کلاسهای آموزشی در میان عشایر فارس، سواد آموزی در میان طایفه های ممسنی در بالابردن سطح علمی و فرهنگی عشایر، به ویژه مردم طایفۀ جاوید بسیار مؤثر بود، چنان که نحوۀ معیشت آنان را نیز تغییر داد ( قاسمی، 30 - 31؛ برای جزئیات شکل گیری آموزش عشایری و مدارس ابتدایی و راهنمایی، نک‍ : حبیبی، ممسنی، 201 - 213 ) . 7 مدرسۀ راهنمایی تحصیلی در نیمۀ دوم دهۀ 1340 ش، در مراکز ایلات اسکان داده شده از جمله در منطقۀ جاوید ممسنی، و دیگر مراکز ایجاد شد ( امان اللٰهی، 228 ) .
مآخذ: اُرانسکی، ی. م. ، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1358ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآة البلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، 1367ش؛ اقتداری، احمد، خوزستان و کهگیلویه و ممسنی، تهران، 1359ش؛ امان اللٰهی بهاروند، سکندر، کوچ نشینی در ایران، تهران، 1370ش؛ ایوانف، م. س. ، عشایر جنوب ( عشایر فارس ) ، ترجمۀ کیوان پهلوان و معصومه داد، تهران، 1385ش؛ باور، محمود، کوه گیلویه و ایلات آن، گچساران، 1324ش؛ بدلیسی، شرف خان، شرف نامه، به کوشش محمد عباسی، تهران، 1343ش؛ بلوکباشی، علی، جامعۀ ایلی در ایران، تهران، 1382ش؛ بهمن بیگی، محمدبهمن، عرف و عادت در عشایر فارس، تهران، 1324ش؛ پرهام، سیروس، شاهکارهای فرش بافی فارس، تهران، 1375ش؛ حبیبی فهلیانی، حسن، شعر، موسیقی و ادبیات شفاهی مردم ممسنی، شیراز 1384ش؛ همو، ممسنی در گذرگاه تاریخ، تهران، 1371ش؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1339ش؛ دوبد، ک. ا. ، سفرنامۀ لرستان و خوزستان، ترجمۀ محمدحسین آریا، تهران، 1371ش؛ دومورینی، ژ. ، عشایر فارس، ترجمۀ جلا ل الدین رفیع فر، تهران، 1375ش؛ سردار اسعد، علیقلی و عبدالحسین سپهر، تاریخ بختیاری، تهران، 1288ق؛ سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده ( 1366ش ) ، نتایج تفصیلی ( ایل ممسنی ) ، مرکز آمار ایران، تهران، 1368ش؛ سرشماری عمومی نفوس و مسکن ( 1365ش ) ، استان فارس، مرکز آمار ایران، تهران، 1367ش؛ سیف، هادی، �گذری و نظری به ایل ممسنی�، فصلنامۀ هنر، تهران، 1365ش، شم‍ 12؛ شهشهانی، سهیلا، چهارفصل آفتاب، تهران، 1366ش؛ همو، �زنان ممسنی�، آرش، تهران، 1360ش، شم‍ 4؛ فسایی، حسن، فارس نامۀ ناصری، تهران، 1314ق؛ قاسمی، طهمورث، �نگاهی گذرا بر ایل ممسنی�، فصلنامۀ عشایری ذخایر انقلاب، تهران، 1370ش، شم‍ 17؛ قهرمانی ابیوردی، مظفر، تاریخ وقایع عشایری فارس، تهران، 1373ش؛ کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1311ش؛ گرمرودی، فتاح، سفرنامۀ ممسنی، به کوشش فتح الدین فتاحی، تهران، 1370ش؛ مستوفی، محمدحسین، �آمار مالی و نظامی در 1128ق�، فرهنگ ایران زمین، به