ممال

لغت نامه دهخدا

ممال. [ م َ ] ( ع مص ) مَیل. مَمیل. تَمیال. مَیَلان. مَیلولة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). برگردیدن و خمیدن. رجوع به میل شود.

ممال. [ م ُ ] ( ع ص ) اماله کرده شده ، یعنی الف را یاء و فتحه را کسره خوانده. ( ناظم الاطباء ). کلمه ای که در آن صورت «آ» به «ای » تبدیل شده باشد، چون : حجیب ، کتیب و رکیب که ممال حجاب ، کتاب و رکاب است. و رجوع به اماله شود.

فرهنگ فارسی

اماله کرده شده یعنی الف را یائ و فتحه را کسره خوانده .

فرهنگ عمید

ویژگی کلمه ای که در آن به جای «الف»، «یا» آورده باشند، مثل رکیب (ممال رکاب ).

پیشنهاد کاربران

مُمال: اِماله کرده شده، اماله به معنای میل دادن است و اصطلاحی در صرف عربی و تجوید که فتحه به کسره و الف به یاء، برای آسانی تلفظ کلمات میل داده می شود.
این کلیله و دمنه جمله افتریست
ورنه کی با زاغ لکلک را مریست ( مولوی )
افترا ( دروغ ) به افتری و مِراء ( ستیزه، نزاع ) به مِری میل کرده است.
جهاز:جهیز
ممال:تبدیل �ا� به �ی� در برخی واژه های عربی
مثال ) سلیح:ممالِ �سلاح�
مزاح :مزیح
از مَمه، مَم در پارسی به چم مادر، پستان مادر پسوند اسم ساز آل
همچون چنگال، پوشال، گودال و. . .
( پستاندار ) : ممال، ممه ای، ممه دار، ممه بر، ممه بار

بپرس