ممالحت
لغت نامه دهخدا
ممالحة. [ م ُ ل َ ح َ ] ( ع مص ) همشیرگی و همسفرگی کردن و بر یکدیگر اعتماد نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). با هم خوردن. با هم نان و نمک خوردن. مِلاح. ( از اقرب الموارد ). مؤاکلة. رضاع. ( تاج المصادر بیهقی ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. به هم اعتماد کردن.
پیشنهاد کاربران
ز ملح به معنی نمک آید.
هم سفره شده، نان و نمک خوردن
( رسم ضیافت، قدیم است و حق ممالحت، عظیم )
( مقامات حمیدی، فی السکباج )
( رسم ضیافت، قدیم است و حق ممالحت، عظیم )
( مقامات حمیدی، فی السکباج )