کوشش محمدتقی دانش پژوه، تهران، 1353ش، شم‍ 20؛ منتخب التواریخ معینی، منسوب به معین الدین نطنزی، به کوشش ژان اُبن، تهران، 1336ش؛ میر جعفری، حسین و مجید هاشمی اردکانی، �فرمان شاه طهماسب صفوی�، بررسیهای تاریخی، تهران، 1353ش، س 9، شم‍ 1؛ نقیب زاده، احمد، دولت رضا شاه و نظام ایلی، تهران، 1379ش؛ یادداشتهای علی بلوکباشی بر اساس پژوهشهای میدانی در ایل ممسنی، زمستان 1342ش؛ نیز:

سلام
ایل مماسن ( ممسنی ) ، ایل جاوید ، طایفه ممبینی
نام ممسنی در تاریخ اسکندر نوشته کورتیوس روفوس ( همزمان با اشکانیان ) به صورت مماسن ذکر شده و در تاریخ گزیده مستوفی و منتخب التواریخ معینی به شکل مماسنی است. در فارسی نو “ی” نسبت فارسی به واژه مماسن افزوده شده و به صورت مماسنی و با تحول واژه به شکل ممسنی درآمده است. همانطور که کورتیوس روفوس گفته مماسنها قبیله یا قوم نیرومندی بودند که در استان سغد به سپاه اسکندر تلفات سنگینی وارد کردند. ( مقاله نبرد ممسنیها با اسکندر مقدونی در شهر کورش نوشته استاد ابوذر همتی که در شیکه اینترنت در دسترس است منبع مستندی می باشد. ) القاب گجسته و رومی اسکندر که در متون پهلوی ساسانی برای اسکندر به کار رفته هنوز در تنگ گجستان و دشت روم ممسنی باقی مانده . سرجام ملکم سفیر انگلیس در دربار فتحعلی شاه در خاطراتش نوشته که ممسنیها خاطره نبرد با اسکندر را با بعد از هزاران سال با افتخار بازگو می کنند. ( منبع: دو سفر نامه از جنوب ایران ترجمه حسن زنگنه ) و همچنین مقاله شناسایی دربند پارس محل نبرد آریوبرزن با اسکندر مقدونی نوشته ابوذر همتی در فصلنامه فرهنگ فارس شماره ۷۷ سال ۷۴ . بنا براین وجه تسمیه مماسئن یعنی مادر سیمرغ پذیرفتنی تر است چون نام مماسنی پیش از شکل گیری حکومت کرد مروانی وجود داشته است. جالب است که به گفته بدلیسی اولین مورخ بزرگ کرد رستم زابلی هم کرد بوده است. کردان ممسنی و طایفه ممسنی حاکم بر کشور جیبوتی در شرق آفریقا و طوایف ممسنی ساکن ایران، افغانستان ، پاکستان و هند بازمانده قبیله بزرگ مماسن باستانی هستند. گفتنی است که نامهای دو ایل و ۷ طایفه از کردان پارسی ساکن استان فارس در بین طوایف ممسنی کنونی باقی مانده است.
...
[مشاهده متن کامل]

سلام
ایل مماسن ( ممسنی ) ، ایل جاوید یا جاوی ، طایفه ممبینی
خود نام مماسن به معنای بزرگ بزرگان بیان شده و برخی هم حروف آن را بیانگر واژگانی می دانند که به معنای نشاندار مهر و ناهید می باشد. ایل باستانی مماسن زادگاه هخامنشیان و ساسانیان ۱۴ طایفه بزرگ داشت و به ۱۴ چریک مشهور بود. بویرها ( کمان اندازان ) ، مکوندها ( نیزه اندازان ) کایدها، مردها ( طایفه هخامنشیان ) و…مجموعه ای از اینها جاوید نام میگرفت و تشکیل دهنده گارد جاوید هخامنشی بود که در زمان ساسانیان گارد جاودانان ( ژییدان ) نام داشت. تجزیه ایل بزرگ روزگار هخامنشی از زمان هلاکوخان آغاز و در دوره قاجار به اوج رسید و ایل نامی ممسنی پس از زندیه از صحنه سیاسی ایران کنار رفت و سلطه تاریخی آن بر ایران به پایان یافت …مکوندها، ممبینی ها، برخی تیره های جاوید، کیانی ها، تیره ممسنی، جاوندها، سنجابی ها و…به خوزستان، کرمانشاه ( سنجابی ها ) و لرستان مهاجرت کردند برخی از کایدها به تنگستان که از این تیره رییس علی دلواری برخاست و برخی هم به سیستان به نام براهویی، سرابندی، ده مردی، ممسنی و…مشهور هستند در کردستان عراق هم به ماسنی ها معروفند…در زمان انوشیروان ۱۰۰۰ سوار ممسنی به همراه خانواده های خود به یمن فرستاده شدن، آنزمان یمن به قلمرو ساسانی پیوسته بود، هنوز که هنوز بازماندگان آنها در شرق آفریقا و یمن به جاویدها مشهورند…ما چون دیگران نیستیم که خود را عیلامی ( خوزی ) بنامیم ما پارسی ناب و قلب تپنده انشان زادگاه کیانیان ( هخامنشیان ) هستیم…ما نام های باستانی طوایف خود را در شناسنامه نگاه داشته ایم چنین نام های بزرگی چون جاوید، بهکیش، رستم و دشمن زیاری ( دشمنان آل زیار ) پرچم فرهیختگی ماست آنها را پاس بداریم. دژ سپید شاهنامه ( دژ اسفندیار ) ، بهلو و پهلو شاهنامه، کاخ های هخامنشی لیدیما، گچگران، سروان، تل اسپید، جویجیانا، کورا ( کِیرا ) ، آلی شاهی، پارادوما ( سورن آباد جاوید ) ، پارسیگان جاوید و…همه در سرزمین ماست…سرداران نامی تاریخ این سرزمین چون رستم دستان ( از طایفه مردهای هخامنشی ) ، سورن ( از سورن آباد جاوید ) ، آریوبرزن، ملک اژدر ( شهرک ممسنی ) ، رییس علی دلواری، مردان شیرازی و آن همه نامداران هخامنشی از دل همین ممسنی میراث ماندگار برخاستند. کورش اگر قرار باشد زادگاهش را مشخص کنیم طبق کتیبه داریوش که از کورش کورایی یاد می کند. کورا ( کِیرا ) دهستان جاوید ممسنیست که یکی از ایستگاه های چاپار پارس بود ودر لوحه ها آمده و امروزه به یاد مهرگان ساسانی مهرنگان ( مهرنجان ) نامیده می شه…مهرگان از بازماندگان خاندان ساسانی ( از بهرام گور ) حاکم جاوید که در آن روزگار به تنهایی ایل بزرگی بود و تا گویم شیراز و استخر گسترده بود، پس از مهرگان گیلویه حاکم جاوید شد و بعد ها حاکم ممسنی بزرگ که امروزه گیلومر جاوید_دشمن زیاری و نام استان کهگیلویه ( کوه گیلویه ) به یاد گیلویه ساسانیست. ۴ طایفه ممسنی به ۴ بنیچه ۱۴ چریک مشورند.
...
[مشاهده متن کامل]

ما خودمون جاویدی هستیم و از خوانین جاوید هم هستیم اون اسامی هم که نوشتین همه پدر بزرگ و خویشاوند نزدیک هستن. . . داستان مماسن را توضیح دادن کرد جایی در ممسنی نداره مرد ها به هیچ عنوان کرد نبودند و سنجابی
...
[مشاهده متن کامل]
ها که در کرمانشاه هستن و کرد یاد می شه از راشک جاوید آمدند و پارس هستند. . . اون طوایف هم از آن مناطق بازگشتند عده ای هم از سیستان بازگشتند که نام طایفه رستم ممسنی را با خود آوردند مماسن ها در بسیاری جاها نامشان هست چون یک گارد نظامی بود. . . کردی هم که نوشته منظور چادرنشینان ( کوچنشینان ) هستند و مرد ها طایفه کوچرو پارس بودند. مورخین پس از اسلام به همه کوچنشینان زاگرس کرد به معنای رمه گردان می گفتند. . . کردان فارس، کردان دیلم، کردان عرب و. . . به دلیل همین بحث قومیتی بود که به مارافیان پارسی ( پارسیان کوهنشین=کوچنشین ) لِر به معنای سرزمین های ناهموار گفتند واژه لر مخصوص عشایر پارسی بود که بعد ها شکل قومیت گرفت امروزه قوم لر گفته می شه. . . در کارنامه اردشیر بابکان هم از ساسان به عنوان کسی که با کردان می رفت یاد شده منظور عشایر کوچنشین هست. ممسنی هیچگاه جای کرد به معنای قوم کرد نبوده جاوید که مطلقا نه و دست نخورده مانده. . . جاوید هم که نوشتین لل ه و ماهوری همان واژه له مترادف لِر هست یعنی جاوید کوه ( سرزمینهای ناهموار ) و ماهوری به معنای دشت هست که از پادراز آعاز می شه از مورکی می گذرد از اسپید دژ هم همینطور تا به نواحی کوهستانی می رسه و انتهای آن هم کلگه شیراز هست جاوید ماهوری زمین های کشاورزی فراوان داره. . . . جاوید از هیچکجا نیامده هسته اولیه همیشه آنجا و نامش یادگار گارد جاوید هست گارد جاوید هم به به کردستان سوریه ارتباطی نداره. . . در یمن هم جاوید ها هستند در افغانستان و پاکستان هم مماسن هست نه اینکه آنجایی باشند این مهاجرت ها دلایلش رو بالا نوشتم بسیاری از این طوایف بازگشتند در زمانی که شولستان نامیده می شد بارها این جابجایی ها صورت گرفته. . . کرد هم به معنای رمه گردان هست همین و بس حالا کردهای امروزی ازش ۱۰۰ واژه در میارن دیگر بماند کرد و ریشه آن یعنی رمه گردان و به همه اقوام ایرانی هم گفته می شده حتی به اعراب. پارس سرزمین هخامنشیان و ساسانیان هیچ ارتباطی به کرد نداره حالا کردها همه چیزو به خودشون می چسپونن و ماد هم لرستان و همدان بوده ارتباطی به کرد نداره. . . ماد در زمان ساسانیان پهلو نامیده می شد که اعراب فهلو گفتند و امروزه برخی به لرهای فیلی معروفند که در شهر ایران بسراه ( بصره ) فراوان هستند. هرجای تاریخ رو باز می کنیم تا کرد و یهود خودشو بهش چسپونده.

سلام
ببخشید من از خودم ننوشتم بدلیسیدر شرفنامه اش از مماسن یاد کرده ، تازه طایفه مردان کردن و هسته اصلی ایل جاوید از کردان جاو یا جاوانیه هستن که سرگذشت این ایل در معارف جهان اسلام اومده ، تازه پهلوانانی بودن که از سرزمین کردستان به این منطقه اومدن ، بهتره سری بزنی ب نوشته های استاد ابوذر همتی که خودش از ایل جاوی هست تازه ما چکار به دیگر ان داریم ما دنبال ریشه خودمون هستیم .
...
[مشاهده متن کامل]

آنچه شما در مورد ایل باستانی مماسن نوشتین تا حدودی درست هست اما نه به طور کامل. . . اول اینکه ممبینی ها و مکوند ها از ایل مماسن به خوزستان رفتند ولی آنچه در مورد طوایف مماسن نوشته اید کامل نیست. . . .
...
[مشاهده متن کامل]
سرزمینی که در تاریخ به پارس مشهور هست بخش شرقی انشان و سرزمین ایل ممسنی بوده که در شمال غربی استان فارس امروزی قرار دارد و البته در گستره ای بزرگتر از ممسنی امروزی چون در دوران قاجار ممسنی به عنوان تختگاه زندیه و سالها مبارزه با قاجاریه بخش هایی از آن جدا شد. . . کاکان، کامفیروز، شول، سنکر، دشت ملیان ( بیضا ) ، دشت ارژن، کهمره، سیاخ دارنگون، اسپیدان، حومه گچساران و حومه کازرون ( گازران ) از ایل مماسن جدا شد و در بسیاری از این مناطق ترکان ازبک قشقایی از طرف قاجاریه اسکان داده شدند. این سرزمین در باستان ایل بزرگی بوده و ۱۲ طایفه پارسی داشته که در دوره اشکانیان ۱۴ طایفه و به ۱۴ چریک مشهور بوده و ۴ طایفه امروزی آن به ۴ بنیچه ۱۴ چریک مشهورند. . . . مردها، کایدها، کرتی ها، مکا ( مکوند ها=نیزه اندازان ) ، بویر ها ( کمان اندازان ) ، سنجابی ها، پاتیشوری ها، شول ها ( شلوجی ها ) و. . . طوایف پارسی این سرزمین پارسیان بوده اند که در لوحه های گلی تخت جمشید نام برخی طوایف ترجمه شده و برخی هم تفاوت زبانی مانع تشخیص کامل آنها شده تا امروزه. . . اهمیت طایفه پاتیشوری که خان آن گوءبره ( گبریاس نیزه انداز ) بوده و مقر فرماندهی آن در فهلیان ممسنی ( در کاخ هخامنشی لیدوما ) بوده و از طوایف کشاورز پارس و گبریاس که نامش در کتیبه بیستون هم آمده از مالکین بزرگ پارس و فرمانده ارتش هخامنشی در فتح بابل در زمان کورش و پدر زن داریوش بزرگ و پدر ماردانی ( مردونیه ) فرمانده افسانه ای ارتش هخامنشی در فتح آتن بوده و اهمیت پاتیشوری ها تا حدی بالاست که آن را طایفه هخامنشیان می دانند و برخی هم از دیگر طایفه پارسی به نام مرد ها که کوچرو بودند را طایفه هخامنشیان می دانند با توجه به اینکه خشایارشاه در یکی از کتیبه ها از شاه مردان یاد می کند. . . نام مماسن از مه و سن می آید به معنای مهان بزرگان و به نظر یک گارد نظامی در دوران کورش بوده که نام آن در سغد در پارس ( لیدوما ) در مدیترانه آورده شده که بعد ها در زمان داریوش به گارد جاوید تغییر نام پیدا کرد و در زمان اشکانیان تا سورن زنده بود گارد جاوید به حیات خود ادامه داد، زادگاه سورن در پیرادوما هخامنشی که امروزه سورن آباد جاوید ممسنی نام دارد می باشد. در روزگار ساسانی این گارد به جاودانان موسوم به ژیدان تغییر پیدا کرد و حتی امروزه بازماندگان ۱۰۰۰ سوار مماسنی که در زمان انوشیروان به یمن فرستاده شدند در یمن و شرق آفریقا به جاوید ها مشهورند. آنچه امروزه در ممسنی به نام طایفه جاوید بازمانده هسته گارد جاوید می باشد که روزگاری به تنهایی ایل بزرگی بود و تا به نزدیکی شیراس ( شیراز ) گسترده بود و از شمال شرقی هم مرز استخر بود و حتی در دوره ساسانی شمال جاوید در کوره استخر قرار می گرفت و بخش جنوبی آن به همراه ممسنی در کوره بیشاپور قرار می گرفت. در دوره اشکانیان و خود مختاری پارس و دیگر حکومت های محلی در نزدیکی پارس و خوزستان و پس از ترور سورن و ویشکا پارس دیگر همراه نظامی پارت نشد و در دوره ای که پارت بر سکه های خود الهه های یونانی حک میکرد اختلاف پارت و پارس بسیار تیره تر از گذشته شد و پارس سکه خود را ضرب می کرد در این دوره طوایفی از پارس تا خوزستان به اجبار کوچ داده شدند و حتی در زمانی که سورن فرمانده ارتش ایران بود برخی طوایف پارس به مرز ایران و روم گسیل داده شده بودند که همیشه در محدوده ارمنستان و سوریه بود در دوره ای این طوایف در زمان ساسانیان بازگشتند و در خود روزگار ساسانی باز به مرز های ایران و روم فرستاده شدند و همچنین به مرزهای دیگر. پس از سقوض ساسانی بسیاری از این طوایف از سوریه، یمن و. . . بازگشتند و در دوره جنگ های صلیبی بسیاری به سوریه گسیل شدند که بعد ها ایلات جاکی، لیراوی، بختیاری، مماسنی، آسترکی و. . . بازگشتند و این همزمان با دوره ای بود که ممسنی شولستان نامیده می شد و قلمرو شولستان تا بختیاری و از جنوب تا ماه شول ( ماهشهر ) بوده. آنچه شما از مماسن های کردستان سوریه نوشتین مربوط به دوران های متعدد هست و آخرین دوره آن مربوط به جنگ های صلیبیست. . . . اینها از آن مناطق بازگشتند نه اینکه اصالت آنها از آنجا بوده باشد و نه تنها مماسن ها بلکه ایلات دیگر هم بودند و نه تنها از سوریه بلکه پس از سقوط ساسانی از یمن هم بازگشتند و بازماندگان آنها هنوز معروف هستند در آن مناطق. ایل مماسن در دوره صفویه ممسنی شد و نیرومند ترین ایل جنوب ایران بود که از زمان هلاکوخان تا قاجاریه به شدت کوچک و تجزیه و طوایف آن به سیستان، بلوچستان، تنگستان، بختیاری، خوزستان، کرمانشاه ( سنجابی ها ) ، لرستان ( برخی کاید ها ) ، کردستان عراق ( ماسنی ها ) و حتی حکومت شیرازی ها در زنگبار را در ۴۰۰ سال پیش به دنبال تجزیه ایل مماسن نسبت می دهند. مکاها ( مکوندها ) از ناحیه ای در جاوید ممسنی در پای اسپید دژ ( دژ مشهور شاهنامه ) در روستای بهلو شاهنامه جدا شده و به کهگیلویه و بعد خوزستان رفتند قبل از مکوند ها هم ممبینی ها همینطور. ناحیه ای در پشت اسپید دژ که به دشت شاهان جاوید مشهور هست و قلعه های شیرازیس در آنجا قرار داشته مقر حکومت های محلی پارس پیش از جهانی شدن شاهنشاهی هخامنشی بوده که پس از سقوط ساسانیان به تیرمردانی معروف بود به یاد طایفه مردها. نام باستانی شیراس ( اندرون شیر ) از همین ناحیه گرفته شده و اصولا شیراز یک شهر ممسنی نشین بوده و فرماندهان بلند آوازه تاریخ ایران که از این ناحیه برخاست مردان شیرازی اسپهبد بزرگ ایرانشهر ساسانی در روزگار شاهپور ۲ و فرمانده ارتش ایران در نبرد با اعراب و نبرد بزرگ تلخ رود با کنستانتین رومی بود که برای دومین بار رومیان را به سختی شکست داد نبرد مشهوری که در آن کوشانیان ارتش ساسانی سوار بر گاو و گرز به دست به صف رومیان حمله می بردند که تاریخ نوشته به شدت وحشت کرده بودند. ایل مماسن ( گارد مماسن، پارس باستان ) هیچگاه ایل بزرگی نبوده و در اوج قدرت ۱۲ یا ۱۴ طایفه داشته به طوریکه به نوشته گزنفون در کورش نامه در اولین نبردی که سیاکزار مادی دایی کورش از پارس برای مقابله با آشور کمک خواست کورش جوان گفت حتی اگر تمام پارسیان بیایند به اندازه ارتش اشور نخواهد شد ( پارس ایل بزرگی نبوده هیچگاه ) اما کیفیت نظامی بسیار بالایی داشت و وقتی کورش به همراه ارتش طوایف پارس در حال راهی شدن به سمت ماد بود کمبوجیه اول پدر کورش در توصیه هایی که در راه تا مرز پارس و ماد به کورش میکرد به او گفت تو با پیاده نظامی راهی می شوی که در دنیا نظیر ندارد. . . . به راستی این پیاده نظام بی همتا از پارس تا آتن را پیاده پیمود و از آتیک وارد آتن شد و این سرزمین را فتح کرد. ساسانیان هم از خاندان داریوش ۳ هخامنشی ( دارا کیانی ) و از تبار بهمن افسانه ای در جاوید مماسن و از حاکمان استخر بودند که در دراسپید جاوید با کشتن گوچهر بازرنگی که از بزرگان استخر بود و کاخی سپید داشت ساسانیان را تشکیل دادند که بازماندگان آنها پس از سقوط ساسانی چون مهرگان و گیلویه حاکمان جاوید، همایگان، پارسیگان، ده لاله، سورن آباد، اسپیدان و سراسر جاوید که گیلویه حاکم نه تنها جاوید بلکه مماسن بزرگ شد که امروزه نام گلیله ( سردسیر تیره سالاری جاوید ) و استان کهگیلویه به یاد گیلویه ساسانیست. این سرگذشت ایل مماسن در سرزمین مادری پارس می باشد که با اینکه هیچگاه ایل بزرگی نبوده اما کیفیت نظامی و سیاسی آن خاستگاه ۲ شاهنشاهی بزرگ تاریخ ایران زمین بوده و طوایف جدا شده آن به دلیل بار تاریخ سیاسی و نظامی هر کجا که رفتند پرآوازه شدند و امروزه هم ممسنی قطب علمی ایران محسوب می شود و نشان قلم که در یکی از میدان های ممسنی قرار داده شده و به خط میخی در زیر آن نوشته شده نشان گذشته شکوهمند این ایل باستانی می باشد. اسپید دژ ممسنی هم که تاریخ شاهنامه را پشت سر دارد. سرزمین ویدرنه، گبریاس، مردونیه، مردان شیرازی، ملک اژدر، آریوبرزن، سورن، ویشکا، خاندان هخامنشی و ساسانی، رییسعلی دلواری و. . . ایلی که با هیچ حکومت غیر ایرانی سازش نکرد و حکومت اهرم را در تنگستان تشکیل داد و سالها با انگلستان جنگید و تکیه گاه زندیه بود و در دوره قاجار حتی با تجزیه شدن از حمایت زندیه دست نکشید و در اشاره به قاجاریه میگفت که ما اصولا شما قاجار ها را ایرانی نمی دانیم و در سراسر دوره قاجاریه جنگ و گریز با ممسنی بود تا هم مماسن تجزیه شد و هم قاجاریه رو به ضعف نهاد. . . . چه زیبا گفت داریوش بزرگ فرزند ویشتاسپ:می خواهی بدانی گستره قلمرو مرا بنگر به ملیت هایی که زیر تخت مرا گرفته اند آری نیزه مرد پارسی بسیار دور رفته است. . . . داریوش خود نیزه انداز ارتش ایران در فتح مصر در زمان کمبوجیه دوم فرزند کورش بزرگ بود.

سلام
ایل مماسن ( ممسنی ) ایل جاوید یا جاوی یا جاوان طایفه ممبینی
خوانین جاوید
طایفه جاوید یا جاوی از طوایف قدیمی ممسنی است. هسته اصلی جاویدی ها احتمالا از کردان جاوانی است. برخی خوانین جاویدی خاطره سکونت ممسنی ها در کردستان سوریه را به یاد دارند. و این نشانگر قدمت آنها در بین ممسنی ها می باشد. میرزا فتاح خان گرمرودی در گزارش سال 1260 ه. ق از آنها به نام نجیب ترین کلانتران ممسنی یاد کرده است.
...
[مشاهده متن کامل]

بانی سلسله خوانین جاویدی شاهزاده خلیل الله است. باقرخان جاویدی فرزند زکی خان و نواده شاهزاده خلیل الله در سال 1201 ه. ق در اعتراض به کشتن اکبرخان زند که مادرش از ایل ممسنی بود در قلعه سفید به مخالفت با جعفرخان زند برخاست. وی در سال 1208 ه. ق در آخرین سال حکومت زند در توطئه ای به قتل رسید.
شاپورخان جاویدی فرزند خلیل خان در بخش جاوید ماهور، محمدعلی خان، ملک منصور خان، حمدالله خان، اردوان خان و نصرالله خان فتحی نژاد فرزندان فتح الله خان در بخش جاوید لله آخرین نسل خوانین متنفذ این طایفه اند.

سلام
قوم مماسن ( ممسنی ) ایل جاوید یا جاوی طایفه ممبینی
ایل مماسن یاممسنی ، ایل بزرگ و قدرت مند است، اگر با تاریخ گزیدە برگردیم، می بینیم کە ٩٠٠ سال پیش نامشان آمدە است کە محل زندگی این ایل در کوه کردان نزیک حلب ( سوریە ) بودە و بە لرستان کوچ کردند، الان در استان هولیر ( اربیل ) جنوب کردستان ( کردستان عراق ) این ایل بە همان نام ‘ممسنی’ یا ( مامسەنی ) زندگی میکنن، لذا لازم نیست کە بگویند اطلاعات اندک دربارە این ایل در دست است، یا اطلاعات زیاد در درست نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

ممسنی یا مامسنی از مام حسینی نە امدە است. مم کە بە کردی میگن ( مەم ) نام یک از امیران دولت کردمروانی است، مم پسر اسکو پسر درباز پسر نصرالدولە کرد مروانی است، و واژە ( سنی ) بە معنای پهن میاد، ممسنی یکسان است بە مم کە سرش بزرگ بودە یا عقلش زیاد است.

سلام
ببخشیداصلاح می کنم ممبینی ها از قوم مماسن ( ممسنی ) و باستان ایران هستن که در شهرستان نورآباد و رستم استان فارس به ۴ طایفه ( جاوید یا همان جاوان ، بهکیش، رستم ، دشمن زیاری ) که به ۴ بنیچه چهارده چریک پارتیزان معروف هستن و خاستگاه و زیستگاه ساسانیان بود ممبینی ها از طایفه جاوید یا جاوان هستن که به دو تیره جاوید لله و جاوید ماهوری تقسیم شده اند .
...
[مشاهده متن کامل]

سلام
ممبینی ها آریایی از نسل بهرام گور ساسانی و کرد هستن که به منطقه فارس مهاجرت کردن از خصوصیات اخلاقی منحصر بفردی که ممبینی ها رو متمایز میکنه با دیگر طوایف فوق العاده متعصبن، ناموس پرستن، شجاع و دلیر و وطن پرست که از خصوصیات بارز اقوام کرد می باشدخواهشن ما رو به اقوام باستانی ایران و ممسنی نچسبونید.
...
[مشاهده متن کامل]

آنچه ارزش و اعتبار ممبینی ها و هر انسانی را بیش از پیش بالا میبرد.
احترام به خود. همنوعان. وتسلیم در برابر خداست. و سرکشی و. قیام در برابر ظلم و ستم. ودفاع از مظلوم.
بارها مدح و ستایش دیگران را از قوم ممبینی شنیده ام. واین باعث غرور من شد.
پاینده وجاودان باشد قومم.
محسن ممبینی هستم فرزندغلامعباس و نوه راه خدا. . . . . . .
وقتی کسی فامیل مرا صدا میزند و باتعجب ازم میپرسد بچه کجا خستی باکمال افتخار پاسخ میدهم خوزستان هفت گل
قوم فقط ممبینی وبس
باسلام. . . . . . . . ممبینی ایل نیست دوستان /قوم است و هیچ سنخیتی با کهگیلویه بویراحمد ندارد. . . . . ایلات کهگیلویه فقط و فقط ایل جاکی است که شامل بهمییی/بویراحمد/طیبی/نویی است که هر چهار از یک پدر و
...
[مشاهده متن کامل]
یک مادرند . . . ایل ممسنی متعلق به ایلات فارس است با خاستگاه نوراباد و شهرستان رستم . خواهشمندیم هر چی به ذهنتان میرسد قلمفرسایی نکنید که مورد قبول واقع نخواهد شد. با تشکر

طایفه ممبینی از ایل باستانی ممسنی هستند که در دوره صفویه از ممسنی فارس واز راه کهگلویه وارد خوزستان شدند ودر مناطق جانکی بختیاری سکنی گزیدند . .
ممبینی ها یکی از ایلات بزرگ و پرجمعیت بختیاری هست که به شجاعت و شهامت معروف هستند و در منطقه میداوود باغملک هفتکل رامهرمز و. . . سکونت دارند و در واقع مرز نشین ایل بختیاری ها با ایلات کهگیلویه هستند
طایفه جلیل ممبینی در تمامی نقاط ایران عزیز پراکنده اند و در دوران انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس رشادت ها و حماسه های بی شماری آفریدند و شهدای زیادی به ساحت مقدس ابا عبدالله الحسین علیه السلام تقدیم کردند
سلام ممبینی تیره ای از ایل جانکی گرمسیر چهارلنگ بختیاری هستند که با تعصب و جنگجو و دلاور هستند وپراکندگی جغرافیایی گسترده ای دارند
ممبینی یا همان مابینی معمولا بین دو طایفه. یا دو ملک مرزی وجود دارد ومرزدارانی درآنجا . چون مرزداران ما بین دو سرزمین قرار دارند به زبان محلی این منطقه مابینی یاهمان ممبینی مرسوم شد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧١)

بپرس